سه‌شنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۹۵

#ایران#Iran# سلام، عمو صمد!

سلام، عمو صمد!

30.8.2016


خسرو صادقی بروجنی

 «شهری است که ویران می‌شود‌، نه فرونشستن بامی‌. باغی است که تاراج می‌شود‌، نه پرپر شدن گلی‌. چلچراغی است که در هم می‌شکند‌، نه فرومردن شمعی وسنگری است که تسلیم میشود ،نه از پا در آمدن مبارزی‌!
صمد چهره حیرت انگیز تعهد بود‌. تعهدی که به حق می‌باید با مضاف غول و هیولا توصیف شود : «غول تعهد!»‌، «هیولای تعهد!» چرا که هیچ چیز در هیچ دور و زمانه ای همچون «تعهد روشنفکران و هنرمندان جامعه» خوف انگیز و آسایش بر هم زن و خانه خراب کن کژی‌ها و کاستی‌ها نیست‌.
چرا که تعهد اژدهایی است که گرانبها‌ترین گنج عالم را پاس می‌دارد‌: گنجی که نامش آزادی وحق حیات ملت‌ها است‌.
و این اژدهای پاسدار‌، می‌باید از دسترس مرگ دور بماند تا آن گنج عظیم را از دسترس تاراجیان دور بدارد‌. می‌باید اژدهایی باشد بی مرگ و بی آشتی‌. و بدین سبب می‌باید هزار سر داشته باشد و یک سودا‌. اما اگر یک سرش باشد و هزار سودا‌، چون مرگ بر او بتازد‌، گنج بی‌پاسدار می‌ماند‌.
صمد سری از این هیولا بود‌.
و کاش …. کاش این هیولا‌، از آن گونه سر ،هزار می‌داشت‌؛ هزاران می‌داشت !»(احمد شاملو)
«صمد بهرنگی» در تیر ماه ۱۳۱۸ به دنیا آمد‌. در کوچه اسکولیلر محله چرنداب مرکز استان آذربایجان یعنی تبریز‌. و در کوچه جمال آباد همان محله بزرگ شد و به دبستان رفت‌. پدرش عزت کارگری فصلی بود که هر روز به کاری می‌پرداخت و مادرش، سارا زنی مهربان که پسرانش را به  تحصیل و آموزش نصیحت می‌کرد، در زمانه‌ای که جنگ حاصلی چون قحطی و گرانی و ناامنی نداشت‌.
صمد بهرنگی دوره سیکل اول را در دبیرستان خواند و در پی آن‌، تحصیلات را در دانشسرا دنبال کرد‌. دانشسرای مقدماتی را در ۱۳۳۶ به اتمام رساند و در ۱۸ سالگی شد آقا معلم‌. بر اساس تعهدی که به آموزش و پرورش داده بود برای تدریس روانه روستا های آذر شهر شد و یازده سال تمام در روستاهای ممقان، خوراقان، قد جهان، گوگان‌، آخیر جان و …. با عشق وعلاقه به بچه‌های ساده و بی آلایش روستایی درس داد و درس گرفت‌. صمد گذشته از قصه‌های کود‌کان که با بهترین نمونه‌های ادبیات کودکان دنیا هم ترازند‌، مقاله‌های زیادی هم نوشته‌است که در دوران اختناق و سانسور ستم شاهی با نامهای مستعار قارانقوش، ص-آرام، چنگیز مراتی‌، رشید خلقی و… در برخی از نشریات آن دوران منتشر می‌شد . کندو کاو در مسائل تربیتی‌،  مقاله های تر بیتی و مجموعه مقاله‌ها و باقی مقاله‌های او به صورت کتاب منتشر شده‌است‌.
حاصل تلاش‌های خستگی ناپذیر او برای جمع آوری ادبیات شفاهی مردم آذربایجان دفترهای فولکور است که تاکنون سه جلد از آنان منتشر شده‌است‌. شعر هایی که از شاعران معاصر فارسی زبان به آذری ترجمه کرده نمودار قدرت وتسلطش به زبان ترکی است‌. تلخون، ماهی سیاه کوچولو، افسانه محبت و افسانه های آذربایجان از جمله مهمترین آثار اوست . با این همه به قول غلام‌حسین سا‌عدی: «شاهکار او زندگیش بود». ماهی سیاه کوچولو پس از دیده برهم نهادن نویسنده‌اش در نمایشگاه ۱۹۶۹بولون در ایتالیا و نمایشگاه بی نیال در برانیسلاو چکسلواکی برنده جایزه طلایی شد‌.
سارتر می گوید: «نویسنده ملتزم می‌داند که سخن همانا عمل است‌. می داندکه آشکارکردن تغییردادن است‌. نمی‌توان آشکار کرد مگر آن‌که تصمیم بر تغییر دادن گرفت‌. نویسنده ملتزم آن رویای ناممکن را از سربه در کرده‌است که نقش بی‌طرفانه و فارغانه‌ای از جامعه و از وضع بشری ترسیم کند‌. انسان موجودی است که در برابر هیچ موجودی نمی‌تواند بی‌طرف باشد: حتی خدا .» و «از هر راهی که بدین جا آمده باشید، ادبیات شمارا به میدان نبرد می‌افکند. نوشتن، نوعی خواستن آزادی است. اگر دست به کار آن شوید ،چه بخواهید، چه نخواهید، درگیر وملتزمید»(۱) .و به راستی که صمد و آثارش مصداق چنین سخنی است چرا که صمد در فقر زاده و درسانسور بزرگ شده بود و به خوبی آگاهی داشت که آن‌چه مسبب این فقر است نظام طبقاتی حاکم بر جامعه است‌.
 صمد بهرنگی را بیشتر ما به عنوان نویسنده‌ی قصه‌های کودکان می‌شناسیم‌. یا دست بالا به عنوان یک نویسنده که با هدف سیاسی و به زبان ساده برای بچه‌ها قصه می‌نوشت اما تأمل و تفکر در کارهای صمد و در قصه‌های او ما را برآن می‌دارد که از این حد فراتر برویم‌. او یک جامعه‌شناس تمام عیار است که به منطق علمی مجهز است‌. او از درون گود‌، از درون طبقه‌، ازدرون خانه‌ها و زاغه‌ها و خانه‌های گلی و از میان مردمی که با آنها زندگی می‌کند و خود او هم یکی از آنهاست با ما سخن می‌گوید‌، او اما پای خود را از حد یک مفسر و گزارشگر مسائل و مشکلات و دردها فراتر می‌گذارد و برای غلبه بر آن‌ها راه حل هم ارائه می‌دهد‌. منطق او تغییر جهان است‌، نه تفسیر آن‌.
صمد در زمانه‌ای چیز می‌نوشت که مرز میان دو دوره مختلف در تاریخ سیاسی واجتماعی ایران بو‌د.
پشت سر او‌، کودتای امپریالیستی ۲۸مرداد ۳۲ و تاخت و تاز فرمانداری تهران و پلیس سیاسی و قلع و قمع سازمان‌های سیاسی و تبلیغات گوش خراش در رابطه با تثبیت و تحکیم رژیم کودتا و ترویج بی‌تفاوتی و بی‌عملی قرار داشت و در پیش رو در برابر تأمل و تفکر در علل شکست نهضت عظیم ضدامپریالیستی و ضددیکتاتوری سال‌های ۳۲-۲۹ و چاره‌اندیشی و را‌هیابی برای غلبه بر جو بی‌عملی موجود.
صمد یکی از هزاران رهرو صادق و صمیمی راه سخت و صعب و پرفراز و نشیب تغییر و تحول اجتماعی بود‌. او به کاروانی تعلق داشت که از نخستین روز پیدایش جامعه طبقاتی و در ستیز با این جامعه  در جهت براندازی و جایگزینی آن با یک جامعه بدون بهره‌کشی و بدون ستم و آزار به راه افتاده‌است‌.
صمد به عنوان یکی از پیشتازان جنبش نوین انقلابی روشنفکران ما، کوشید تا جنبش روشنفکران ما را با کارگران و دهقانان پیوند دهد‌. او به روستا رفت، صمد در میان مردم، در میان توده‌ها زیست‌. فقر‌، محرومیت‌، ستم طبقاتی‌، ستم ملی‌، بی‌بهداشتی‌، بی‌سوادی و گرسنگی آن‌ها را دید و خودش هم با این مسائل دست به گریبان شد‌. او می‌گفت‌: «باید سرما را خوب حس کرد تا آن‌جا که استخوان‌هایت بسوزد و آن‌وقت داد از سرما بزنی». و او می‌توانست داد از سرما بزند چون سرما مغز استخوانش را می‌سوزاند‌.
صمد که به قول یکی از شاگردانش :«خود در دامان رنج، محرومیت و ستم پرورش یافت‌، هر چه بیشتر می‌زیست‌، با محرومیت و ستم بیشتر آشنا می‌شد و حس می‌کرد که هیچ وقت نمی‌تواند و نباید سرنوشت خود را از سرنوشت مردمی که که با آن‌ها زیسته بود جدا کند‌، همین عدم جدایی از زحمتکشان از او نویسنده‌ای ساخت که برای فقیران بنویسد آن هم با زبانی ساده که آن‌ها بتوانند نوشته‌های او را و زبان او را بفهمند و اصرار داشت که تنها این طبقه حق خواندن داستان‌های او را دارند‌: «حرف‌ها‌ی آخر اینکه هیچ بچه عزیز دردانه و خودپسندی حق ندارد قصه من و اولدوز را بخواند به خصوص بچه‌های ثروتمندی که وقتی توی ماشین سواری‌شان می‌نشینند پز می‌دهند و خودشان را یک سروگردن از بچه های ولگرد و فقیر کنار خیابانها بالاتر می‌بینند و به بچه‌های کارگر هم محل نمی‌گذارند‌. آقای بهرنگ خودش گفته که قصه‌هایش را بیشتر برای همان بچه‌های ولگرد و فقیر و کارگر می‌نویسد.(۲)».
تا پیش ار صمد چیزی به نام ادبیات کودکان به معنای واقعی و سیاسی آن در ایران وجود نداشت‌ .هر آن چه بود عبارت بود از مطالب صرفاً اخلاقی کتب درسی و یا داستان‌های تمثیلی همچون کلیله ودمنه‌. صمد نخستین کسی بود که در حوزه ادبیات کودکان دست به کار جدی زد و با خلق آثاری در این حوزه‌، زمینه‌های رشد این نوع ادبیات را فراهم آورد‌.
«دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات را محدود کنیم به تبلیغ و تلقین و نصایح خشک بی برو و برگرد‌. نظافت دست و پا و بدن‌، اطاعت از پدر ومادر‌، حرف شنوی از بزرگان‌‌، سر و صدا نکردن درحضور مهمان …دستگیری از بینوایان به سبک و سیاق بنگاه‌های خیریه و مسائلی از این قبیل که نتیجه کلی و نهایی همه این‌ها بی خبر ماندن کودکان از مسائل بزرگ و حاد و حیاتی محیط است‌.»(۳)
«آیا کودک غیر از یاد گرفتن نظافت و اطاعت از بزرگان و حرف شنوی از آموزگار و ادب چیز دیگری لازم ندارد؟ آیا نباید به کودک بگوییم که بیشتر از نصف مردم جهان گرسنه‌اند و چرا گرسنه‌اند و راه برانداختن گرسنگی چیست‌؟ آیا نباید درک علمی و درستی از تاریخ و تحولات اجتماعی بشری به کودک بدهیم‌؟ چرا دستگیری از بینوایان را تبلیغ می‌کنیم و هرگز نمی‌گوییم که چگونه آن یکی بینوا شد و دیگری «توانگر» که سینه جلو بدهد و سهم بسیار ناچیزی از ثروت خود را به آن بابای بینوا بدهد و منت سرش بگذارد که آری من مردی خیر و نیکوکارم و همیشه از آدم‌های بیچاره و بدبختی مثل تو دستگیری می‌کنم‌.»(۴)
صمد برای خلق آثار برای کودکان دو نکته را لازم می داند :۱- ادبیات کودکان باید پلی باشد میان دنیای رویایی کودکان با بی خبری‌ها و خیال پردازی‌ها‌ی رنگ‌آمیزی شده و شیرین کودکانه آن و دنیای واقعی بزرگترها که مملو از دردها و رنج‌ها وسیه‌روزیها و تلخی‌ها است‌. در این صورت است که بچه می تواند کمک و یار واقعی پدرش در زندگی باشد و موجود سازنده ‌ای در اجتماع راکد و رو به نابودی‌.۲- باید جهان‌بینی دقیقی به بچه داد‌. معیاری به او داد که بتواند مسائل گوناگون اخلاقی را در شرایط و موقعیت های اجتماعی که دائماً در حال تغییر و تحول‌اند به درستی ارزیابی کند‌.
دوری جستن از ساختن دنیایی فانتزی و خیالی و عاری از واقعیت‌، مشخصه داستان‌هایی است که صمد برای کودکان نگاشته‌است «اگر می‌خواهی داستان بنویسی برای بچه‌ها باید مواظب باشی دنیای قشنگ الکی برایشان نسازی». «بچه را باید از عوامل الکی وسست بنیاد نا‌امید کرد و بعد امید دگر‌گونه‌ای بر پایه شناخت واقعیت‌های اجتماعی و مبارزه با آن‌ها را جای آن امید اولی گذاشت».
روز نهم شهریور ۱۳۴۷ پیکر بی جان صمد رادرراه دریای خزر از رود ارس گرفتند‌. مرگ صمد، مردم ما و جامعه ما را از یکی از بهترین فرزندان، یکی از بهترین آموزگاران و یکی از صمیمی‌ترین خدمت‌گزاران خود محروم ساخت.
برای رسیدن به آنچه که صمد برایش زیست و برایش مبارزه کرد کارهای بسیاری هست که باید انجام داد‌. تا وقتی که اولدوزها زیر دست زن باباهای ظالم رنج می کشند‌. تا وقتی که خواهر یاشارها زیر کرسی از سرما خشک می‌شوند و تا وقتی که پولادها وصاحبعلی‌ها در حسرت یک دانه هلو آه می‌کشند‌،کار صمد به سرانجام نرسیده است و تا هنگامی که تاری وردی و خواهرش به جای به مدرسه رفتن و درس خواندن زیر دست حاجی قلی ها کار می‌کنند و تا هنگامی که دده یاشارها بیکارند آرمان‌های صمد همچنان در دستور کار دوستداران اوست و صمد، عمو صمد آنان باقی خواهد ماند .
پانوشت :
۱- ادبیات چیست؟  – ژان پل سارتر، ترجمه ابوالحسن نجفی، مصطفی رحیمی- چاپ زمان
۲-صمد بهرنگی‌، اولدوز وعروسک سخنگو
۲- صمد بهرنگی، مجموعه مقالات
۴-همان 
توضیح: این یادداشت به مناسبت سالمرگ صمد بهرنگی بازنشر شده است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر