یادی از حسین تهرانی، پیشکسوت تنبکنوازی
حسین تهرانی، تنبک نواز برجسته برای نخستین بار سازی را که در میان دیگر
سازهای موسیقی بیارزشترین مینمود، هویتی تازه بخشید. هفتم اسفند ماه
۱۳۹۲مصادف است با چهلمین سالگرد درگذشت این هنرمند.
تنبک که امروز یکی از اعضای اصلی گروه ارکستر است، زمانی بدون آن که عضویتش
را لغو کنند، از بیارزشترین آنها بود. کسی حضورش را گرامی نمیداشت،
اما بدون آن نیز گویا ارکستر کامل نمیشد. کشتی گیران و صاحبان زورخانهها،
تنها کسانی بودند که بدون حضور تنبک در گود زورخانه گرد هم جمع نمیشدند.
تنبک نواز به محض آن که دستان خود را محکم بر روی پوستهی آن میکوبید و
نوای" یکی و دو تا، دو تا و سه تا" را سر میداد، ورزشکاران باستانی دست به
کار میشدند.
حسین تهرانی نیز که از کودکی علاقه به ضرب گرفتن داشت، سری هم به زورخانهها زده و نوای یکی و دو تا را شنیده بود. زمانی که تنبک را در زیر عبا پنهان میکرد و به سراغ نخستین استاد خود "حسین خان اسماعیل زاده" میرفت، باز هم برای یادگیری باید اعداد را تکرار میکرد. "یکصد و بیست و چهار، یکصد و بیست". با این همه خود میگفت و میدانست که سالیان دراز به اندازه هیچ یک از این اعداد، سازش ارزشی نداشت. تهرانی بارها گفته بود: «ما در گذشته صفر قبل از عدد بودیم.»
عشق به یک مشت پوست و چوب
"منوچهر همایونپور" خواننده قدیمی سنتی، گفته است: «میرزا اسماعیل، پدر حسین دوستدار موسیقی بود و گه گاه دوستان نوازندهی خود را به خانه میهمان میکرد.
در آن روزها حسین کودکی خردسال بود، اما مجالس شبانه، عشق به موسیقی را در او بر میانگیخت. از ترس پدر جرات ابراز آن را نداشت. کمی که بزرگتر شد، دور از چشم پدر، پوستی تهیه کرد و بر روی گلدانی کشید و در زیر زمین خانه، بدون معلم به نواختن ضرب مشغول شد. شبها هم از ترس پدر، تنبک گلی خود را در رختخوابش میگذاشت.»
پدر که خود اهل بزم بود، دیدن پسر را با تنبکی در زیر بغل تاب نمیآورد. تنبک نمادی از حقارت بود. نه تنها در اذهان عمومی که در میان دیگر سازها هم. اعضای ارکستر نیز تنبکنواز را به پشیزی به حساب نمیآوردند. تنبک نواز بیشتر نقش پادوی آنان را بر عهده داشت.
تهرانی خود میگفت: «ضربگیر توسریخور بود. مثلا اگر با خانم "قمر" یا "ملوک ضرابی" به جایی میرفتیم، من باید میرفتم ناهار را جای دیگری میخوردم. توی اتاق پیش میهمان، ضربی را راه نمیدادند. کسرشان میآمد. ضمنا باید نوکری ساززن را هم بکنیم. سازش را ببریم، توی منزلش هم بریم. سبزی و گوشت و غیره بخریم.»
تهرانی مقدمات کار را با "بله و بله، بعله دیگه" و یکصد و بیست و چهار، یکصد و بیست، علاوه بر اسماعیل زاده، نزد "رضا روانبخش، مهدی قیاسی و کنگرلو" فرا گرفته بود. اما میدانست که هنوز تا مرحله کمال راه درازی دارد.
بنیاد گروه تنبک نوازان
در این میان تصادف نیز به یاری حسین تهرانی آمد. در سال ۱۳۱۷، در یک میهمانی با ابوالحسن صبا، ویولننواز و آهنگساز برجسته برخورد کرد. صبا نخستین کسی بود که برای تنبک و تنبکنواز ارزشی قائل بود. او پی به استعداد "حسین ضربگیر" نیز برده بود. همکاری و همراهی این دو، نوای دلنشین موسیقی سنتی را دلانگیزتر کرد.
حالا دیگر تنبک هویتی تازه یافته بود. دیگر نخودی در آش نبود که
تنبکنواز کار خود را بکند و ارکستر نوای خود را بنوازد. هماهنگی ضرب با
ارکستر، نه تنها اعتباری برای تنبک فراهم آورده بود، بلکه تنبکنواز را نیز
بر جای مناسب خود نشانده بود. همه اینها سبب شد که حسین تهرانی، صبا را
نخستین و بهترین استاد خود بنامد و در همکاری مستمر با او لقب خود را از
"حسین ضربی" به استاد برجسته تنبک بدل کند.
همکاری با رادیو
تهرانی در سال ۱۳۱۹ خورشیدی، زمان تاسیس سازمان رادیو، از نخستین کسانی بود که به جرگهی هنرمندان این رسانهی محبوب پیوست. چند سالی بعد که انجمن موسیقی ملی، به همت "روحالله خالقی" تاسیس شد، از تهرانی نیز برای تدریس تنبک در این انجمن دعوت به عمل آمد.
با گشایش تالار رودکی در سال ۱۳۴۶، تهرانی نیز در آن به نواختن تنبک پرداخت. زمانه دیگر عوض شده بود. تهرانی توانست گروهی از زنان و مردان را با عنوان گروه تنبک نوازان، رهبری کند که در شبهای برنامهشان در تالار، علاقمندان همه صندلیها را اشغال میکردند.
تهرانی که خود میگفت "پنجاه سال توی سر این ضرب کوبیدم و پنجاه سال از مردم تو سری خوردم"، حالا شاگردانی را تربیت کرده بود که نه تو سری میخوردند و نه بر سر ضرب میکوفتند. دیگر این حرکتهای ظریف انگشتان بر روی تنبک بود که ریتمهای جانانه میآفرید. "علی زاهدی و محمد اسماعیلی"، از برجستهترین شاگردان تهرانی هستند، که خود شاگردان بسیاری را به استادی رساندهاند.
حسین تهرانی نیز که از کودکی علاقه به ضرب گرفتن داشت، سری هم به زورخانهها زده و نوای یکی و دو تا را شنیده بود. زمانی که تنبک را در زیر عبا پنهان میکرد و به سراغ نخستین استاد خود "حسین خان اسماعیل زاده" میرفت، باز هم برای یادگیری باید اعداد را تکرار میکرد. "یکصد و بیست و چهار، یکصد و بیست". با این همه خود میگفت و میدانست که سالیان دراز به اندازه هیچ یک از این اعداد، سازش ارزشی نداشت. تهرانی بارها گفته بود: «ما در گذشته صفر قبل از عدد بودیم.»
عشق به یک مشت پوست و چوب
"منوچهر همایونپور" خواننده قدیمی سنتی، گفته است: «میرزا اسماعیل، پدر حسین دوستدار موسیقی بود و گه گاه دوستان نوازندهی خود را به خانه میهمان میکرد.
در آن روزها حسین کودکی خردسال بود، اما مجالس شبانه، عشق به موسیقی را در او بر میانگیخت. از ترس پدر جرات ابراز آن را نداشت. کمی که بزرگتر شد، دور از چشم پدر، پوستی تهیه کرد و بر روی گلدانی کشید و در زیر زمین خانه، بدون معلم به نواختن ضرب مشغول شد. شبها هم از ترس پدر، تنبک گلی خود را در رختخوابش میگذاشت.»
پدر که خود اهل بزم بود، دیدن پسر را با تنبکی در زیر بغل تاب نمیآورد. تنبک نمادی از حقارت بود. نه تنها در اذهان عمومی که در میان دیگر سازها هم. اعضای ارکستر نیز تنبکنواز را به پشیزی به حساب نمیآوردند. تنبک نواز بیشتر نقش پادوی آنان را بر عهده داشت.
تهرانی خود میگفت: «ضربگیر توسریخور بود. مثلا اگر با خانم "قمر" یا "ملوک ضرابی" به جایی میرفتیم، من باید میرفتم ناهار را جای دیگری میخوردم. توی اتاق پیش میهمان، ضربی را راه نمیدادند. کسرشان میآمد. ضمنا باید نوکری ساززن را هم بکنیم. سازش را ببریم، توی منزلش هم بریم. سبزی و گوشت و غیره بخریم.»
تهرانی مقدمات کار را با "بله و بله، بعله دیگه" و یکصد و بیست و چهار، یکصد و بیست، علاوه بر اسماعیل زاده، نزد "رضا روانبخش، مهدی قیاسی و کنگرلو" فرا گرفته بود. اما میدانست که هنوز تا مرحله کمال راه درازی دارد.
بنیاد گروه تنبک نوازان
در این میان تصادف نیز به یاری حسین تهرانی آمد. در سال ۱۳۱۷، در یک میهمانی با ابوالحسن صبا، ویولننواز و آهنگساز برجسته برخورد کرد. صبا نخستین کسی بود که برای تنبک و تنبکنواز ارزشی قائل بود. او پی به استعداد "حسین ضربگیر" نیز برده بود. همکاری و همراهی این دو، نوای دلنشین موسیقی سنتی را دلانگیزتر کرد.
همکاری با رادیو
تهرانی در سال ۱۳۱۹ خورشیدی، زمان تاسیس سازمان رادیو، از نخستین کسانی بود که به جرگهی هنرمندان این رسانهی محبوب پیوست. چند سالی بعد که انجمن موسیقی ملی، به همت "روحالله خالقی" تاسیس شد، از تهرانی نیز برای تدریس تنبک در این انجمن دعوت به عمل آمد.
با گشایش تالار رودکی در سال ۱۳۴۶، تهرانی نیز در آن به نواختن تنبک پرداخت. زمانه دیگر عوض شده بود. تهرانی توانست گروهی از زنان و مردان را با عنوان گروه تنبک نوازان، رهبری کند که در شبهای برنامهشان در تالار، علاقمندان همه صندلیها را اشغال میکردند.
تهرانی که خود میگفت "پنجاه سال توی سر این ضرب کوبیدم و پنجاه سال از مردم تو سری خوردم"، حالا شاگردانی را تربیت کرده بود که نه تو سری میخوردند و نه بر سر ضرب میکوفتند. دیگر این حرکتهای ظریف انگشتان بر روی تنبک بود که ریتمهای جانانه میآفرید. "علی زاهدی و محمد اسماعیلی"، از برجستهترین شاگردان تهرانی هستند، که خود شاگردان بسیاری را به استادی رساندهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر