جمعه، اسفند ۰۹، ۱۳۹۲

وحشت آخوندها از چهارشنبه سوری: توقيف ۴۶هزار عدد ترقه در پارس جنوبی

4%20soori-carica2011
سرکرده نيروی انتظامی ويژه پارس جنوبی در ارائه بيلان اقدامات خود برای «ايجاد امنيت پايدار!» اعلام کرد ۴۶هزار عدد ترقه در پارس جنوبی کشف و ضبط کرده است. به خواندن ادامه دهید

Ahriman, Devil

تلسکوپ فضایی کپلر ۷۱۵ سیاره جدید کشف کرده است

تلسکوپ فضایی کپلر موفق شده بیش از ۷۰۰ سیاره کشف کند. ناسا، سازمان فضایی ملی ایالات متحده آمریکا، روز چهار‌شنبه (۲۶ فوریه) اعلام کرد که کشف این همه سیاره تا کنون در تاریخ تحقیقات فضایی بی‌سابقه بوده است.

مرکز "مافت فیلد" ناسا، سازمان فضایی ملی ایالات متحده آمریکا، در کالیفرنیا روز چهار‌شنبه (۷ اسفند/ ۲۶ فوریه) در بیانیه‌ای خبر کشف بیش از ۷۰۰ سیاره دیگر توسط تلسکوپ فضایی کپلر را اعلام کرد.

جک لیساور، محقق تلسکوپ فضایی کپلر در ناسا، اعلام کرد که با نتایج جدید به دست آمده از کپلر مشخص می‌شود که در مجموع ۷۱۵ سیاره ناشناس دیگر در مدار ۳۰۵ ستاره وجود دارند.

هدف تلسکوپ فضایی کپلر کشف سیارات فراخورشیدی مشابه زمین بودند. کپلر به دنبال ستاره‌هایی بود که در کهکشان راه شیری وجود دارند و می‌توانند مداری قابل سکونت داشته و احتمالا آب، که از عناصر اصلی شکل‌گیری حیات به شمار می‌رود، در آنها یافت می‌شود.

به همین جهت کپلر بیشتر به دنبال سیاره‌هایی بود که در مداری حدودا نزدیک به زمین به دور ستاره خود می‌چرخیدند. این فاصله‌ای است که احتمال وجود آب مایع بر روی سیاره را افزایش می‌دهد.

گفته می‌شود ۹۴ درصد سیاره‌های کشف شده توسط کپلر کوچک‌تر از نپتون، آخرین سیاره منظومه شمسی هستند. همچنین چهارسیاره کشف شده به دور ستاره‌ای می‌چرخند که گفته می‌شود احتمالا در آنها آب یافت می‌شود و به همین دلیل امکان زندگی در آنها وجود دارد. محققان اما هنوز هیچ نشانه دقیقی از وجود آب در این سیاره‌ها نیافته‌اند.

تلسکوپ فضایی کپلر که نام یوهانس کپلر، منجم آلمانی را بر خود دارد و لقب شکارچی سیاره‌ها را به خود گرفته، با ۱۰۳۹ کیلو وزن، ساخت ناسا است و در هفتم ماه مارس سال ۲۰۰۹ میلادی توسط دلتای ۲ از پایگاه هوایی کیپ کاناورال به فضا پرتاب شد.

این تلسکوپ طی چهارسال به دنبال سیاره‌های حدود ۲۰۰ هزار ستاره بوده است و با استفاده از ردیابی نوسانات نوری ستاره‌ها، به رصد آنها می‌پردازد

فعالیت بخشی از تلسکوپ فضایی کپلر نیمه‌های سال گذشته میلادی متوقف شد و این تلسکوپ نتوانست به رصد ستاره‌ها به هنگام گردش خود در فضا ادامه دهد. داده‌های رسیده از تلسکوپ کپلر هنوز به طور کامل بررسی نشده‌اند.

شاهکار نواختن پیانوی یک پسر بچه در یک مرکز خرید در زمانی که والدینش مشغول خرید بودند



آدينه، 9 اسفند ماه 1392 = 28-02 2014

قیمت اسکناس‌های نو در بازار سیاه

بازار سیاه خریدو فروش اسکناس نو داغ شده است و دلالان این بازار هر بسته 100 تایی اسکناس 10 هزار تومانی را یک میلیون و 15 هزار تومان، اسکناس 5 هزار تومانی را به قیمت 520 هزار تومان، اسکناس 2 هزار تومانی را به قیمت 215 هزار تومان، اسکناس هزار تومانی را به قیمت 113 هزار تومان، اسکناس 500 تومانی را به قیمت 62 هزار تومان و اسکناس 200 تومانی را به نرخ 33 هزار تومان به مشتری می‌فروشند.

به گزارش مهر، هر ساله با نزدیک شدن به ایام نورز، بازار خرید و فروش اسکناس های نو و "تانخورده" داغ می شود و تعداد دلالان فعال در این بازار افزایش می یابد، دلالان بازار سیاه اسکناس نو، به هر تعداد و با قیمت های بالا اسکناس های تانخورده را به متقاضیان می فروشند و سودهای کلانی را به جیب می زنند.

این افراد هیچگونه محدودیتی برای فروش به مشتریان ندارند و این روزها که مشتریان زیادی هم دارند، با قیمت های بالا اسکناس های تانخورده را به مشتریان می فروشند. در بازار سیاه از اسکناس‌های 100، 200، 500 و 1000 تومانی گرفته تا اسکناس‌های 2 هزار تومانی، 5 هزار تومانی و حتی 10 هزار تومانی به چشم می خورد.

قیمت این اسکناس ها نیز متفاوت است و برخی از اسکناس ها مانند اسکناسهای 10 هزار تومانی که کمتر از سایر اسکناس ها متقاضی دارند، نسبت به اسکناس های 5 هزار تومانی، دوهزار تومانی و هزار تومانی کمتر است، به عبارتی نرخ اسکناسها بستگی به فراگیری آنها در بازار دارد.

بازار سیاه خرید و فروش اسکناس نو داغ شد
دلالان بازار سیاه اسکناس های نو، این اسکناس ها را به صورت بسته های 100 تایی به مشتریان می فروشند، به طوریکه قیمت هر بسته اسکناس 5 هزار تومانی به قیمت 520 هزار تومان، بسته اسکناس 2 هزار تومانی به قیمت 215 هزار تومان، اسکناس هزار تومانی به قیمت 113 هزار تومان، اسکناس 500 تومانی به قیمت 62 هزار تومان و اسکناس 200 تومانی 33 هزار تومان فروخته می شود.

قیمت هر بسته اسکناس 100 تایی 10 هزار تومانی نیز یک میلیون و 15 هزار تومان است، یعنی قیمت اسکناس ها بستگی به تعداد تقاضاهای مشتریان دارد، به طور مثال اسکناس های 5 هزار تومانی، 2 هزار تومانی و هزار تومانی که مشتران بیشتری دارند به قیمت های بالاتری هم به فروش می رسند.

خرید و فروش اسکناس نو در حالی در بازار سیاه رونق گرفته که هنوز بانک مرکزی اسامی شعب منتخب ارائه دهنده اسکناس های نو را به مردم اعلام نکرده و طی روزهای آینده اسامی این شعب اطلاع رسانی خواهد شد. سال گذشته بیش از 360 میلیارد ریال اسکناس نو در تهران و دو برابر آن در شهرستانها با ترکیب‌های 500 تومانی، هزار تومانی و 2 هزارتومانی و 5 هزار تومانی برای ایام پایان سال با توجه به نیاز مردم توسط شعب منتخب بانکهای تجارت و ملی توزیع شد.

یکی از این دلالان در پاسخ به سئوالي در مورد اینکه اسکناس های نو را از چه محلی تهیه می کنید؟ گفت: این اسکناس ها دست به دست می شود و ما نیز با قیمت های بالا آن را از فردی دیگر خریداری می کنیم که البته منشاء ورود این اسکناسهای نو به بازار کارمندان بانکی هستند. دلالهای عمده از طریق ارتباطات خود در بانکها از طریق کارمندان بانکها اسکناسهای نو را دریافت و آن را در بازار آزاد می فروشند.

به نظر می رسد که دسترسی به اسکناسهای نو برای دلالان راحت تر از مردم عادی است، این افراد از طریق کارمندان بانکها که به راحتی به اسکناسهای نو دسترسی دارند، پول نو تهیه می کنند. تمام اسکناسهای نو موجود در دست دلالان با باندرول و آرم بانک مرکزی است، یعنی اسکناس مستقیما از بانک مرکزی به شعبات بانکها و از آنجا دست نخورده به دست مشتری در بازار آزاد می رسد.

حکم شرعی خریدوفروش اسکناس نو
سید عباس موسویان عضو کارگروه بانکداری بدون ربا در مورد حکم شرعی خرید و فروش اسکناس های نو گفت: اگر اختلاف قیمت در خرید اسکناس نو در حد متعارف باشد، اشکالی ندارد. یعنی اگر اختلاف قیمت در حد متعارف و در حد نو و کهنه بودن اسکناس باشد، اشکالی ندارد.

وی افزود: اما چنانچه در این خرید و فروش سوء استفاده هایی صورت گیرد و اجحاف شود، دارای اشکال است، یعنی اگر اختلاف قیمت بیش از حد متعارف باشد اشکال دارد.

موسویان با اشاره به تفاوت ارزشی اسکناس نو و کهنه از نظر فقهی افزود: برخی از افراد رغبت دارند که برای ایامی همچون اعیاد اسکناس نو تهیه کنند، بنابریان این امر باعث می شود که قیمتی برای اسکناس نو پرداخت شود.

* اعتصاب دارویی حمیدرضا مرادی و مصطفی دانشجو در بند ۳۵۰ اوین
* مادر سهراب اعرابی در سالروز تولد وی: ما درخت می کاریم نه آتش






اعتصاب دارویی حمیدرضا مرادی و مصطفی دانشجو در بند ۳۵۰ اوین
مجذوبان نور: حمیدرضا مرادی و مصطفی دانشجو از وکلا و فعالان حقوق دراویش در بند ۳۵۰ زندان اوین در یک حرکت اعتراضی، با وجود اوضاع نامناسب جسمی، از ادامه مصرف دارو خودداری کرده اند.
روز سه شنبه مسئول قضایی و دادیار ناظر زندان، طی نامه‌ی پزشکان را به تعویض بیمارستان مرکز قلب به مرکز درمانی غیرتخصصی شهدای تجریش ملزم کرده و با وجود اینکه پزشکان معالج اجازه ترخیص این دو را ندادند، باز هم در انتقال آنها توسط مسئولین امنیتی-قضایی پا فشاری شد. همچنین در‌‌ همان روز از انتقال افشین کرم‌پور از دیگر دراویش زندانی نیز با وجود درد شدید دیسک کمر به بیمارستان ممانعت می‌شود، وخامت حال وی تا حدی بود که دراویش دیگر  محبوس در بند ۳۵۰ برای پیگیری وضعیت و انتقال وی دست به تحصن زدند. این دو عامل سبب شد که حمیدرضا مرادی و مصطفی دانشجو نیز در اعتراض به روند دخالت مسئولین امنیتی-قضایی در امور درمانی دراویش زندانی به زندان بازگردند و اکنون نیز اعتراض خود را با عدم استفاده از دارو ادامه داده‌اند.
کسری نوری٬ زندانی سیاسی و فعال حقوق دراویش طی یادداشت کوتاهی هشدار داده است که در صورت عدم رسیدگی به وضعیت بیماری دراویش زندانی بند ۳۵۰، دست به اعتصاب غذا خواهد زد.
مادر سهراب اعرابی در سالروز تولد وی: ما درخت می کاریم نه آتش
مادر سهراب اعرابی، همزمان با سالروز تولد فرزندش با کاشت یک نهال کاج یاد این شهید جنبش سبز مردم ایران را گرامی داشت. این مادر صلح همچنین نهال کاجی هم در آستانه تولد میرحسین موسوی با نیت رفع حصر وی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد و آزادی زندانیان سیاسی کاشته است.
مادر سهراب اعرابی ضمن کاشت این نهال های کاج به یاد فرزندش و همچنین به نیت آزادی محصورین، زندانیان سیاسی و برقراری صلح در یادداشتی مردم را به این اقدام در اسفند ماه توصیه کرده است.
به گزارش خبرنگار کلمه، سهراب اعرابی در سن ۱۹ سالگی بر اثر اصابت گلوله هایی در سال ۸۸ به شهادت رسید و امسال گرامیداشت سالروز تولد ۲۴ سالگی اش برگزار شد.
سالروز تولد سهراب اعرابی همچنین با برگزاری مراسم هایی در منزل و بر سر مزار این جانباخته همراه بود که در آن دوستان و یاران سبز حضور داشتند و طی آن ضمن پخش کلیپ یادبود سهراب اعرابی، پروین فهیمی دلنوشته خود را خطاب به فرزندش قرائت کرد.


[تاريخ مطلب: نهم اسفند ۱۳۹۲ برابر با بيست و هشتم فوريه ۲۰۱۴]
روشنگری یک خوانند سایت در مورد خبر: پشت پرده سفر "نمایندگان" به آفریقای جنوبی





روشنگری یک خواننده سایت پیک ایران در مورد خبر پشت پرده سفر "نمایندگان" به آفریقای جنوبی

باستحضار عموم میرساند: سفرهای محتلف به عناوین مختلف همگی بهانه ای برای مذاکره  و بررسی در خصوص اموال و سرمایه گذاریهای بنیاد جانبازان و کمیته امداد امام و بنیاد 15 خرداد که همگی در یک کاسه قرار دارند میباشد که همگی زیر نظر دفتر ولی فقیه اداره میشوند.
 بنیانگزار سرمایه گذاریهای ولایت فقیه در خارج از کشور محمد ری شهری وزیر اطلاعات سابق است که بعدها به افراد دیگر سپرده شد و مدیر عامل آن تحت شرکت سرمایه گذاری وان ویژن اینوستمنت فردی بنام غلامحسین عمو هادی است و مدیر اجرایی آن فردی بنام تاج محمد انوری است. سفرهای بسیار زیادی از سوی افراد حکومتی به آفریقای جنوبی میشود. مجتبی خامنه ای یکی از افرادی است که به طور مکرر با پاسپورتی با نام های غیر (غیر قایل تشخیص) به آفریقای جنوبی سفر میکند. یکی از دفاتر شیعه که در شهر کیپ تاون اداره میشود زیر نظر حجت  الاسلام آفتاب اداره میشود که اصالتا پاکستانی و در حوزه علمیه درس خوانده است. اکثر فرش فروشیهای بنام و ثروتمند در آفریقای جنوبی تحت پوشش بنیاد جانبازان ولی بنام شرکتهای مختلف اداره میشود.
لطفا در این خصوص سایتهای زیر را مطالعه کنید:
http://www.iol.co.za/news/south-africa/western-cape/us-blacklists-two-sa-firms-1.1529477#.UxA3hOOSzSc
http://www.businessday.co.za/articles/Content.aspx?id=75496
http://www.citypress.co.za/business/us-targets-cape-firms-for-iranian-sanction-busting/


[تاريخ مطلب: نهم اسفند ۱۳۹۲ برابر با بيست و هشتم فوريه ۲۰۱۴]

محمد رضا عالی پیام - هالو 166 بچه های خیابان - Ali payam Haloo

رضا دقتی، برنده اسکار عکاسی

وضعيت جسماني عليرضا فرشي”نامناسب” مي باشد

كهكشان اشرف - آكسيون استراليا: سيدني، آمريكا: ميشيگان – هوستون، دانمارك: آرهوس
ترانه طنز تي وي ريش

هراس خامنه ای از تحولات ومنطقه و سقوط دیکتاتوری اوکراین

رفسنجانی هشدار داد مهار اوضاع از دست در رفته و بازگرداندن آن سخت است

Untitled-1
رفسنجانی گفت: «ما همه امکانات را در طول اين چند سال گذشته به خاطر سياستهای نادرست برخی از دست داديم، البته کار از اختيار ما در رفته و برگرداندن آن سخت است. ما در اين مدت خسارت های زيادی ديديم که مردم از اين خسارت ها چيزی نمی دانند. به خواندن ادامه دهید

Share this:

پنجشنبه، اسفند ۰۸، ۱۳۹۲


عکس مادری که دیروز فرزندش اعدام شد

مرگ بررژیم آخوندی
سخن روز: تشديد جنگ باندی در آستانهٴ دور بعدی مذاکرات

صندلي هاي خالي دانشگاه آزاد

وضعیت وخیم زندانی سیاسی لقمان مرادی

گزارشی وضعیت وخیم اقتصادی مردم درایران

نهنگ اقیانوس به صورت دختری در قایق توریستی سیلی زد


با فتوشاپ لاغر شوید



پنجشنبه، 8 اسفند ماه 1392 = 27-02 2014

بازداشت بستگان مذاکره کنندگان سوری

به گزارش خبرگزاری فرانسه از واشنگتن، وزارت خارجه آمریکا می گوید، رژیم اسد شماری از بستگان هیئت نمایندگی اپوزیسیون سوریه در کنفرانس ژنو را بازداشت کرده است.
این کنفرانس موسوم به "کنفرانس ژنو2" اخیرا در ژنو سوئیس برگزار شد که با کارشکنی رژیم اسد بدون نتیجه پایان یافت.
وزارت خارجه آمریکا با انتشار بیانیه ای، ضمن محکوم کردن این اقدام رژیم اسد، خواستار آزادی فوری و بدون قید و شرط بازداشت شدگان شده است.
در این بیانیه همچنین آمده است که این اقدام تحریک آمیز رژیم اسد، یک دهن کجی آشکار به تلاش های بین المللی برای حل و فصل مسالمت آمیز بحران سوریه است.


9:30:13 AM 1392/12/8
دختران دانشجو دانشگاه آزاد یزد
دختران دانشجو دانشگاه آزاد يزد

اعتراضات دانشجويی در يزد، اصفهان و شهر کرد

دانشجويان دختر دانشگاه آزاد يزد در اعتراض به پوشيدن اجباری چادر در دانشگاه دست به تجمع زدند و با مزدوران حراست درگير شدند. نيروهای سرکوبگر حراست به تجمع کنندگان يورش بردند.
بنا به خبر ديگری مأموران سرکوبگر نيروی انتظامی روز چهارشنبه هفتم اسفند به بهانه مبارزه با بدحجابی در ورودی دانشگاه پيام نور در خيابان طالقانی شهرکرد مستقر شدند و حدود 40تن از دانشجويان دختر و پسر را بازداشت کردند و به شکل توهين آميز در خيابان نگه داشتند. اين اقدام سرکوبگرانه باعث خشم دانشجويان شد و آنها با مأموران سرکوبگر درگير شدند.. مردمی که در محل نيز حضور داشتند در اين درگيری وارد شده و چندين مأمور رژيم را گوشمالی دادند. اين درگيری منجر به بازداشت 30تن از دانشجويان گرديد.
دانشجويان دانشگاه اصفهان در اعتراض به بازداشت يکی از دانشجويان به بهانه واهی بلند بودن موی سر توسط مزدوران حراست تجمع کردند و دانشجوی دستگير شده را آزاد کردند.
10:26:14 AM 1392/12/8

فراخوان سازمان مجاهدين خلق ايران - جشن ملی چهارشنبه سوری را به کارزار سراسری عليه ديکتاتوری زهرخورده تبديل کنيم

مردم آزادهٴ ايران!
جوانان رزمنده و اشرف نشان!
برای بر افروختن شعله های قيام در چهارشنبه آتشين به پاخيزيم.
خروش «زنده باد آزادی» و «مرگ بر ديکتاتور» را در جشن ملی چهارشنبه سوری طنين افکن کنيم.
به پاخيزيم و استبداد زيرپرده دين را با شعار «مرگ براصل ولايت فقيه» و «مرگ بر خامنه ای» درهم بکوبيم.
جوانان مجاهد و مبارز ايران!
به دشمن بحران زده و زهرخورده در گرداب بحرانهای مرحله پايانی امان نبايد داد. ارتش آزادی بايد در هر زمان و هر مکان و در هر فرصت به کسب آمادگی برای مصاف آخرين بپردازد.
از 9ماه پيش که ترفندهای خامنه ای برای مهندسی شعبده انتخابات در رژيم نامشروع ولايت فقيه درهم ريخت، تعادل حاکميت آخوندی در پی شقه نظام و جرعه زهر اتمی، بر هم خورد. ديکتاتور طلسم شکسته به هر جنايتی روی آورد تا مقاومت و راه حل انقلابی را از ميان بردارد و راه گريزی از باتلاق بحرانها بيابد.
حمله موشکی به ليبرتی ساعتهايی قبل از اعلام برنده شدن باند رقيب در انتخابات درون رژيم، موج بی وقفه اعدامها از زمان روی کارآمدن آخوند روحانی، وادار کردن حکومت دست نشانده عراق به جنايت بزرگ عليه بشريت در اشرف و حمله موشکی بعدی به ليبرتی، نشانه های شقاوت يک ديکتاتور به بن بست رسيده در پايان کار است.
اما شکست اين توطئه ها و پايداری و اعتلای مقاومت، همراه با استمرار حرکتهای اعتراضی و نارضايتی و انزجار اجتماعی که در هر فرصتی شعله ور می شود، نشان دهنده اين است که ايران زمين برای برانداختن استبداد پوسيده دينی آرام و قرار ندارد. اعتراضات و خيزشهای اجتماعی عليه طرح حقارت بار سبد کالا و عليه اهانت رژيم به هموطنان بختياری در اين شمار است.
خلع سلاح نسبی و تحميلی ديکتاتور خونريز سوريه در زمينه شيميايی و درماندگی ديکتاتور عراق جديد در برابر قيام مردم و استانهای به پاخاسته نيز، از خرابی اوضاع در عمق استراتژيک نظام ولايت خبر می دهد.
ابراز وحشت سران نظام از سقوط ديکتاتوريهای سارق انقلاب چه در مصر و چه در اوکراين، وحشت استبداد دينی را از چشم انداز مرگباری برملا می کند که آن را به عيان در برابر خود می بيند.
آری، ديکتاتوری منفور و طلسم شکستهٴ دينی در هراس از قيام مردم ايران، از بنياد می لرزد.
هموطنان!
جوانان رزمنده و اشرف نشان!
به پاخيزيد و جشن ملی چهارشنبه آتشين پايان سال را به کارزار آتشين اعتراض و قيام بر ضدحکومت آخوندی تبديل کنيد!
از محله های مختلف تهران تا اصفهان و شيراز، از مشهد و تبريز، تا اهواز و چهارمحال بختياری، و از سواحل خزر تا خليج فارس، به پاخيزيد و در اتحاد و همبستگی ملی بر ضحاک عمامه دار بتازيد.
شعله های سرکش آزاديخواهی را هر چه گسترده تر برافروزيد و با شعار «مرگ بر اصل ولايت فقيه»، «زنده باد ارتش آزادی»، بهاران خرم ايران زمين را نويد دهيد!
قيام خلق و انقلاب دموکراتيک مردم ايران تا سرنگونی فاشيسم مذهبی به پيش می تازد.
بهاران آزادی ايران فرا می رسد.
رژيم فرتوت ولايت بايد برود.
سلام بر خلق- سلام بر آزادي
درود بر رجوي
سازمان مجاهدين خلق ايران
7اسفند 1392



10:58:04 AM 1392/12/8
برنج هندی
برنج هندی

«۶۰۰ ميليارد تومان برنج هندی» وارد شده و برنج ايرانی به حال خود «رها» شده است

کيهان ولی فقيه: افراد خاصی از واردات و توزيع انبوه برنج خارجی به خصوص در ماجرای توزيع سبد کالا، به سودهای هنگفت و انحصاری رسيده اند
يک کارگزار رژيم اذعان کرد رژيم به «بهانه های واهی» برنج هندی به کشور وارد می کند و برنج ايرانی «رها» شده است.
کيهان ولی فقيه به نقل از «دبير انجمن برنج ايرانی» گفت: بررسی آمارها نشان می دهد؛ ايران 20 درصد از کل ارزش صادرات برنج هند يعنی 600 ميليارد تومان را به خود اختصاص داده است.
وی افزود: متأسفانه برنج ايرانی رها شده و 600 ميليارد تومان برنج هندی را به بهانه های واهی وارد کشور کرده ايم.
اين کارگزار رژيم در ادامه گفت: ميزان واردات برنج در شش ماه امسال افزايش 75 درصدی يافته و مازاد بر نياز مصرف است.
به نوشته اين روزنامه حکومتی به رغم وجود برنج ايرانی با قيمت يکسان همتای هندی، باز هم برنج خارجی در سبد کالا وجود دارد و از عرضه برنج ايرانی خودداری می شود.
به اعتراف کيهان خامنه ای، «افراد خاصی از واردات و توزيع انبوه برنج خارجی به خصوص در ماجرای توزيع سبد کالا، به سودهای هنگفت و انحصاری رسيده اند».


11:10:49 AM 1392/12/8
جمع آوری سی.دی-آرشیو
جمع آوری سی.دی-آرشيو

۶۰تن در تهران به اتهام توزيع سی.دی دستگير شدند

پاسدار عليرضا محرابی از سرکردگان نيروی انتظامی تهران بزرگ اعلام کرد بيش از يک ميليون سی.دی غيرمجاز از بين رفته و 60تن نيز در اين راستا دستگير شدند.
به گفته وی، اين اقدام در «حاشيه پنجمين مرحله از طرح جمع آوری محصولات ضدفرهنگی» صورت گرفته است.
اين پاسدار در مورد سی.دی توقيف شده تنها گفت عمده اين سی.دی ها «به صورت غيرمجاز» تهيه و تکثير شده است.


3:54:01 AM 1392/12/8
تظاهرات مردمی  - آرشیو
تظاهرات مردمی - آرشيو

درگيری مردم شهر کرد با مأموران سرکوبگر در صف توزيع سبد کالا

به گزارش دريافتی يک پيرمرد 60ساله به نام رضا عقيلی در صف توزيع سبد کالا در شهر کرد به علت فشار جمعيت به کما رفت. مردمی که در صف بودند به خشم آمده و به مأموران سرکوبگر نيروی انتظامی که جمعيت را محاصره و کنترل می کردند، حمله کردند و با آنها درگير شدند.
معترضان می گفتند به محض اين که مردم اعتراض می کنند خودروهای گشت سر می رسند ولی وقتی که کسی که نياز به آمبولانس و رسيدگی اورژانس دارد هيچ خبری نيست. اين درگيری روز سه شنبه 6اسفندماه جاری در مقابل يکی از فروشگاههای زنجيره يی رفاه شهر کرد رخ داد.

چهارشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۹۲

GRAPHIC 18+ Iran Karaj 25.02.2014 - Regime forces beats up a convict bef...

صدای درد بچه های ایران.........7 میلیون کودک کار درایران تحت حاکمیت سیاه آخوندی

عکس روز : پرچم آمریکا در خاک ایران بر افراشته شد!

بلاخره پرچم آمریکا در خاک ایران پس از 3 دهه بر افراشته شد / نمایشگاه دام ، جزیره کیش ، 2 اسفند 1392
قابل توجه کاربران محترم:

زندگی سیاه یک دختر تن فروش

شهرخبر:  شاید برای شما هم پیش آمده باشد با یک اعصاب تحریک شده از ترافیک و سری که از شدت سرما خوردگی در مرز انفجار است در خیابان مانده باشید و زمین و زمان را به هم بدوزید  اما حکایت من به عنوان یک خبرنگار در حوالی میدان ونک حکایت تلخی است از درد و رنج دختری که دیگر دختر نیست، زن نیست، هیچ چیز نیست، پوچ است و تو خالی، طرد شده و پر از نفرت.

نفرتی که شاید امثال ما به او هدیه کرده ایم ، در حالی که شاید اگر در شرایط برابر با او زندگی می کردیم کسی بودیم مانند او، تنها و پر درد و توخالی با ماسکی رنگارنگ و لباس های مارک دار!

ماجرا اما خیلی ساده پیش آمد، ساعت کمی از 9.30 شب گذشته بود و من در حالی که تازه با پیچیدن به سمت یکی از فرعی های میدان ونک کمی از ترافیک خلاصی یافته بودم با دخترکی مواجه شدم که ترسان کنار خیابان می دوید.

ناخودآگاه حس فمنیستی در من فوران کرد  و با زدن چند بوق از او خواستم که سوار شود. دخترکی بود کم سن و سال با شال و مانتویی خوش دوخت و گران قیمت و صورتی پر آرایش که حتی زیر آن سرخاب و سفیدآب ها  هم  از نگرانی مانند گچ سفید بود.

از در عقب سوار شد. چند لحظه ای به سکوت گذشت و من با کنجکاوی از آینه در صورت جوان  و بی روح او تجسس می کردم  و سرانجام در حالی که نمی دانستم چه باید بکنم آرام از او پرسیدم، چرا در خیابان می دوی، چه مشکلی داری؟

پاسخ او سکوت بود و من همچنان منتظر در صورت او تجسس می کردم و آرام می راندم. ناچار از او پرسیدم خانه اش کجاست تا او را برسانم اما برق نفرت در چشمانش درخشید و من را از سوالم پشیمان کرد!

ناگهان چنان هق هقی سر داد که دل سنگ را آب می کرد و بعد از چند دقیقه گفت:" شما بچه پول دار ها فکر می کنید کی هستید ها؟ چیه فکر می کنی خونه منم مثل شماها همینجا هاست که می خوای من رو برسونی؟!"

هر چند با وجود سر و وضعی که داشت از گریه ناگهانی او و حرفهایش شکه شدم اما از نسبت دادن کلمه پر نفرت بچه پول دار به خودم ناخودآگاه خنده ای سر دادم که از چشم دخترک دور نماند و بعد از اینکه چند فحش آبدار نثارم کرد با آرامش به او گفتم: من خانه ام از اینجا خیلی دور تر است و فکر نمی کنم بچه پولدارها پراید قرضی سوار شوند.

نگاهش کمی آرام گرفت. از او خواهش کردم آدرس خانه اش را بدهد که او از محله ای برایم گفت که در انتهای تهران و روی خط راه آهن قرار دارد. از محله ای برایم گفت  که مادر و خواهر کوچکترش در آن جان داده اند. از خانه ای برایم گفت که پدر معتادش با کمربند به مادرش حمله می کرد و به او و خواهر کوچکترش تجاوز می کرد! تا جایی که مادر و خواهرش تاب نیاوردند اما به قول خودش او جان سگ داشت که زنده مانده است!

از صورتی می گفت که زیباست و پدرش می گوید باید با آن درآمد زایی کند و اگر شب به شب پول به خانه نیاورد تنها برادرش را که 10 سال بیشتر ندارد، معتاد می کند و می فروشد! او می گفت و من مچاله می شدم، او می گفت و من در خود می شکستم. او می گفت و من از اعصاب خرد خودم شرم زده می شدم.

می گفت 16 سال بیشتر ندارد، می گفت از 10 سالگی! آنقدر با مردهای مختلف سر کرده که حسابش از دستش در رفته. می گفت یک بار با برادرش فرار کرده اما از زور گرسنگی و بی جایی باز به همان خانه جهنمی بازگشته است. می گفت امروز هم از نامردی پسر پول داری می گریخت که می خواست از بدبختی او فیلم بگیرد و با دوستانش تفریح کند! می گفت گوشی او را دزدیده و فرار کرده است.

می گفت از نگاه های پر نفرت زنان و دختران بیشتر متنفر است تا نگاه هرزه مردهای بی شرم. می گفت و من می گریستم.

حوالی میدان آزادی بود که پیاده شد. نه آدرسی به من داد و نه راه تماسی. می گفت آب از سر او گذشته است و میداند برادرش هم روزی مانند پدر خواهد شد اما...

دلم می خواست تعقیبش کنم... دلم می خواست به نهادی سازمانی کسی، جایی معرفی اش کنم که از آنها کمک بگیرد اما او پدر داشت؛ پدر به معنای سرپرست خانواده! پدری که می تواند هر لحظه او را از بهزیستی یا سایر نهاد ها طلب کند!

من دست از پا دراز تر با چشمانی خیس که مطمئن بودم هرگز با دیدن دخترکان خیابانی رنگ نفرت نمی گیرد، چشمانی که اجازه نخواهم داد این بار رنگ ترحم و تحقیر بگیرد، دست از پا درازتر به خانه بازگشتم ....

در هر حال، ناگفته پیداست، مشکلات کلان‌شهر تهران به اندازه وسعت آن و حتی گاهی بزرگتراز آن است، به خصوص اگر بحث راهکارهای قانونی برای حمایت از زنان در میان باشد. هرچند وجود خلأ‌های قانونی برای حمایت از زنان در معرض آسیب و آسیب دیده برکسی پوشیده نیست.

متاسفانه قوانین تدوین شده از جمله قانون حمایت از خانواده هم نتوانست به خلأ‌ها پاسخ منطقی دهد و قانون تعالی خانواده هم با رویکردی غیر کارشناسی و در فضایی احساسی تدوین شده و در انتظار بررسی در صحن مجلس شورای اسلامی است.

اینکه زنان خیابانی ماحصل فقر و اقتصاد بیمار و نبود حمایت‌های اجتماعی هستند واقعیتی غیر قابل انکار است اما اینکه چرا برای بازگشت آنها به زندگی سالم تلاشی هدفمند و قانون‌مدار نمی شود یک سوال بی‌پاسخ طی‌سال‌های اخیر بوده است. سوالی که حالا سوال من و جامعه هست و ای کاش پاسخی قانع کننده داشته باشد!

کشوری که شبها از فضا دیده نمی شود

در ۳۰ ژانویه ی ۲۰۱۴، زمانی که ایستگاه فضایی بین المللی داشت از فراز آسیای خاوری می گذشت، یکی از فضانوردان گروه اعزامی شماره ۳۸ این عکس شبانه را از شبه جزیره ی کره گرفت. بر خلاف عکس هایی که در روز گرفته می‌شوند، نور شهرها در شب به گونه ی چشمگیری اهمیت اقتصادی و نیز بزرگی نسبی آن ها را نشان میدهد.


شبه جزیره ی کره- منبع عکس

در این چشم انداز که رو به شمال گرفته شده، بی درنگ می توان به بزرگی شهر سئول و کوچکی بندر گانسان در برابر آن پی برد. در کلان‌شهر سئول ۲۵.۶ میلیون نفر زندگی می کنند (بیش از نیمی از جمعیت کره ی جنوبی)، در حالی که جمعیت گانسان تنها ۲۸۰ هزار نفر است.

کره ی شمالی در مقایسه با همسایگانش -کره ی جنوبی و چین- تقریبا به طور کامل تاریک است. این کشور از فضا به اندازه ای تاریک دیده می شود که گویی یک پهنه ی آبی است که دریای زرد را به دریای ژاپن پیوند داده. پایتخت آن، شهر پیونگ یانگ، مانند یک جزیره ی کوچک دیده می شود، با وجودی که جمعیتش بر پایه ی آمار سال ۲۰۰۸ به ۳.۲۶ میلیون نفر می رسد. نوری که از پیونگ یانگ می تابد هم ارز روشنایی کوچک ترین شهرهای کره ی جنوبی است.

خط های ساحلی در بیشتر عکس های فضایی آشکارند، چنان چه در این عکس، خط ساحل خاوری کره ی جنوبی را می توان دید. ولی ساحل کره ی شمالی را به دشواری می توان تشخیص داد. با مقایسه ی سرانه ی مصرف برق در دو کشور می توان چراییِ این تفاوت را دریافت: سرانه ی ۱۰ هزار و ۱۶۲ کیلو وات ساعت برای کره ی جنوبی و ۷۳۹ کیلو وات ساعت برای کره ی شمالی.

من زندانی کتک زده ام که سه روز بعد مرده هیچکس هم نتوسته کاری بکند  !

سعيد غفاري مزدور رژيم در زندان رجايي شهر:
من زنداني کتک زده ام که سه روز بعد مرده هيچکس هم نتونسته کاري بکند!
loqman
لقمان مرادي امروز دوشنبه ۵ اسفند ماه ۱٣۹۲ در بيمارستان بود، او به همراه مامور شاهمرادي به بيمارستان رفته بود و مي بيند که قبل از آنها سعيد غفاري يکي از مزدوران رژيم که روز يکشنبه لقمان را با مشت و لگد چنان کتک زده که او دچار خونريزي مجاري ادراري شده، در بيمارستان حاضر است.
او به لقمان ميگويد من ترا نزدم، ما فقط خواستيم لباست را عوض کنيم. به پزشکان اينجا بگو که اين خونريزي در اثر ضربه و کتک کاري نبوده است. لقمان ميگويد نه تو با لگد به قفسه سينه ام زدي و من بيهوش شدم. اينرا ديگر نميتواني انکار کني. شما سه نفر چنان مرا کتک زديد که سر و صورتم خونين شد و دنده هايم ضربه خورده و اکنون به زحمت راه ميروم. او پاسخ ميدهد بهتر است بگويي ما نزده ايم و لقمان ميگويد نه شما زده ايد و من به اين روز افتاده ام. او ميگويد هيچ کاري نميتواني بکني. من زنداني کتک زده ام که بعد از سه روز مرده و کسي نتوانسته کاري بکند و پاسخ لقمان اين بوده که جنايت کردن و آدم کشتن هنر نيست اين افتخاري ندارد که با لگد و چوب و با قنداق اسلحه اتان به زنداني بي گناه چنان ضربه هايي ميزنيد که او را ناقص ميکنيد و يا باعث مرگش ميشويد اين جنايت است.
لقمان مرادي روز يکشنبه ۴ اسفند ماه ساعت ۶ براي انتقال به دادگاه فراخوانده شده بود. او ساعت شش و نيم در محوطه زندان مشغول جر و بحث با مسئولين زندان بود. او نميخواست با لباس زندان به دادگاه برود و به آنها گفته بود: من يک زنداني سياسي هستم و ميخواهم با لباس شخصي خودم دادگاه بروم و نه لباس اونيفورم زندان. اول محسن منصوري به او تذکر ميدهد و سپس ستوان يکم رضا يوسفي مي آيد و در نهايت سعيد غفاري هر سه ميريزند روي سر لقمان او را کتک ميزنند چنان زير مشت و لگد بوده که بيهوش ميشود . سه مزدور حکومت ميگويند مرداني رئيس زندان به ما گفته به زور لباس تن تو بکنيم بايد با لباس زندان به دادگاه بروي. لقمان گفته بود اگر لباس زندان ميخواهيد بر تنم کنيد اصلا دادگاه نميروم. مرا به سلول برگردانيد. در نهايت بعد از کتک زدن و خونين کردن لباس لقمان، يکي از مزدوران داخل بند رفته و به هم بنديهاي او دروغي تحويل داده و لباس تميز مي آورد " هوا سرد است، لقمان يک يک دست لباس ديگر ميخواهد " و با اين حالت لباسهاي خونين لقمان را از تنش در آورده و لباس تميز بر تن او ميکنند مزدوران در اين مورد شکست خورده و کوتاه مي آيند. لقمان با لباس معمولي به دادگاه ميرود.
در دادگاه فقط از او پرسيده اند آيا وکيل دارد يا وکيل تسخيري ميخواهد به او گفته اند که پرونده آنها در دادگاه کيفري استان شعبه ۷۴ مورد رسيدگي مجدد قرار خواهد گرفت و او را برگردانده بودند.
ساعت دو و نيم بعد از ظهر به وقت تهران او به زندان برميگردد، سپس با پزشک قانوني و بهداري رجايي شهر حرف زده و صورت جلسه ميکند که گردن، صورت، و قفسه سينه اش مورد ضرب و شتم قرار گرفته و در بهداري از او آزمايش ادرار ميکنند. پزشک بهداري زندان ميگويد در ادرار شما خون هست و احتمالا کليه و يا مثانه شما آسيب ديده و خونريزي دارد . امروز دوشنبه لقمان به بيمارستان امام خميني اعزام ميشود. مزدوران وحشت دارند که باعث مرگ يک زنداني بشوند و موجي از اعتراض در همه جا به اين جنايت در رجايي شهر راه بيفتد.
در بيمارستان امام خميني پزشکان تاييد کرده اند که در ادرار لقمان خون هست و اين خونريزي بدليل ضربات وارده ديروز به بدن او است. او اکنون کوفتگي شديد دارد، نميتواند از ديروز غذا بخورد و مشکل تنفسي دارد و قرار است فردا سه شنبه نيز براي کنترل و معالجه به بيمارستان اعزام شود.

کميته بين المللي عليه اعدام اين رفتار وحشيانه و غير انساني مزدوران حکومت اسلامي با زندانيان را بشدت محکوم کرده و خواهان اعتراض بين المللي به اين وحشيگريهاي مزدوران حکومت ا سلامي است.

کميته بين المللي عليه اعدام
۲۴ فوريه

انتقال آرمان پرویزی دانشجوی زندانی محکوم به اعدام به زندان زابل

 

 

آرمان پرویزی دانشجوی زندانی محکوم به اعدام، دیروز دوشنبه ششم اسفندماه از زندان رشت به زندان زابل منتقل شد و این امر نگرانی‌ها را نسبت به اجرای حکم اعدام وی، تشدید کرده است.
بنابه گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، آرمان پرویزی دانشجوی زندانی محکوم به اعدام محبوس در زندان رشت، دیروز دوشنبه 6 اسفندماه 1392 به زندان زابل منتقل شده است و این در حالی است که به این زندانی سیاسی محکوم به اعدام اعلام کرده‌اند که احتمالا حکم اعدام وی تا آخر اسفندماه امسال اجرا خواهد شد.
این دانشجوی کُرد به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و محاربه در دادگاه شهر رشت به اعدام محکوم شد و حکم صادره در پنج‌شنبه 9 آبان‌ماه 1392 به وی ابلاغ شد.
وی به دلیل تحقیق در مورد تهیه مواد شیمیایی از نمک دریاچه ارومیه بازداشت شد و بعد از مدتی اتهام همکاری با یکی از احزاب کُردی مخالف حکومت و اقدام علیه امنیت ملی به اعدام محکوم شد.
یک منبع مطلع از این دانشجوی محکوم به اعدام به کمپین گفت: قبل از انتقال وی در زندان رشت به آرمان گفته بودند که حکم اعدامت در زندان زابل به اجرا در خواهد آمد و این حکم احتمالا تا اواخر اسفندماه اجرا می‌شود.
آرمان پرویزی اهل مهاباد در استان آذربایجان غربی، دانشجوی معماری دانشگاه رشت است. وی در اواخر سال 1391 همراه چند نفر دیگر دستگیر و در 15 تیرماه 1392، در دادگاه انقلاب رشت به اتهام اقدام علیه امنیت ملی و همکاری با یکی از احزاب کُرد مخالف حکومت به اعدام محکوم شد.

ضرب و شتم نوری زاد توسط ماموران وزارت اطلاعات ایران
دبی-العربیه.نت فارسی
محمد نوری زاد، نویسنده و فیلم ساز منتقد ایرانی، در مطلبی در وبلاگ شخصی‌اش، از قرار گرفتن در معرض ضرب و شتم ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران خبر داده است.
به نوشته آقای نوری زاد، او دوشنبه ۵ اسفند پس از ضرب و شتم، به زندان اوین منتقل شد اما بعد از ظهر آزاد شد.

نوری زاد نوشته است که اقدام ماموران وزارت اطلاعات، هنگام قدم زدن روزانه‌اش روی داده است. به نوشته او: «چهل و پنج دقیقه از قدم زدن‌های من می‌گذشت که «بلند بالا» (یکی از ماموران وزارت اطلاعات) آمد و دمِ در ورودی ایستاد و مثل همیشه به من اشاره کرد که به آنجا بروم. با تکانِ دست به او فهماندم که بین ما و شما حرفی نیست.»

او ادامه داده است: «گفت: حکم جلب جدید گرفته‌اند بیا برویم. گفتم: از رییس قوهٔ قضاییه هم حکم گرفته باشند هیچ اعتنایی بدان نخواهم کرد. وگفتم: شما‌ها مگر جنازهٔ مرا ازاینجا بردارید و ببرید. برو بگو با گونی بیایند. بگو دوازده نفره بیایند. چون من با پای خودم سوار ماشینشان نخواهم شد.»

نوری زاد در ادامه به امتناعش از همراه شدن با ماموران اطلاعاتی و سپس حمله آن‌ها به او می‌پردازد و می‌نویسد: «نخست سرتیمشان که همیشه سربه زیر اما قُدّ است حمله آورد. خود را کشاندم سمت بزرگراه. همانجا مرا زمین زدند و خوابیدند روی سینه‌ام و دست و پایم را گرفتند. یکیشان رفت تا اتومبیل‌های بزرگراه را به سمتی دیگر هدایت کند. یکی هم رفت تا دستبند بیاورد. من ماندم و سرتیمِ سربه زیر که روی من افتاده بود و تلاش داشت مرا مهار کنند. تقلایی کردم و دست به گلویش بردم. فریاد کشید و مجتبی را به کمک طلبید. که بیا و پا‌هایش را بگیر.»

او می‌افزاید: «سه نفری زور زدند و مرا برگرداندند. صورتم برآسفالت بزرگراه نشست. سربه زیر زانویش را بر پسِ کله‌ام نهاد. سنگ ریزه‌ها بالای ابرویم را شکافتند و خون بیرون زد. بینی‌ام نیز با همین مشکل مواجه بود. گرچه تقلای من بیهوده می‌نمود اما تلاش کردم از ورود سنگریزه‌ها به آن سوی پوست صورتم جلوگیری کنم. زانویی که سربه زیر برسرم نشانده بود کار را دشوار می‌کرد. عینکم زیر صورتم مانده بود و هرآن ممکن بود بشکند و صورتم را بشکافد. راننده داد زد: همین را می‌خواستی روانی؟ با دهانی که به آسفالت خیابان چسبیده بود گفتم: من فردا باز همینجایم.»

به نوشته نوری زاد: «دستنبد آمد. اتومبیل آمد. جنازه سپید پوش را ازجا بلند کردند و به صورت هُل دادند برصندلی عقب. اتومبیل از بزرگراه بیرون رفت و درجایی ایستاد. کمی که هماهنگی کردند، مرا نشاندند.»

این نویسنده ایرانی در ادامه به حضورش در دادسرای اوین و جر و بحثش با قاضی شعبه شش این دادسرا اشاره می‌کند. نوری زاد بعد از ظهر‌‌ همان روز به دلیل «نبودن دستوری برای نگاه داشتن» او، آزاد می‌شود.

محمد نوری‌زاد که از همکاران پیشین روزنامه کیهان بود در سال ۱۳۸۸ و به ویژه به دنبال سرکوب خونین معترضان به انتخابات ریاست جمهوری، به جمع منتقدان پیوست.

او با انتشار چندین نامه‌های سرگشاده از جمله خطاب به رهبر جمهوری اسلامی، او را مسئول این رویداد‌ها دانست.

نوری زاد پس از آن بار‌ها به دادگاه احضار شد و مدتی را هم در حبس گذراند.

حمله انتحاری در افغانستان 44 کشته و زخمی برجای گذاشت
دبی- العربیه.نت فارسی
براثر حمله انتحاری ناوقت سه شنبه شب 25 فوریه 2014 در ولایت ارزگان افغانستان، هفت نفر کشته و 37 نفر دیگر زخمی شدند.

گلاب شاه خان، مدیر جنایی فرمانده پلیس ولایت ارزگان گفت: "امشب (سه شنبه شب) یک حمله کننده انتحاری در یکی از هتل¬های مرکز ارزگان خواسته شب را در آنجا سپری کند تا فردا بالای قوماندان امنیه (فرمانده پلیس) این ولایت حمله انتحاری را انجام دهد که متاسفانه مواد انفجاری اش در هتل انفجار کرد."

براساس گزارش خبرگزاری بخدی افغانستان، گلاب شاه خان افزود، دراین رویداد هفت غیرنظامی کشته و 37 نفر دیگر زخمی شدند اما وضعیت زخمیان این رویداد وخیم اند.

تاکنون فرد و یا گروهی مسئولیت این رویداد را به عهده نگرفته است.

ولایت ارزگان از ولایت های نا امن افغانستان است که شورشیان طالب در مرکز و شماری از ولسوالی های این ولایت حضور گسترده دارند.

یادی از حسین تهرانی، پیشکسوت تنبک‌نوازی

حسین تهرانی، تنبک نواز برجسته برای نخستین بار سازی را که در میان دیگر سازهای موسیقی بی‌ارزش‌ترین می‌نمود، هویتی تازه بخشید. هفتم اسفند ماه ۱۳۹۲مصادف است با چهلمین سالگرد درگذشت این هنرمند.
حسین تهرانی (چپ) در کنار عماد رام (وسط) و فرامرز پایور حسین تهرانی (چپ) در کنار عماد رام (وسط) و فرامرز پایور
تنبک که امروز یکی از اعضای اصلی گروه ارکستر است، زمانی بدون آن که عضویتش را لغو کنند، از بی‌ارزش‌ترین آن‌ها بود. کسی حضورش را گرامی نمی‌داشت، اما بدون آن نیز گویا ارکستر کامل نمی‌شد. کشتی گیران و صاحبان زورخانه‌ها، تنها کسانی بودند که بدون حضور تنبک در گود زورخانه گرد هم جمع نمی‌شدند. تنبک نواز به محض آن که دستان خود را محکم بر روی پوسته‌ی آن می‌کوبید و نوای" یکی و دو تا، دو تا و سه تا" را سر می‌داد، ورزشکاران باستانی دست به کار می‌شدند.
حسین تهرانی نیز که از کودکی علاقه به ضرب گرفتن داشت، سری هم به زورخانه‌ها زده و نوای یکی و دو تا را شنیده بود. زمانی که تنبک را در زیر عبا پنهان می‌کرد و به سراغ نخستین استاد خود "حسین خان اسماعیل زاده" می‌رفت، باز هم برای یادگیری باید اعداد را تکرار می‌کرد. "یکصد و بیست و چهار، یکصد و بیست". با این همه خود می‌گفت و می‌دانست که سالیان دراز به اندازه هیچ یک از این اعداد، سازش ارزشی نداشت. تهرانی بارها گفته بود: «ما در گذشته صفر قبل از عدد بودیم.»
عشق به یک مشت پوست و چوب
"منوچهر همایون‌پور" خواننده قدیمی سنتی، گفته است: «میرزا اسماعیل، پدر حسین دوستدار موسیقی بود و گه گاه دوستان نوازنده‌ی خود را به خانه میهمان می‌کرد.
در آن روزها حسین کودکی خردسال بود، اما مجالس شبانه، عشق به موسیقی را در او بر می‌انگیخت. از ترس پدر جرات ابراز آن را نداشت. کمی که بزرگ‌تر شد، دور از چشم پدر، پوستی تهیه کرد و بر روی گلدانی کشید و در زیر زمین خانه، بدون معلم به نواختن ضرب مشغول شد. شب‌ها هم از ترس پدر، تنبک گلی خود را در رختخوابش می‌گذاشت.»
حسین تهرانی حسین تهرانی
پدر که خود اهل بزم بود، دیدن پسر را با تنبکی در زیر بغل تاب نمی‌آورد. تنبک نمادی از حقارت بود. نه تنها در اذهان عمومی که در میان دیگر سازها هم. اعضای ارکستر نیز تنبک‌نواز را به پشیزی به حساب نمی‌آوردند. تنبک نواز بیشتر نقش پادوی آنان را بر عهده داشت.
تهرانی خود می‌گفت: «ضرب‌گیر توسری‌خور بود. مثلا اگر با خانم "قمر" یا "ملوک ضرابی" به جایی می‌رفتیم، من باید می‌رفتم ناهار را جای دیگری می‌خوردم. توی اتاق پیش میهمان، ضربی را راه نمی‌دادند. کسرشان می‌آمد. ضمنا باید نوکری ساززن را هم بکنیم. سازش را ببریم، توی منزلش هم بریم. سبزی و گوشت و غیره بخریم.»
تهرانی مقدمات کار را با "بله و بله، بعله دیگه" و یکصد و بیست و چهار، یکصد و بیست، علاوه بر اسماعیل زاده، نزد "رضا روانبخش، مهدی قیاسی و کنگرلو" فرا گرفته بود. اما می‌دانست که هنوز تا مرحله کمال راه درازی دارد.
بنیاد گروه تنبک نوازان
در این میان تصادف نیز به یاری حسین تهرانی آمد. در سال ۱۳۱۷، در یک میهمانی با ابوالحسن صبا، ویولن‌نواز و آهنگساز برجسته برخورد کرد. صبا نخستین کسی بود که برای تنبک و تنبک‌نواز ارزشی قائل بود. او پی به استعداد "حسین ضرب‌گیر" نیز برده بود. همکاری و همراهی این دو، نوای دلنشین موسیقی سنتی را دل‌انگیز‌تر کرد.
حالا دیگر تنبک هویتی تازه یافته بود. دیگر نخودی در آش نبود که تنبک‌نواز کار خود را بکند و ارکستر نوای خود را بنوازد. هماهنگی ضرب با ارکستر، نه تنها اعتباری برای تنبک فراهم آورده بود، بلکه تنبکنواز را نیز بر جای مناسب خود نشانده بود. همه این‌ها سبب شد که حسین تهرانی، صبا را نخستین و بهترین استاد خود بنامد و در همکاری مستمر با او لقب خود را از "حسین ضربی" به استاد برجسته تنبک بدل کند.
همکاری با رادیو
تهرانی در سال ۱۳۱۹ خورشیدی، زمان تاسیس سازمان رادیو، از نخستین کسانی بود که به جرگه‌ی هنرمندان این رسانه‌ی محبوب پیوست. چند سالی بعد که انجمن موسیقی ملی، به همت "روح‌الله خالقی" تاسیس شد، از تهرانی نیز برای تدریس تنبک در این انجمن دعوت به عمل آمد.
با گشایش تالار رودکی در سال ۱۳۴۶، تهرانی نیز در آن به نواختن تنبک پرداخت. زمانه دیگر عوض شده بود. تهرانی توانست گروهی از زنان و مردان را با عنوان گروه تنبک نوازان، رهبری کند که در شب‌های برنامه‌شان در تالار، علاقمندان همه صندلی‌ها را اشغال می‌کردند.
تهرانی که خود می‌گفت "پنجاه سال توی سر این ضرب کوبیدم و پنجاه سال از مردم تو سری خوردم"، حالا شاگردانی را تربیت کرده بود که نه تو سری می‌خوردند و نه بر سر ضرب می‌کوفتند. دیگر این حرکت‌های ظریف انگشتان بر روی تنبک بود که ریتم‌های جانانه می‌آفرید. "علی زاهدی و محمد اسماعیلی"، از برجسته‌ترین شاگردان تهرانی هستند، که خود شاگردان بسیاری را به استادی رسانده‌اند.

نامه مادر شهرام و بهرام احمدی


خبرگزاری هرانا – بهرام احمدی زندانی اهل‌سنت در تاریخ ۷ دی ماه ۱۳۹۰ در زندان قزل‌حصار به همراه ۵ زندانی اهل‌سنت دیگر اعدام شد. برادر وی شهرام احمدی هم‌اکنون در زندان اوین بسر می‌برد و پرونده وی برای تعیین تکلیف نهایی به دیوان عالی کشور ارجاع شده است.
مادر این دو زندانی طی نامه‌ای که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته خواهان جلو گیری از اعدام فرزند دیگر خود شده.
متن کامل این نامه را در زیر می‌خوانید:
درخواست مادر رنج دیدهٔ شهرام احمدی از مسئولین ایران
من مادر جگر سوخته‌ای هستم که سال‌ها به امید برگشتن فرزندانم به خانه، چشم به در دوخته‌ام.
دو فرزند مرا در سنندج دستگیر کردند. اسامی آن‌ها؛ شهرام احمدی که ۶ /۲ / ۸۸ و بهرام احمدی که در تابستان ۸۸ به دست مامورین اطلاعاتی‌ و سپاهی دستگیر شدند.
پسر بزرگم شهرام مدت ۳۳ ماه در سلول‌های انفرادی به سر برد و بهرام ۲۰ ماه در آن تک سلولی‌ها بدون هیچ امکاناتی زندانی بود.
بهرام را بعد از ۲۰ ماه دادگاهی‌ کردند و بدون اینکه بتواند وکیل داشته باشد و از خودش دفاع کند به اعدام محکوم کردند و شهرام را نیز بعد از ۴۳ ماه بلاتکلیفی به اعدام محکوم کردند.
پسر کوچکم بهرام که در هنگام دستگیری فقط ۱۷ سال داشت را ۳ سال در بازداشتگاه و زندان نگاه داشتند و در تاریخ ۷/ ۱۰/ ۹۱ در زندان قزل حصار اعدامش کردند و حتی جنازه‌اش را تحویلم ندادند.
قبل از اجرای حکم حتی به ما خبر ندادند و نگذاشتند که با ما تماس تلفنی هم داشته باشد و یا ملاقات خداحافظی به ما بدهند.
شوهر و پسرانم به علت مریضی و کهولت سنم به من نگفتند که بهرام را اعدام کرده‌اند و من هم از دنیا بیخبر در تاریخ ۱۲ / ۴ / ۹۱ به ملاقاتی پسرانم رفتم که فقط شهرام را در سالن ملاقات دیدم.
از او سراغ بهرام را گرفتم. اما او گفت که فقط برای من ملاقات را تأیید کرده‌اند. من هم به یکی‌ از مامورین که آنجا بود گفتم که من ۶۰۰ کیلومتر راه را از سنندج تا اینجا آمده‌ام، چرا نمی‌گذارید فرزند دیگرم را ببینم، که مامور پرسید که اسمش چیست و من گفتم که بهرام احمدی. مامور جواب داد که مگر خبر ندارید که شش ماه پیش اعدام شده؟
از آن وقت دیگر من هیچ چیز یادم نمی‌آید، چون بیهوش شدم و فرزندانم مرا به بیمارستان انتقال دادند و وقتی‌ به هوش آمدم ۵ ماه گذشته بود.
تازه برایم تعریف کردند که بعد از ترخیص از بیمارستان ماشینی که در آن بودیم تصادف کرد و در این تصادف یکی‌ از چشمانم را از دست داده‌ام و نیمی از بدنم فلج شده است.
بعد از آن روز که پسرم را دیده‌ام تا به حال نتوانسته‌ام او را ببینم یا با او صحبت کنم، چون آن پسرم را به زندان اوین برده‌اند و آنجا نه تلفن دارد و نه می‌توانم به ملاقتش بروم و چند روز گذشته به ما خبر رسیده که پروندهٔ پسرم شهرام به دیوان عالی‌ شعبهٔ ۲۸ برای تصمیم گیری نهایی فرستاده شده.
من از شما درخواست دارم که لااقل نگذارید که این فرزندم را اعدام کنند.
این نامهٔ من قسمتی‌ از درد‌هایی‌ بود که در این مدت خانوادهٔ ما کشیده است. من از آقای خامنه‌ای، روحانی، لاریجانی، رفسنجانی و یونسی که هرکدام مسئولیتی در مقابل این مردم دارند در خواست می‌کنم که نگذارند فرزندم شهرام همانند بهرام اعدام شود و از تمام کسانی‌ که در دفاع از مظلوم سعی‌ و تلاش می‌کنند در خواست دارم که برای آزادی فرزندم شهرام هم تلاش کنند و هم دعای خیر.
مادر داغدار بهرام احمدی و چشم به راه شهرام احمدی


چهارشنبه، 7 اسفند ماه 1392 = 26-02 2014

هزینه سرسام آور فیلترکردن سایتها در ایران

سایت الف: پرداختن به موضوع «فیلترینگ» در فضای اینترنت ایران موضوع تازه ای نیست، اما در عین حال این موضوع روزانه با زندگی بسیاری از مردم سروکار دارد و عرصه را بر کاربران اينترنت تنگ و تنگ‌تر مي‌کند.
فیلترینگ در ایران به دو شکل برای کاربران اعمال می شود، بخش نخست آن سايت‌هاي علمي و تخصصي است که وزارت ارتباطات اعتقادي به فيلتر اين سايت‌ها ندارد. بخش دوم فيلتر برخی سایت های سیاسی و اکثر سايت‌هاي غير اخلاقي است که اين مورد نه تنها خواسته مسئولان و دولت بلکه خواسته خانواده‌ها است زيرا هم اکنون تعداد زيادي از کاربران اينترنت را نوجوانان تشکيل مي‌دهند.
اما چیزی که در این میان جالب این است که گفته می شود حدود ۹۰ درصد سايت‌هاي فيلتر شده بر اساس خواسته مردم بوده است، در جایی وزیر ارتباطات اعلام می کند سايت‌هايي نيز وجود دارند که بر خلاف ميل عمومي کاربران اينترنت فيلتر شده‌اند.
اما این سخنان یک نقیض بزرگ دارد؛ گسترش روزافزون سایت های فروش فیلتر شکن و استفاده وسیع کاربران از ابزارهای دور زدن سد فیلترینگ. این موضوع به بهترین شکل نشان می دهد کاربران از وضعیت سلیقه ای فیلترینگ سایت ها ناراضی هستند و مسئولین این حوزه برداشت صحیحی از واقعیات ندارند.
اينترنت راه اصلي گردش اطلاعات در درون یک کشور و مرزهای مجازی آن در دنیاست و اگر جلوي آن گرفته شود، راه دور زدن آن به سرعت باز خواهد شد. ضمن اين كه اغلب سايت‌هايي كه فيلتر آنها شكسته مي‌شود سايت‌هاي مضري هستند كه آمار و اطلاعات مخاطب خود را به راحتي دريافت مي‌كنند و علاوه بر اطلاعات شخصي به همه رمزهاي شخصي كاربران هم دسترسي پيدا مي‌كنند.
بجاست مسئولین با تغییر عینک نگاه خود به واقعیات در این حوزه، به جای هزینه های سرسام آور فیلتر کردن بی ضابطه که بخشی از تامین آن بر تعرفه اینترنت کاربران اعمال می شود، هزینه آن صرف هدفمند کردن سایت های غیراخلاقی شود که بدون تردید عموم مردم و کاربران موافق فيلترينگ آنها هستند.


چهارشنبه، 7 اسفند ماه 1392 = 26-02 2014

پاسخ بی ترمزهای ولی فقیه به ناطق نوری

حسین شریعتمداری در سرمقاله روزنامه کیهان با عنوان «بی‌ترمزها!» نوشت:
1- شاید برادر عزیزمان جناب حجت‌الاسلام والمسلمین ناطق‌نوری، آنچه را در این یادداشت آمده است خوش نداشته باشند و به گلایه ابرو درهم کشیده و نگارنده را ملامت کنند «تو‌که مرا می‌شناسی چرا»؟! که باید گفت «چون شما را می‌شناسم، این وجیزه را نوشتنی یافته‌ام».
عصر روز یکشنبه هفته جاری، آقای ناطق‌نوری به عنوان سخنران در مجلس ختم مجاهد صادق و صابر، مرحوم حاج‌ابوالفضل حاجی‌حیدری، با اشاره به شرایط کنونی کشور گفت؛ «هم‌اکنون یکی از بدبختی‌های کشور ما این است که گرفتار تندروها و بی‌ترمزها هستیم». این سخن که «تندروها» و «بی‌ترمزها» خطر آفرینند و می‌توانند کشور را با آسیب‌های جدی روبرو کنند، سخنی پذیرفتنی و قابل قبول است. اما، مادام که برای «تندروی» و «بی‌ترمزی» مصداق و نمونه‌ای ارائه نشود، نمی‌توان درباره آن به قضاوت نشست.
آقای ناطق تاکید می‌کنند که هم‌اکنون کشور ما گرفتار تندروها و بی‌ترمزهاست، بنابراین تعریف مشخصی از تندروی دارند و افراد و جریاناتی را می‌شناسند که به عقیده ایشان برای کشور «بدبختی»! و «گرفتاری»! به بار آورده‌اند! و اگرچه آدرس و نشانه‌ای از تندروها و بی‌ترمزهای مورد نظر خویش ارائه نکرده‌اند ولی با توجه به مواضع اخیر ایشان و گرایش سیاسی جدیدی که احتمالا پیدا کرده‌اند می‌توان حدس زد، چه کسانی را تندرو و بی‌ترمز می‌دانند و ... بخوانید!
2- هیچ حزب و گروهی را نمی‌توان یافت که برای معرفی خود از واژه‌ها و شعارهای ارزشی و مورد قبول مردم استفاده نکرده باشد. بنابراین بدیهی است که برای پی بردن به هویت واقعی یک جریان سیاسی نمی‌توان به آنچه روی تابلوی گروه نوشته شده است، بسنده کرد، بلکه بایستی مواضع و عملکرد جریان سیاسی با تابلو و شعاری که برای معرفی خود برگزیده است، مقایسه شود.
حالا - البته با عرض پوزش- باید از جناب ناطق پرسید، آیا سران و عوامل فتنه 88 را نمی‌شناسید؟! آنان که با دروغ بزرگ تقلب در انتخابات و تحت مدیریت آشکار مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس، کشور را به آشوب کشیدند، مردم بی‌گناه را به قتل رساندند، به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام اهانت ورزیدند، نمازگزاران روز عاشورا را سنگباران کردند، مسجد را به آتش کشیدند، تصویر مبارک حضرت امام(ره) را پاره و لگدمال کردند، به گواهی اسناد غیرقابل انکار موجود از ملک عبدالله‌سعودی برای فتنه‌انگیزی در ایران اسلامی کمک مالی گرفتند!
با جرج‌سوروس، سرمایه‌دار صهیونیست آمریکایی ملاقات‌های پی‌در‌پی داشتند، فرمول دیکته شده کودتای مخملی جین شارپ، مایکل لدین، ریچارد رورتی و... را مو به مو به اجراء گذاشتند، روی کلمه مبارک اسلام از جمهوری اسلامی ایران خط کشیدند، شعار «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»! سردادند، روز قدس به نفع اسرائيل و روز مبارزه با استکبار جهانی به نفع آمریکا شعار دادند و... تا آنجا که شیمون‌پرز با صراحت از اصلاح‌طلبان به عنوان «بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران»! یاد کرد، نتانیاهو آشکارا اعلام کرد «اصلاح‌طلبان به نمایندگی از اسرائیل با رژیم آخوندی ایران می‌جنگند»! اوباما، حمایت از آنان را یک هدف استراتژیک برای آمریکا دانست، سفارتخانه‌های انگلیس، کانادا و آلمان برای حمایت مالی و سیاسی و تدارکاتی از آنان همه امکانات خود را به صحنه آوردند و...
جناب ناطق! به یقین جریان یاد شده را می‌شناسید، و از کینه‌توزی آنان علیه اسلام و انقلاب و نظام و امام(ره) در جریان فتنه آمریکایی - اسرائیلی 88 باخبرید، از این روی و با توجه به سوابق اسلامی و انقلابی حضرتعالی نمی‌توان باور کرد تابلوی «اصلاحات»! را که این جریان روی دکه حزبی خود برافراشته است، باور کرده‌باشید! و بی‌تردید، باورها و داشته‌های دینی جنابعالی به شما اجازه نمی‌دهد برای معرفی سران و عوامل اصلی این جریان - و نه همه اصلاح‌طلبان - از واژه‌ای غیر از «وطن‌فروش» و «مفسد فی‌الارض»! استفاده کنید. اگر چنین است - که هست و باید باشد‌-تعجب‌آور و صدالبته تأسف‌آور نیز هست که این روزها به جریان یاد شده نزدیک شده‌اید!
و یا دستکم این که با آنان مرزبندی مشخص ندارید، تا آنجا که جریان مورد اشاره، همه جا در رسانه‌ها و محافل و مصاحبه‌ها و اظهارنظرها جناب ناطق را در جبهه خود تعریف می‌کنند و حضرت ایشان نیز نه فقط در مقابل این ادعا کمترین عکس‌العملی نشان نمی‌دهد، بلکه با اظهارات و مواضع چند ساله - و مخصوصا چندماهه - اخیر خود، ادعای آنان را تائید نیز می‌کند!
حالا باید از حجت‌الاسلام والمسلمین ناطق‌نوری پرسید، منظور حضرتعالی از «تندروها» و «بی‌ترمزها»یی که به قول شما برای کشور بدبختی و گرفتاری آفریده‌اند کیست؟! بعید به نظر می‌رسد که سران و عوامل فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 و پادوهای میدانی آنها مصداق مورد نظر جنابعالی باشند، زیرا، به دلایل و نشانه‌های پیش‌گفته، این تلقی پدید آمده است که خواسته یا ناخواسته در قاب سیاسی آنها ظاهر شده‌اید و یا - انشاءالله - به خطا، چنین تصوری درباره حضرتعالی پدید آمده است.
بنابراین باید به فتنه‌گران و رسانه‌‌های زنجیره‌ای و حامیان بیرونی آنها حق داد! که نیروهای پاکباخته و متعهد نظام و حزب‌الله همیشه پا به رکاب اسلام و انقلاب را مصداق اظهارنظر جنابعالی بدانند و با ذوق‌‌زدگی‌ بنویسند «با این اوصاف، مشخص است که ناطق‌نوری درصدد حرکت در مسیری است که این روزها در عرصه سیاسی کشور به اعتدال مشهور شده است و فعلا هم نماینده‌ای دیگر جز حسن روحانی ندارد. اگرچه که محرک اولیه‌اش هم‌پیمانی اکبر هاشمی‌رفسنجانی، حسن خمینی و محمد خاتمی و ناطق‌نوری است»!...
3- آقای ناطق‌نوری به یقین می‌دانند که اگر حزب‌الله یعنی توده‌های عظیم و پا به رکاب اسلام و انقلاب نبود و در روزهای بدحادثه نظیر فتنه آمریکایی-اسرائیلی 88 کف خیابان نمی‌آمد و از نظام اسلامی، مردم این مرز و بوم و خون به ناحق ریخته شهیدان بزرگوار دفاع نمی‌کرد، و حماسه‌های ماندگاری چون 9دی را نمی‌آفرید، امروز ایران اسلامی و مردم شریف آن زیر سیطره آمریکایی‌ها از نفس افتاده بودند.
جناب ناطق! حضرتعالی و بسیاری از مسئولان و صاحب‌منصبان دیگر، پست و مقام و زندگی آرام و بی‌دغدغه خود را مدیون فداکاری و پاکبازی کسانی هستید و هستیم که آنان را «تندرو» و «بی‌ترمز» می‌نامید! و یا دیگران با استناد به سخن جنابعالی آنها را تندرو و بی‌ترمز می‌نامند! کاش توضیح می‌دادید- و هنوز هم دیر نشده - که منظور شما با آنچه اصحاب فتنه و دشمنان این مرز و بوم از سخن جنابعالی برداشت کرده و در آن می‌دمند متفاوت است.
4- این نکته نیز گفتنی است که واژه «بی‌ترمز» در دوران جنگ تحمیلی و از سوی دشمنان بیرونی و دنباله‌های داخلی آنها به بسیج و بسیجیان نسبت داده شده بود! و البته نگارنده نیز به گونه‌ای دیگر بر این باور است که بسیجی بی‌ترمز است، با این توضیح که وابستگی‌ها و دلبستگی‌هایی نظیر چرب و شیرین دنیا، زندگی مرفه و اشرافی، خانه‌های لوکس و ماشین‌های گران‌قیمت و... که برای دنیادوستان، نقش «ترمز» را بازی می‌کند و مانع حضور بی‌تکلف آنان در روزهای حادثه و دفاع و حمایت جانانه و ایثارگرانه از اسلام و انقلاب و نظام و مردم است، برای بسیج و بسیجی‌ها «ترمز» نیست. بسیجی‌ها‌ نه در سر سودای سود دارند و نه در دل غم بود و نبود. از من و ما گذشته‌اند و به خدا پیوسته‌اند... با نگاه از این زاویه، بسیج بی‌ترمز است و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، جایگاه برجسته و اقتدار مثال‌زدنی خود را وامدار همین بی‌ترمزهاست.
و بالاخره امید آن که برادر عزیزمان جناب آقای ناطق‌نوری، عذر نگارنده را بپذیرند و بر او خرده نگیرند که در این وجیزه بی‌تکلف درباره ایشان قلم زده است؟!... چرا که؛ برای دوستان، سوءاستفاده غریبه‌ها از دوست تلخ و ناگوار است.

چهارشنبه، 7 اسفند ماه 1392 = 26-02 2014

تظاهرات مخالفان: اردوغان دزد، برو گمشو!

معترضان ترکیه: اردوغان باید برود
پس از افشای مکالمه نخست وزیر ترکیه با پسرش برای مخفی کردن مقدار زیادی پول از پلیس، معترضان در ۱۱ شهر ترکیه دست به تظاهرات زده و خواستار کناره‌گیری وی شدند.
به گزارش افکارنیوز، خبرگزاری آسیا نوشت: هزاران معترض علیه رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه در آنکارا، استانبول، آنتالیا، ازمیر و دیگر شهرها دست به تظاهرات زدند.
در این مکالمه که در روز دستگیری فرزند چند وزیر دولت ترکیه در ارتباط با فساد اختلاس ضبط شده بود اردوغان و پسرش بلال در خصوص پنهان کردن مبلغ یک میلیارد دلار پول نقد در چند خانه گفت‌وگو می‌کنند.

اردوغان دزد، برو گمشو

کمال قلیچدار اوغلوˈ رهبر حزب جمهوریخواه خلق ترکیه در واکنش به فساد مالی در دستگاه های دولتی گفت : با این رسوایی، نصیحت من به نخست وزیر این است که یا از کشور فرار کند و یا از سمت خود استعفا کند.

به گزارش ایرنا به نقل از روزنامه حریت، رهبر بزرگترین حزب مخالف دولت در مجلس ملی ترکیه، افزود: آیا نخست وزیر حیا نمی کند؟ کسی که از مردم خود دزدی می کند نمی تواند در قدرت بماند، درست نیست نخست وزیر کشور دزد باشد.

قلیچدار اوغلو گفت: اردوغان در ابتدای گشوده شدن پرونده فساد مالی گفته بود کسانی که پرونده فساد را گشوده اند با متهم کردن پسرم، مرا هدف قرار داده اند ولی با گذشت زمان مردم ترکیه دیدند که اردوغان با بهره گیری از امکانات دولتی برای سرپوش گذاشتن به فساد مالی اطرافیان خود تلاش می کند.
وی گفت : نخست وزیر ترکیه برای رهایی از تبعات پرونده به سرعت تغییرات گسترده ای را در دادستانی، پلیس ، نیروهای امنیتی و به نوعی در همه نهادهایی که پیگیر این پرونده بودند اجرا کرد و حتی قبل از هر اقدامی از مدیر اداره امنیت استانبول خواسته بود دستورات قضایی در این پرونده را اجرا نکند.
رهبر حزب مخالف ترکیه حزب حاکم عدالت و توسعه را به تلاش برای از بین بردن همه اسناد و مدارک اثبات پرونده فساد متهم کرد.

دزدی خانوادگی اسلامگرایان ترکیه
انتشار بخشی از چند مکالمه تلفنی منسوب به نخست‌وزیر ترکیه و پسرش شایعه دست داشتن اردوغان در رسوایی بزرگ فساد مالی در این کشور را تقویت کرده است. اردوغان از پسرش می‌خواهد ده‌ها میلیون یورو را از خانه خارج کند.

به گزارش رادیو آلمان، گروه‌های اپوزیسیون ترکیه خواستار کناره‌گیری رجب طیب اردوغان شدند. انگیزه‌ی این درخواست انتشار بخشی از یک گفتگوی احتمالی تلفنی میان نخست‌وزیر ترکیه و پسرش بلال اردوغان اعلام شده است.

ظاهرا در این گفتگو اردوغان و پسرش درباره مبلغ هنگفتی پول گفتگو کرده‌اند که قرار بوده از دید ماموران دادستانی پنهان بماند. نخست وزیر ترکیه این اتهام را به عنوان "حمله‌ای حقیرانه" رد کرد.
به گزارش اشپیگل آنلاین، در پی انتشار این مکالمات تلفنی در شبکه یوتیوب، فقط پیش‌ازظهر سه‌شنبه (۲۵ فوریه) بیش از یک میلیون و ۲۰۰هزار نفر آن را کلیک کرده‌اند.
ادعا می‌شود مکالمه‌ی اول ساعت ۸ و ۲دقیقه صبح صورت گرفته است.
صدای مردی مسن پای تلفن به زبان ترکی می‌پرسد: "خانه هستی، پسر؟"
صدایی که جوان به نظر می‌رسد پاسخ می‌دهد: "بله، پدر؟"
پدر: "همه را خارج کن، هرچه که در خانه داری!"
پسر: "پول تو در گاوصندوق است."
پدر: "منظورم همان است."
در مکالمات صحبت بر سر ارقام بزرگ است. یکبار از ۳۰میلیون یورو و بار دیگر از ۲۵میلیون دلار سخن می‌رود.
در مکالمه تلفنی چهارم صدای جوان‌تر می‌گوید: "ما هنوز ۳۰میلیون یوروی دیگر داریم که نمی‌دانیم آن را چکار کنیم."
در این مکالمه نام دیگر فرزندان اردوغان و یا خویشاوندان برده می‌شود که می‌توانند در پنهان کردن پول کمک کنند.
در جریان رسیدگی به پرونده جنجالی فساد مالی مقام‌های بلندپایه دولت ترکیه، بلال اردوغان نیز در روزهای پایانی سال گذشته میلادی متهم به مشارکت در سازماندهی یک اختلاس چند میلیون دلاری شد.
«توطئه برای سرنگونی دولت»
به گزارش خبرگزاری فرانسه اردوغان روز سه‌شنبه (۲۵ فوریه/ ۶ اسفند) در دیدار با اعضای فراکسیون حزب حاکم عدالت و توسعه در پارلمان ترکیه اعلام کرد که عاملان انتشار گفتگوی تلفنی او و فرزندش بی‌مجازات نخواهند ماند.
دولت ترکیه از میانه ماه دسامبر ۲۰۱۳ درگیر بزرگترین رسوایی مالی تاریخ این کشور است. در این پرونده که به کناره‌گیری و برکناری شماری از اعضای کابینه اردوغان منجر شد پای چند وزیر و اعضای خانواده آنها نیز به میان کشیده شده است.
نخست وزیر ترکیه شنود و افشای مکالمه تلفنی سیاستمداران را توطئه حامیان رقیب اسلام‌گرای خود، فتح‌الله گولن عنوان کرده که به گفته‌ی او قصد سرنگونی دولت را دارند.
گفتگوی "مونتاژ شده"
گولن از رهبران مذهبی پرنفوذ ترکیه محسوب می‌شود که ساکن آمریکاست و حامیان و نزدیکانش بخشی از پست‌های کلیدی در دستگاه قضایی و پلیس این کشور در اختیار دارند.
اردوغان در ماه دسامبر سال پیش اتهام‌های وارد شده به اعضای کابینه را یک "توطئه خارجی" خواند و ده‌ها مقام دستگاه قضایی و پلیس را برکنار کرد.
در روزهای گذشته انتشار چند مکالمه تلفنی شنود شده‌ی دیگر در اینترنت، بحث دست داشتن سیاستمداران ارشد ترکیه و اعضای حزب حاکم عدالت و توسعه در فساد مالی و اختلاس را وارد مرحله تازه‌ای کرد.
مطابق گزارش‌ها گفتگوی تلفنی اردوغان و پسرش هفدهم دسامبر، و همزمان با افشای رسوایی مالی بزرگ در ترکیه انجام شده است. در این گفتگو به میران پولی که ظاهرا این دو نفر درباره پنهان کردنش رایزنی کرده‌اند اشاره‌ای نمی‌شود.
نخست وزیر ترکیه شامگاه دوشنبه، پنجم اسفند، پس از دیدار با مشاورانش در آنکارا ادعا کرد که گفتگوی منسوب به او و فرزندش "مونتاژ" شده و ارتباطی با واقعیت ندارد.
به گزارش اشپیگل آنلاین، وقتی اردوغان از "مونتاژ" صدا سخن می‌گوید، بدین معناست که او صحت صدای خود را نفی نکرده است.
درخواست کناره‌گیری اردوغان
حزب جمهوری‌خواه خلق ترکیه، قدرتمندترین تشکل سیاسی اپوزیسیون، ضمن تایید اصالت گفتگوی تلفنی منتشر شده در اینترنت، اعلام کرد که دولت رجب طیب اردوغان مشروعیت خود را از دست داده و او باید کناره‌گیری کند.
همزمان با این تحولات دو روزنامه دولتی ترکیه روز سه‌شنبه، ششم اسفند پلیس این کشور را متهم به شنود مکالمه تلفنی هزاران شهروند ترک و مقام‌های ارشد دولتی، از جمله اردوغان و اعضای دولت کرده‌اند.
به نوشته روزنامه دولتی "استار" طرفداران گولن در دستگاه پلیس از سه سال پیش به بهانه مبارزه با تهدیدهای تروریستی مکالمه‌ی بیش از هفت هزار نفر را شنود می‌کنند.
از زمان افشای فساد مالی سیاستمداران در ترکیه، دولت تلاش گسترده‌ای برای تسلط بیشتر بر دستگاه قضایی و پلیس که مطابق قانون از استقلال نسبی برخوردارند آغاز کرده است.
در پرونده فساد مالی و اختلاس در ترکیه پای چند ایرانی نیز در میان است که ظاهرا برای دور زدن تحریم‌ها و پولشویی با حکومت جمهوری اسلامی همکاری داشته‌اند.