كانون حمایت از خانواده جان باختگان و بازداشتی ها 12فروردین ۹۶: خانم
شهین مهین فر مادر جانباخته راه آزادی ایران، شهید قیام ۸۸، امیر ارشد
تاجمیر در سال جدید برای پسر مبارزش در روزهای نخستین سال نو می گوید و در
دلنوشته دوم او می خوانیم که: می دانید؟ وقتی دستها و پاهای مان در زنجیر
است و کلیدش در دست شما. می شود گریخت اما، اما با مغزها و شعور زنجیر شده
مان، چه کنیم؟
دو دلنوشته در ذیل آمده است:
دیکتاتور ننگ بر تو
برای پسر مبارزم. امیر ارشد تاج میر
روز های نخستین سال نو. سال 1396 هم تمام شد
مثل عمر من. که نمی دانم کجا رفته و می رود؟
فقط می دانم بهشت و جهنم در همین دنیاست
در زمانی و مکانی که نفس می کشیم.
نفسهایی آزرده از درد. در جهنم زندگی.
و من در سرمای بی تو بودن. منجمد و خشکم
دستهایم را. با هرم نفسهایت گرم کن
ای نفست. نفسم
می دانم دیگر سرابی هستی در برهوت رویا.
**************************************
می گویم: هرچند می دانم نمی شنوید
دهانم را، می بندم.
نمی خواهم فریاد بکشم
از هیاهو و فریاد، بیزارم
از بین شما، کسی هست نجوای پر درد مرا، بشنود ؟
هر روز و هر شب، در خلوت زجرآورم، با خودم حرف میزنم
شما نمی شنوید، چگونه بشنوید؟ وقتی فریاد و ضجه ی
میلیونها انسان در بند، به گوشتان نمی رسد؟ نجوای سرشار غصه ی من
به چه می ارزد؟
خیالی نیست، شما به زندگی تان برسید
دردها و غصه ها و زجرهای همراه با ریزگردهای آلوده به ظلم را
ما می خوریم، در زندانی به نام ایران.
وقتی دستها و پاهای مان در زنجیر است و کلیدش در دست شما. می شود گریخت اما
اما با مغزها و شعور زنجیر شده مان، چه کنیم؟
https://telegram.me/CanoonJb
دو دلنوشته در ذیل آمده است:
دیکتاتور ننگ بر تو
برای پسر مبارزم. امیر ارشد تاج میر
روز های نخستین سال نو. سال 1396 هم تمام شد
مثل عمر من. که نمی دانم کجا رفته و می رود؟
فقط می دانم بهشت و جهنم در همین دنیاست
در زمانی و مکانی که نفس می کشیم.
نفسهایی آزرده از درد. در جهنم زندگی.
و من در سرمای بی تو بودن. منجمد و خشکم
دستهایم را. با هرم نفسهایت گرم کن
ای نفست. نفسم
می دانم دیگر سرابی هستی در برهوت رویا.
**************************************
می گویم: هرچند می دانم نمی شنوید
دهانم را، می بندم.
نمی خواهم فریاد بکشم
از هیاهو و فریاد، بیزارم
از بین شما، کسی هست نجوای پر درد مرا، بشنود ؟
هر روز و هر شب، در خلوت زجرآورم، با خودم حرف میزنم
شما نمی شنوید، چگونه بشنوید؟ وقتی فریاد و ضجه ی
میلیونها انسان در بند، به گوشتان نمی رسد؟ نجوای سرشار غصه ی من
به چه می ارزد؟
خیالی نیست، شما به زندگی تان برسید
دردها و غصه ها و زجرهای همراه با ریزگردهای آلوده به ظلم را
ما می خوریم، در زندانی به نام ایران.
وقتی دستها و پاهای مان در زنجیر است و کلیدش در دست شما. می شود گریخت اما
اما با مغزها و شعور زنجیر شده مان، چه کنیم؟
https://telegram.me/CanoonJb
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر