28.12.2016
محمد حبیبی /عضو کانون صنفی معلمان
سالهاست که از جایگاه دانش اموز و حقوقی که باید در قبال انها رعایت شود ، صحبت می شود.رسانه های مختلف رسمی و شبکه های مجازی هر چند وقت یکبار با انتشار خبر یا کلیپی تصویری از کلاسی درس ،و عملکرد غلط یک معلم ،چالشی جدید ایجاد می کنند و نوک تیز انتقادات را به سمت معلمان نشانه می گیرند.در همین سالها بارها یادداشتها و مصاحبه هایی از فعالین صنفی معلم ،رسانه ای شده است که بر رعایت حقوق دانش اموزان و تقبیح عمل زشت تنبیه در کلاس درس تا کید دارند.حتی کانونهای صنفی نیز با صدور بیانیه و حتی تغییراتی در اساسنامه خود دفاع از حقوق دانش اموزان را جزیی از اهداف فعالیت های خود قرار داده اند.-نمونه ان کانون صنفی معلمان استان تهران است که ،ارتقا جایگاه عناصر سه گانه اموزش یعنی معلم ،دانش اموز واولیا را به عنوان جزیی از اهداف اصلی به اساسنامه کانون اضافه کرده است-
تقریبا در شرایط جدید همه در این مساله اتفاق نظر دارند که برخورد قهری و فیزیکی با دانش اموز در کلاس درس ،خارج از اصول تربیتی دنیای مدرن بوده و باید از اصول کاری روشهای کلاس داری خارج شود.کاهش کلی چنین برخوردهایی در کلاسهای درس شاهد چنین اتفاق نظر و همبستگی فکری است.
با این حال به نظر می رسد در این شرایط کسی توجهی به حقوق معلمان در کلاس درس ندارد.
مشکلاتی که معلمان برای اداره کلاس و کنترل دانش اموزان با ان مواجه هستند شامل موارد زیر است :
1-با توجه به شرایط حاکم بر جامعه و کاهش اهمیت علم اموزی دانش اموزان از انگیزه لازم برای تحصیل و کسب دانش برخوردار نیستند.بارها معلمان با این سوال از سوی دانش اموزان مواجه می شوند ، که ادامه تحصیل چه تاثیری در اینده و سرنوشت انها خواهد داشت؟
درجامعه ای که فردگرایی منفی و سودمحوری به عنوان یک ارزش اجتماعی تثبیت شده است به نظر نمی رسد سوال غیر واقع بینانه ای باشد.
2-فشار مسئولان بالاتر در اموزش و پرورش چه به صورت رسمی در غالب بخشنامه یا به صورت غیر رسمی، بر این پایه استوار است که به منظور کاهش هزینه ها ،معلمان موظف هستند با بالابردن امار قبولی ها وکاهش مردوی ها هرساله تعداد بیشتری از دانش اموزان را از چرخه اموزشی خارج کنند.
در این مسیر ضمن بی توجهی به کاهش کیفیت اموزشی ،تنها ابزار معلم برای کنترل کلاس درس ،و اعمال فشار بر دانش اموز ،یعنی نمره نیز از دسترس خارج می شود.
3-تغییرات هنجاری در جامعه کنونی ،افزایش مشکلات اقتصادی و معیشتی واخلاقی در میان خانواده های ایرانی ، رشد شبکه های مجازی و افزایش اگاهی بعضا مخرب درمیان دانش اموزان ،شرایطی را ایجاد کرده که عملا خانواده ها نقش نظارتی خود بر فرزندان خود را ازدست بدهند.این مساله به خصوص در مقاطع تحصیلی بالاتر نمود بیشتری دارد.درواقع درحالیکه خانواده ها درگیر بسیاری از مشکلات درونی خود هستند ،انتظار برای ارائه نقش تربیتی معلم در کلاس درس و مدرسه بیش از پیش افزایش یا فته است .
به این موارد باید مشکلات اقتصادی و معیشتی خود معلمان را هم اضافه کرد.با این حال و باوجود مشکلاتی که اشاره شد ،همه دراین مساله اتفاق نظر دارند که تنبیه بدنی و روانی دانش اموز عملی غیر قابل توجیه برای اداره کلاس است.با این حال این سوال باقی می ماند که با این شرایط یک معلم چگونه می تواند نقش نظارتی /تربیتی و علم اموزی خود را ایفا کند.؟؟
ومهمتر اینکه در مقابل سطح بالای انتظار فراهم امده ،پشتوانه حمایتی معلمان کدام نهاد و مرجع تصمیم گیر است ؟
درحالیکه در سالهای اخیر تنبیه دانش اموزان با واکنش مناسب و به موقع مسئولان اموزشی مواجه شده است ،در موارد متعددی که معلم از طرف دانش اموز یا اولیا مورد حتک حرمت و حتی اسیب بدنی قرار گرفته ،از طرف مسئولان اموزش و پرورش هیچ اقدام حمایتی صورت نگرفته است .
نگاهی به فرایندهای اموزشی در کشورهای توسعه یافته نیز نشان می دهد که این مساله حتی در این کشورها نیز به عنوان یک معضل اساسی در سالهای اخیر مورد توجه بوده است.
انگلستان از جمله کشورهایی است که دراجرای قوانین سخت گیرانه به نفع دانش اموزان ید طولانی دارد.با این حال در سالهای اخیر و با افزایش میزان رفتارهای ناهنجار دانش اموزان در کلاسهای درس قوانینی بازدارنده را به تصویب رسانده اند.
بر اساس این قوانین اولیای دانش آموزان خاطی باید پاسخگوی رفتار و کردار آنها باشند و مسوولیت رفتار زشت و زننده آنها را در مدارس بپذیرند. مسوولان مدرسه حق دارند والدین دانش آموزی را که به دلایل اخلاقی و درسی با هنجارهای مدرسه هماهنگ نیست و موجب رنجش دبیران یا دیگر دانش آموزان می شود، جریمه نقدی کنند و تا زمانی که این جریمه از طرف آنها پرداخت نشود، مدرسه حق دارد دانش آموز خاطی را در کلاس و محیط مدرسه نپذیرد.
هدف از اعمال چنین قوانینی بیش از هرچیز ،یاداوری نقش و وظیفه والدین و خانواده ها در قبال مسائل تربیتی فرزندان خود می باشد.چیزی که به نظر می اید در ساخت اموزشی کنونی ما مورد غفلت جدی قرار گرفته است.اگر چه سالهاست نهادهایی مثل انجمن اولیا ومربیان در مدارس به ایفای نقش می پردازند با این همه نقش کلی چنین نهادهایی صرفا به جمع اوری کمک های مالی برای مدرسه و تامین بودجه ای که دولتها از زیر پرداخت ان شانه خالی می کنند ،خلاصه می شود.
به نظر می رسد دراین شرایط ،و با توجه به کاهش اسفناک کیفیت اموزشی و تربیتی در مدارس ایران و محدودیت های گوناگون معلمان برای ایقای نقش تربیتی خود ،بروز برخوردهای زننده دانش اموزان برعلیه معلمان در سر کلاسهای درس اجتناب ناپذیر است.با این حال شاید تدوین و اجرای قوانینی مشابه کشورهایی چون انگلستان بتواند در کاهش چنین ناهنجاری هایی موثر باشد.اگر چه راه حل نهایی نیست.
به نظر می رسد راه نهایی حل چنین معضلی افزایش ارتقا روابط میان عناصر سه گانه اموزش یعنی معلم ،دانش اموز و خانواده ها است.با توجه به عدم کارایی دولتها و بی توجهی مسئولان اموزشی به این مسئله مهم ، همکاری نهادهای مدنی وصنفی مربوط به معلمان و کودکان می تواند گزینه مناسبی برای رسیدن به چنین دستاورد مهمی باشد.
سالهاست که از جایگاه دانش اموز و حقوقی که باید در قبال انها رعایت شود ، صحبت می شود.رسانه های مختلف رسمی و شبکه های مجازی هر چند وقت یکبار با انتشار خبر یا کلیپی تصویری از کلاسی درس ،و عملکرد غلط یک معلم ،چالشی جدید ایجاد می کنند و نوک تیز انتقادات را به سمت معلمان نشانه می گیرند.در همین سالها بارها یادداشتها و مصاحبه هایی از فعالین صنفی معلم ،رسانه ای شده است که بر رعایت حقوق دانش اموزان و تقبیح عمل زشت تنبیه در کلاس درس تا کید دارند.حتی کانونهای صنفی نیز با صدور بیانیه و حتی تغییراتی در اساسنامه خود دفاع از حقوق دانش اموزان را جزیی از اهداف فعالیت های خود قرار داده اند.-نمونه ان کانون صنفی معلمان استان تهران است که ،ارتقا جایگاه عناصر سه گانه اموزش یعنی معلم ،دانش اموز واولیا را به عنوان جزیی از اهداف اصلی به اساسنامه کانون اضافه کرده است-
تقریبا در شرایط جدید همه در این مساله اتفاق نظر دارند که برخورد قهری و فیزیکی با دانش اموز در کلاس درس ،خارج از اصول تربیتی دنیای مدرن بوده و باید از اصول کاری روشهای کلاس داری خارج شود.کاهش کلی چنین برخوردهایی در کلاسهای درس شاهد چنین اتفاق نظر و همبستگی فکری است.
با این حال به نظر می رسد در این شرایط کسی توجهی به حقوق معلمان در کلاس درس ندارد.
مشکلاتی که معلمان برای اداره کلاس و کنترل دانش اموزان با ان مواجه هستند شامل موارد زیر است :
1-با توجه به شرایط حاکم بر جامعه و کاهش اهمیت علم اموزی دانش اموزان از انگیزه لازم برای تحصیل و کسب دانش برخوردار نیستند.بارها معلمان با این سوال از سوی دانش اموزان مواجه می شوند ، که ادامه تحصیل چه تاثیری در اینده و سرنوشت انها خواهد داشت؟
درجامعه ای که فردگرایی منفی و سودمحوری به عنوان یک ارزش اجتماعی تثبیت شده است به نظر نمی رسد سوال غیر واقع بینانه ای باشد.
2-فشار مسئولان بالاتر در اموزش و پرورش چه به صورت رسمی در غالب بخشنامه یا به صورت غیر رسمی، بر این پایه استوار است که به منظور کاهش هزینه ها ،معلمان موظف هستند با بالابردن امار قبولی ها وکاهش مردوی ها هرساله تعداد بیشتری از دانش اموزان را از چرخه اموزشی خارج کنند.
در این مسیر ضمن بی توجهی به کاهش کیفیت اموزشی ،تنها ابزار معلم برای کنترل کلاس درس ،و اعمال فشار بر دانش اموز ،یعنی نمره نیز از دسترس خارج می شود.
3-تغییرات هنجاری در جامعه کنونی ،افزایش مشکلات اقتصادی و معیشتی واخلاقی در میان خانواده های ایرانی ، رشد شبکه های مجازی و افزایش اگاهی بعضا مخرب درمیان دانش اموزان ،شرایطی را ایجاد کرده که عملا خانواده ها نقش نظارتی خود بر فرزندان خود را ازدست بدهند.این مساله به خصوص در مقاطع تحصیلی بالاتر نمود بیشتری دارد.درواقع درحالیکه خانواده ها درگیر بسیاری از مشکلات درونی خود هستند ،انتظار برای ارائه نقش تربیتی معلم در کلاس درس و مدرسه بیش از پیش افزایش یا فته است .
به این موارد باید مشکلات اقتصادی و معیشتی خود معلمان را هم اضافه کرد.با این حال و باوجود مشکلاتی که اشاره شد ،همه دراین مساله اتفاق نظر دارند که تنبیه بدنی و روانی دانش اموز عملی غیر قابل توجیه برای اداره کلاس است.با این حال این سوال باقی می ماند که با این شرایط یک معلم چگونه می تواند نقش نظارتی /تربیتی و علم اموزی خود را ایفا کند.؟؟
ومهمتر اینکه در مقابل سطح بالای انتظار فراهم امده ،پشتوانه حمایتی معلمان کدام نهاد و مرجع تصمیم گیر است ؟
درحالیکه در سالهای اخیر تنبیه دانش اموزان با واکنش مناسب و به موقع مسئولان اموزشی مواجه شده است ،در موارد متعددی که معلم از طرف دانش اموز یا اولیا مورد حتک حرمت و حتی اسیب بدنی قرار گرفته ،از طرف مسئولان اموزش و پرورش هیچ اقدام حمایتی صورت نگرفته است .
نگاهی به فرایندهای اموزشی در کشورهای توسعه یافته نیز نشان می دهد که این مساله حتی در این کشورها نیز به عنوان یک معضل اساسی در سالهای اخیر مورد توجه بوده است.
انگلستان از جمله کشورهایی است که دراجرای قوانین سخت گیرانه به نفع دانش اموزان ید طولانی دارد.با این حال در سالهای اخیر و با افزایش میزان رفتارهای ناهنجار دانش اموزان در کلاسهای درس قوانینی بازدارنده را به تصویب رسانده اند.
بر اساس این قوانین اولیای دانش آموزان خاطی باید پاسخگوی رفتار و کردار آنها باشند و مسوولیت رفتار زشت و زننده آنها را در مدارس بپذیرند. مسوولان مدرسه حق دارند والدین دانش آموزی را که به دلایل اخلاقی و درسی با هنجارهای مدرسه هماهنگ نیست و موجب رنجش دبیران یا دیگر دانش آموزان می شود، جریمه نقدی کنند و تا زمانی که این جریمه از طرف آنها پرداخت نشود، مدرسه حق دارد دانش آموز خاطی را در کلاس و محیط مدرسه نپذیرد.
هدف از اعمال چنین قوانینی بیش از هرچیز ،یاداوری نقش و وظیفه والدین و خانواده ها در قبال مسائل تربیتی فرزندان خود می باشد.چیزی که به نظر می اید در ساخت اموزشی کنونی ما مورد غفلت جدی قرار گرفته است.اگر چه سالهاست نهادهایی مثل انجمن اولیا ومربیان در مدارس به ایفای نقش می پردازند با این همه نقش کلی چنین نهادهایی صرفا به جمع اوری کمک های مالی برای مدرسه و تامین بودجه ای که دولتها از زیر پرداخت ان شانه خالی می کنند ،خلاصه می شود.
به نظر می رسد دراین شرایط ،و با توجه به کاهش اسفناک کیفیت اموزشی و تربیتی در مدارس ایران و محدودیت های گوناگون معلمان برای ایقای نقش تربیتی خود ،بروز برخوردهای زننده دانش اموزان برعلیه معلمان در سر کلاسهای درس اجتناب ناپذیر است.با این حال شاید تدوین و اجرای قوانینی مشابه کشورهایی چون انگلستان بتواند در کاهش چنین ناهنجاری هایی موثر باشد.اگر چه راه حل نهایی نیست.
به نظر می رسد راه نهایی حل چنین معضلی افزایش ارتقا روابط میان عناصر سه گانه اموزش یعنی معلم ،دانش اموز و خانواده ها است.با توجه به عدم کارایی دولتها و بی توجهی مسئولان اموزشی به این مسئله مهم ، همکاری نهادهای مدنی وصنفی مربوط به معلمان و کودکان می تواند گزینه مناسبی برای رسیدن به چنین دستاورد مهمی باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر