پنجشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۹۷

بشکن رفیق جان؛ نامه سعید شیرزاد به گلرخ ایرایی و درخواست پایان دادن به اعتصاب غذا

29.3.2018

 سعید شیرزاد زندانی سیاسی زندان گوهردشت کرج که در چهارمین سال حبس خود به سر می‌برد، به گلرخ ایرایی کنشگر مدنی در اعتصاب غذا نامه‌ای سرگشاده نوشته است، او در این نامه از خانم ایرایی خواسته به اعتصاب غذای خود پایان دهد


گلرخ ایرایی کنشگر مدنی محبوس در زندان قرچک ورامین پس از ۵۵ روز همچنان در اعتصاب غذای اعتراضی به سر می‌برد و شرایط جسمانی مناسبی ندارد؛ این زندانی که همراه با آتنا دائمی در قرنطینه زندان قرچک نگهداری می‌شود با افت شدید فشار خون و کاهش بیست کیلویی وزن روبه‌رو شده است، این دو زندانی از حدود سه هقته پیش به صورت غیرمنظم و سلیقه‌ای از سوی مسئولین اجازه تماس با خانواده پیدا کرده‌اند.

سعید شیرزاد زندانی سیاسی زندان گوهردشت کرج، روز سه‌شنبه ۷ فروردین ۱۳۹۷ نامه‌ای سرگشاده به گلرخ ایرایی کنشگر مدنی در اعتصاب غذا نوشته است، او در این نامه به از خانم ایرایی خواسته به اعتصاب غذای خود پایان دهد.

متن کامل این نامه را به نقل از هرانا در ادامه بخوانید؛

زده شعله در چمن در شب وطن خون ارغوان‌ها
تو ای بانگ شورافکن تا سحر بزن شعله در کران‌ها

گلرخ جان، جان جانان، رفیق

پنجاه روزی می‌شود که در اعتصاب هستی و هر روز که می‌گذرد نگران‌تر از دیروز نظاره‌گر فردا می‌شویم. چندی پیش وقتی نامه‌ای برایت نوشتم و نمی‌دانم آن را خوانده‌ای یا نه و به هر حال مطالبی را نوشته بودم و تصمیم گرفتم بازهم چیزی برایت بنویسم، امیدوارم اصل این نوشته به دستت برسد.

گلرخ جان، رفیق نازنیم

اگر یادت باشد طی چند روزی که بعد از اعتصاب آرش به مرخصی آمده بودی و تلفنی صحبت می‌کردیم مطالبی را در رابطه با اعتصاب آرش بیان کردم و بیان کردی و متفق‌القول به رویه‌ای که آرش در پیش گرفته بود نقد داشتیم و  با توجه به اعتراضات اخیر در سراسر کشور که وجب به وجب خاک این جغرافیای موسوم به ایران را آبستن حوادث تلخ و ناگواری کرده است و جدا از بحث دنیای رسانه‌ای و فضای مجازی که در پیرامون اعتصاب غذا باید به آن فکر کرد، شرایطی که در آن قرار داریم هم مزید بر سخن است.

رفیق جانم

فدای رهایی خلق شدن شاید با گرسنگی میسر شود ولی برای تو رفیق سرخ‌تر از آتشفشانی خفته به قدمت تاریخ زمین، گرسنگی پودر ضد آتش که دیگر به تو این اجازه و امکان را نمی‌دهد که تیر ترکشی باشی بران و سوزان که به هرچه هست و نیست معترض است.

گلرخ جان

بارها به بسیاری گفته بودم و بازهم میگویم که بعد از بازداشتم زحماتی که تو و آرش برایم کشیدید هیچ‌کس نکرد و بی تعارف و بی اغراق دین تو و آرش تا همیشه بر گردن من خواهد بود و خواسته که نه بلکه خواهشی از تو دارم و دلیل آن هم نه حفظ جان و سلامتی خودت و نه درخواست‌های دیگران بلکه تنها و تنها به این دلیل که باید خاری باشی در چشم این دنیای پر از زر و تزویر و صدای محروم‌ترین انسان‌های جامعه باشی که صدایشان به هیچ جایی نمی‌رسد و باید با بودنت کنار آنها حقایق‌هایی تلخ و ناگوار زنده‌مانیشان را به گوش همگان برسانی، همان زنانی که جز جسم بی‌اختیار مرد بودن چیزی نفهمیدند و نگذاشته‌اند که بفهمند و به دلیل اینکه دیگر صمد و احدها هیزم شعله‌های خرفتی می‌شوند خواهش این رفیق کمتر از هیچ‌ات را اگر حرمت و رفاقتی هست تنها و تنها برای کنار هم بودن و تلاش برای جهانی بدون زندان بپذیری و اعتصابت را تمام کنی که با پایان این اعتصاب و هم‌صدا و هم‌کلام شدن با محرومان جامعه و صدای آنان بودن بزرگ‌ترین پیروزی توست که تو را در این راه مصمم‌تر از دیروز به جلو می‌برد و بشکن رفیق جان.
دوست‌دار و رفیق همیشگی‌ات
کمتر از هیچ
سعید شیرزاد _ زندان گوهردشت کرج

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر