08 اسفند 1395
برای تو که عشق را نمی شناسی. می خواهی بفهم. می خواهی نفهم
برقی که در چشمهایم می بینی؟
برق شادی نیست
برق غمی ست که در آسمان ابری دیدگانم. به رعد نشسته.
بترس از صاعقه ی آتشین دردی که در آن می زند
می سوزاند و ویران می کند صخره ی
دلهایی را که از عشق تهی اند.
برقی که در چشمانم می بینی؟
نفرین نیست. دعای رسیدن تو به انسانیت انسانی ست.
جایی که عشق حاکم است و دوست داشتن.
فرزندان بی گناه وطنم را از بند سلولهای زندانت آزاد کن.
برقی که در چشمهایم می بینی؟
برق شادی نیست
برق غمی ست که در آسمان ابری دیدگانم. به رعد نشسته.
بترس از صاعقه ی آتشین دردی که در آن می زند
می سوزاند و ویران می کند صخره ی
دلهایی را که از عشق تهی اند.
برقی که در چشمانم می بینی؟
نفرین نیست. دعای رسیدن تو به انسانیت انسانی ست.
جایی که عشق حاکم است و دوست داشتن.
فرزندان بی گناه وطنم را از بند سلولهای زندانت آزاد کن.
شهین مهین فر».
بازديد : 81 بار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر