فاطمه
روشني فرزند مرحوم مهرداد روشني، دختر بچه 9ساله اي که چندماه پس از تولدش
پدر جوانش را به دليل بيماري سرطان ازدست داده بود، در اين 9سال با زحمات
مادر بيوه اش و پدربزرگ بازنشسته اش عمرش را سپري ميکرد .
تا اينكه ديروز سه
شنبه 7مهرماه 94 وقتي از خانه بطرف سوپرمارکت سرکوچه شان راه افتاده بود،
در مسير راه زنبورهاي زرد رنگي بنام محلي "سوري" که در اين شهر فراوان
هستند و مرتب اهالي اين شهر را نيش ميزنند، او را در آن مسير نيش ميزنند
که
وي بسوي خانه بازميگردد و او را در اسرع وقت به بيمارستان جاسک(کشتارگاه
جاسکي ها) که از خانه شان کمتر از 2کيلومتر فاصله دارد ميرسانند، ولي با
کمال تاسف از ساعت 15:40 تا ساعت 22:45 دقيقه وي را بر روي تخت نگه داشته و
اين دختربچه يتيم که يادگاري پدر مرحومش بود بدليل نبودن پادزهر در
بيمارستان جان ميدهد.
جان
دادن عزيزان هموطنمان به هيچ دليلي توجيهي ندارد که كارگزاران هربار با
دروغهاي واهي بهانه تراشي ميکنند و از مسوليت سنگين خود شانه خالي کرده و
به سخنراني ميپردازند.
3.9.2015
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر