اين داستان همارة مردگان سياسي و خيانتکاران عالم برزخ است كه روز حشر و داوري ملت و مقاومت ايران را بسيار نزديك ديده و هراسان گشتهاند. هرازگاهي مردهاي كفن به دهن گرفته، طينت پليد خود را در قالب آرزويي منبعث از شقاوت نظام ولايت بيرون ميريزد و خلايق را مجبور ميكنند كه بيلها را برداشته و گورها را يکبهيک بشكافند. يكي از اين مردهها در واكنش به مقاله زنداني مقاوم صالح كهندل كف و كفن بردهان گرفته و ضمن سياهنامهاي جويده است: کاش شما هم حذف ميشديد و اين بيآبروئيها را بهجان نميخريديد!
خبط و افتضاح مأمور گشتاپو آنقدر عيان است كه احتياج به توضيح ندارد و خود گوياي طينت و انديشه ضدبشري نظام و همه پيوستگان و عمله و اكره هايش است، زيرا که حتي نياز هم نديده كه عاديسازي كرده و قاعده بازي فرهنگي نمايي را كه هرازگاهي تبش سران سپاه و مأموران گشتاپو را ميگيرد، رعايت كرده و يك تيتر مناسب و معمولي براي نوشتهاش انتخاب كند. و به مصداق ترك عادت موجب مرض است ! هرآن چه در طينت و کوزه انديشه ولايت است به برون تراويده و دقيقاً همان رابطهاي كه بين نظام و زندانيان و مردم و مخالفينش است يعني حذف!! را به نمايش گذاشته است. مگر متصور است كه توقعي غير از مرگ و نيستي از جايجاي اين نظام داشت؟ حقيقتاً كه لعن چهارضرب!! بر اين جانوران شبه انسان موجب رفع بلاي تسليم طلبي و خيانتپيشگي است.
واقعيت اين است كه شکلگيري پديده مقاومت زندانيان مجاهد و مبارز در سياهچال هاي ولايت بعد از حماسه اشرف در سال 92 و قتلعام مجاهدين، وارد فاز تهاجمي شده و در حقيقت شكل «بيا،بيا» به خود گرفته و بدل به «كانوني شورشي» شده است كه مزدوران گشتاپوي ولايت چارهاي جز حمله و هجوم سيل گزمگان خود بدان جا نيافتند و همه رسوايي و بيآبرويي داخلي و بينالمللي را به جان خريدند تا اين كانون مقاومت را سركوب و پراكنده سازند. و البته كيست كه نداند هر بيانيه و يا مقاله و دستنوشتهاي كه از جانب اسيران مجاهد و مبارز منتشر ميشود قبل از هر چيز حاکي از اوج فداكاري و ثبات قدم كامل اين قهرمانان براي پرداخت قيمت كلمه به كلمة آن است و هريك مصداق«بيا، بيا» گفتن به رژيم است. و بيدليل نيست كه رژيم از اين مقاومتها مثل مار زخمي به خود ميپيچد و دنبال فرصت مناسب براي انتقام گرفتن از آنها و به بيان تيتر مزدور گشتاپوي ولايت «حذف» آنان است. كيست كه نداند وقتي هم كه رژيم پارهپاره و غرق در بحران و فساد ولايت در تعادل قواي بينالمللي و اوضاع انفجاري داخلي، نميتواند سياست «حذف»را در مورد زندانيان بهپيش ببرد، سياست «تجديد محاكمه نمايشي» را در پيش ميگيرد تا آنها را در زندان براي فرصت مناسب نگه دارد و صدالبته از جانب زندانيان مقاوم و قهرمان به پشيزي گرفته نشده و آن را به رسميت نشناختهاند و حتي ارزشي براي حضور در اين بيدادگاههاي نمايشي قائل نشدهاند.
مقاومت سترگ و تحسينبرانگيز زندانيان مجاهد و مبارز كه دشمن ضد بشري را در فضاحت تمام به پاسخگويي، واداشته است حقيقتاً فراز جديدي از مقاومت در تاريخ زنداني سياسي ايران است و مصداق يكي از همان هزار اشرف است كه از يکسو خشم گشتاپوي آخوندي را برانگيخته و از سوي ديگر درود مردم ايران و ديگر اشرف نشانان سراسر عالم را نثار اين گردان گردنفراز كرده است.
بله، گشتاپوي آخوندي و همه آن خيانتپيشگان پيوسته به بارگاه ولايت، دم درآوردهاند و ميخواهند ضعف و ناتواني رژيم در حذف فيزيكي زندانيان را، به دموكراتيك بودن نظام مرتبط كنند و تا آنجا پيش ميروند كه به قياس با زندانهاي نظام مدفون سلطنتي افتاده است !
مأمور قلم به خوني كه حالا آمده و چهره يك منتقد فرهنگي و سياسي به خود گرفته و در همان آغاز بند را آبداده ! بهخوبي مشرف و آگاه است كه در سال گذشته مقاومت سترگ زندانيان چگونه سراپاي نظام پليد ولايت را به لرزه درآورد و آنها را مجبور به ارتكاب جنايت هرچه بيشتر عليه زندانيان دستبسته كرد، تا آنجا كه مجبور شد چندباره زندانيان را به سياهچال هاي مختلف تبعيد كند. اي لعن و نفرين بر جانيان و قاتلان ملت ايران كه نقد و انتقادشان هم بوي خون و حذف ميدهد و مثل امام خون آشامشان، فقط از بوي خون سرمست شده و انگيزه ميگيرند.
واقعيت اين است كه پارس خوابيده و اجباري اين خائنان به خلق، در بارگاه «خليفة ارتجاع» و آرزوي حذف عنصر مقاومت و ايستادگي نهتنها دردي از رژيم پا به گور آخوندي دوا نميكند بلكه مبين رسوايي و آبرو باختگي اين جانيان است و بقول زنداني مقاوم صالح كهندل: «احمقترين مردمان آن گروهي هستند كه درمان دردشان را در نجاست رژيم آخوندي مىجويند»
نعمت فيروزی
خرداد 94
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر