اداره
اجرائیات شهرداری کرمانشاه مطابق آنچه رئیس این اداره می گوید براساس
دستورالعمل کشوری اقدام به جمع آوری کودکانی کرده است که به ناچار از سر
فقر و نداری خانوادگی در هر فصلی از سال، زیر آفتاب سوزان تابستان و در
سرمای سوزناک زمستان به سر چهار راهها می روند تا از صبح تا شب با شستن
شیشه اتومبیلها یا با فروختن چند بسته آدامس چند سکه یا چند اسکناس ۱۰۰ ،
۲۰۰ و ۵۰۰ تومانی به دست بیاورند. اما این کودکان آن گونه که خود می گویند
بعد از انتقال به کمپ ترک اعتیاد چشمه سفید به عنوان تنبیه موی سرشان را
تراشیده اند تا دیگر سر چهارراهها پیدایشان نشود!
این
اقدام وقیحانه به حدی قبیح و انزجار آور است که هیچیک از ادارات مرتبط با
جمع آوری کودکان (اجرائیات شهرداری و بهزیستی) به صراحت مسؤلیت آن را بر
عهده نگرفته اند. شهرداری فقط مسؤلیت جمع آوری کودکان را پذیرفته و بهزیستی
هم کلا هیچ نقشی را تقبل نکرده است. مهم نیست کدام اداره مرتکب چنین تعرضی
شده باشد. نفس اقدام به تراشیدن موی سر کودکان و هر عملی برخلاف میل خود
کودک که قرار است با عملی شدن دستورالعملی سراسری در سطح وسیع و برنامه
ریزی شده کودکان کار را مورد یورش قرار دهد، تعرض و تعدی به حقوق انسانی او
می باشد.
این
دستورالعمل که قرار است از ابتدای شهریور با مشارکت قوه قضائیه، شهرداریها
و نیروی انتظامی در امر جمع آوری کودکان کار در خیابان و با هدف زیبا سازی
چهره شهر اجرائی گردد، در کرمانشاه قبل از این تاریخ به اجراء گذاشته شده
است تا با جمع آوری کودکان کار و با تراشیدن موی سر آنها به عنوان اولین
گام اجرای دستورالعمل مذکور از حضور این چهره های سوخته و تاول برداشته در
سر چهار راهها ، سیمائی رومانتیک و با جذبه به شهر داده شود. طبق دستور
العمل، زیبائی ای که این انسانهایی ای که بی اراده خود به جرم تولد در
خانواده های محروم از آن محرومند، باید از شر حضوراین کودکان خلاص گردد!
کودکان
کار حالا علاوه بر تحمل شقاوتها و بی رحمی ها حین انجام کارهای حقیرانه و
دست فروشی سر چهار راهها باید مانند بردگانی که داغ بردگی بر پیشانی داشتند
یا مانند تبهکارانی که علائم یا حلقه های مخصوص بر پا دارند تا شهروندان
از آنها دوری کنند، با موی سر تراشیده به عنوان زشت کنندگان سیمای شهر
تحقیر گردند. این کودکان که والدینشان مانند مدیران بانکها و مؤسسات و
وزارتخانه ها دارای فیشهای حقوقهای ۲۴۰ و ۷۵۰ میلیون تومانی و بیشتر نیستند
و میلیونها نفرشان اصلا کاری ندارند تا فیش حقوقی داشته باشند، باید با
چهره های نحیف و رنگ پریده و با لباسهای مندرس و کفشهای پینه وصله خورده
توان ضعیفشان را به هراج بگذارند و در این مسیر گرفتار باندهای فروش مواد
مخدر و سؤاستفاده های جنسی گردند. این کودکان مانند فرزندان صفدر حسینی
رئیس صندوق توسعه ملی جدا از حقوق ۵۷ میلیون تومانی ماهانه فقط از صندوق
توسع ملی (معلوم نیست چند شغل دیگر داشته و حقوقهای دهها میلیونی دیگری هم
دریافت کرده) و دریافت وام ۳۰۰ میلیونی با بهره ۴ درصد، پاداشها و عیدیهای
چند ده میلیونی پدرشان، یارانه غذا، هزینه پزشکی، هزینههای دندانپزشکی،
کمکهزینه اوقات فراغت فرزندان، کمکهزینه خرید لباس، کمکهزینه خرید کتاب،
کمکهزینه سفر، کمکهزینه ورزش، کمکهزینه تحصیلی و غیره هر ماه و بدون
حتی یک روز عقب افتادگی دریافت نمی کنند. اینها فرزندان ۹ میلیون کارگر
اخراجی و بیکار، رقم بیشمارزنان سرپرست خانوار که آمارشان به حساب نمی آید و
دهها میلیون کارگری هستند که به خاطر ماهها به تعویق افتادن دستمزدهای ۵
برابر زیر خط فقر از شدت گرسنگی، مانند کارگران کمپروسور سازی تبریز برای
دریافت غذا به سوی کمیته امداد دست دراز می کنند.
این
کودکان که بی شرمانه مورد تعرض قرار می گیرند انسانهائی هستند که حق
برخورداری از شادی، تحصیل، اوقات فراغت، تفریح و ورزش و به طور کلی حقشان
از زندگی غصب گردیده و بر بنیان آن ملزومات دزدیها، چپاول و غارتهای دهها و
صدهاهزار میلیارد تومانی برای دزدان فراهم گردیده است.
کودکان
بدون هیچ بهانه و توجیهی حق دارند از تمامی امکانات شایسته و مدرن برای
زندگی که تأمین کننده شادی، تحصیل، سفر، ورزش و هر آنچه که نیاز کودکیش
باشد، برخوردار گردد. باید به کارگران، مزدبگیران و بیکاران حقوق یا بیمه
بیکاری تأمین کننده رفاه خانواده پرداخت گردد و همه کمک هزینه های لازم
برای شکوفائی و شادابی کودکان تأمین گردد تا دیگر هیچ کودکی مجبور به کار
در هیچ جائی، سر چهارراه یا درکارگاهها نباشد.
جوانمیر مرادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر