به
گزارش خبرگزاری بهایی نیوز فریبا کمال آبادی یکی از مدیران جامعه بهایی
ایران دلنوشته ی به نوه تازه متولد شده خود از زندان اوین نوشته شده است که
متن این نامه در اختیار مجموعه بهایی نیوز قرار گرفته است .
بنابر
گزارش مجموعه بهایی نیوز فریبا کمال آبادی از جمله مدیران جامعه بهایی
ایران است که پیشتر به بیست سال و پس از نزدیک به هشت سال با کاهش حکم به
ده سال زندان محکوم بوده است و طی سالها گذشته تنها پنج روز این شهروند
بهایی اجازه مرخصی داشته است.
شیرین تر از شهد و شکرم ، پسرم
قدم
نهادنت به جهان پرتو امید در ریاض قلوبمان افکنده و رشحات تائید بر حدائق
وجودمان پراکنده. شادابی و لطافت وجودت نشانی است از خلق مدام طراوت و
لطافت در جهان. نرمی و ظرافت روی و مویت رمزی است از تکرار تکوین نرمی و
ظرافت در امکان. و صفا و معصومیت روحت ، طلیعه ای است بر ظهور مکرر خورشید
صفا و معصومیت در کیهان. بلی ورود هر طفل به جهان ، طلوع مهر تابانی است که
مهر ختام بر شب تا می نهد و ظهور روز فیروز را نوید میدهد. چگونه میتوان
شاهد خلق هر روزه صفا و لطافت و ظرافت در جهان بود و به امکان اصلاح آن
باور و امید نداشت.
پسرم
،نامت "مسیح" یادآور وجود مقدسی است که به اراده ی خویش تن به صلیب سپرد
تا مردگان فراش غفلت را به حیات ابدیه دلالت نماید و نام دیگرت "بندیکت"
تذکار متفکری الهی و فیلسوفی متعالی -اسپینوزا -ست که بشر قرنهاست خود را
مرهون تعالیم اخلاقی او می داند. والدینت با این نامگذاری به تو می آموزند
که در مسیر اقدام ایشان گام نهی. دلبندم ، تولدت در خانواده ای بهایی در
حالی که خانواده و خویشان مادری ات وابسته به دیانت مسیحی و بسیاری از
بستگان پدر ات معتقد به دیانت اسلامند و همگی به تو و به یکدیگر عشق می
ورزند ، گواهی است صادق بر وحدت اساس ادیان الهی و بطلانیست واضح بر تعصب
سرسخت و منجمد مذهبی که قرنهاست سایه ی سرد و سیاهش حیات دلهای بشری را از
وصول به گرمای صمیمیت و سعادت بازداشته است چنانکه حتی هم اکنون این نامه
را در حالی برایت می نگارم که نهمین سالی است که من و دوستانم را با زنجیر
تعصب مذهبی به بند کشیده اند.
پسرم
، وجود نازنینت که ثمره ی اتحاد دو نژاد مختلفه زرد و سفید است حکایتی است
از حقیقت وحدت نوع بشر و دلالتی است بر سخافت تعصب نژادی که هادم بنیان
انسانی است. بلی "ای اهل عالم سراپرده ی یگانگی بلند شد به چشم بیگانگان
یکدیگر را مبینید همه بار یک دارید و برگ یک شاخسار" نازنینم، تولدت از
مادری فیلیپینی و پدری ایرانی در کشور استرالیا به زبان حال می گوید :
"عالم یک وطن محسوب و من علی الارض اهل آن " و با این حقیقت حقارت و ذلت
تعصب وطنی و ناسیونالیست افراطی را که در قرن نوزدهم و نیمه ی اول قرن
بیستم بشریت را به مهلکه دمار و تباهی کشانده بود آشکار می سازد.
نوه
ی محبوبم ، تولدت نه تنها نوید بخش ولادت دائمی لطافت و صفا در عالم امکان
، بل امید بخش تحقق وحدت عالم انسان در کره ی خاکی است.
کودکم
، چه خوشبخت وسعادتمندی که والدین نازنینت از بدو پیدایشت به تو خدمت به
نوع انسان را می آموزند و در گوشت نجوا می کنند :" امروز انسان کسی است که
به خدمت جمیع من علی الارض قیام نماید" صداقت و راستی را تعلیم میدهند و
برایت میخوانند :"زبان گواه راستی من است او را به دروغ میالایید." تو را
با روح محبت بار می آورند و برایت ترنمات محبت سر می دهند که:"محبت نور است
در هر خانه بتابد و عداوت ظلمت است در هر کاشانه لانه نماید." تو را به
علم و خرد دعوت می نمایند و برایت چنین تکرار می کنند:"کنز حقیقی ازبرای
انسان علم اوست و اوست علت عزت و نعمت و فرح و نشاط."
عشق
من ، اگر چه از دیدنت ، لمس کردنت ، بوییدن و بوسیدنت و در آغوش فشردنت
محرومم ، اما نمیدانی چقدر در انتظار ورودت لحظه ها شماردم ، برای سلامتیت
دست به دعا و نیایش گشودم ، برای ابراز عشقم رشته های نخ به هم بافتم ،
گرمای محبتم را در آن دمیدم و در هر دانه ای هزاران بار حق را سپاس گذاردم و
شکرانه نمودم که با دستان لطف و مرحمتش تو را به ما هدیه نموده است.
مادربزرگت ، فریبا
اوین - مرداد ماه ۹۵
اوین - مرداد ماه ۹۵
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر