اخبار - مقالات - مقاله
کارناوال تابوت و استخوان در خیابانها
پس
از چندین روز تبلیغات، رژیم یک بار دیگر در روز سهشنبه 26خرداد، نمایش پر
سر و صدایی را تحت عنوان تشییع جنازه 175غواص که گویا 29سال پیش در عملیات
فاجعهبار و جنایتکارانه موسوم به کربلای4 کشته شده بودند، بهراه انداخت.
ظاهراً، چون تعداد 175تابوت برای درد رژیم کافی نبود، 100 تابوت دیگر هم
تحت عنوان بقایای اجساد سایر قربانیان جنگ به آنها اضافه کرد. اما رژیم چه
نیازی به این قبیل کارناوالهای پرهیاهو از تابوت و جنازه دارد؟ چه نیازی
رژیم را واداشته که دستگاه تبلیغاتی رژیم از رادیو تلویزیون تا روزنامهها
را از چند روز قبل، کوک این کارناوال مشمئزکننده تابوت و جنازه کند و در
روز اجرای نمایش هم، فضای تبلیغاتی تماماً از این نمایش اشباع شود؟
مجری تلویزیون رژیم (26 خرداد) در یک بازارگرمی سخیف برای این نمایش مشمئزکننده گفت: «واقعاً تصویر باشکوهی است و به نظر میرسد مردم تهران خیلی قدرشناسانه در این مراسم تشییع شرکت کردند… اکثر کسانی که در این مراسم شرکت کردند جوانانی هستند که شاید دوران جنگ را درک نکردهاند. به نظر میرسد پیامی که ما در دوران دفاع مقدس داشتیم، دارد به نسل بعد منتقل میشود.»... این بازار گرمیها، تا حدود زیادی روشن میکند که رژیم از این نمایشها چه اهدافی را دنبال میکند. یکی از آنها ایجاد فضای جنگ در جامعه است.
مجری برنامه تلویزیونی در همین رابطه از یکی از سرکردههای سپاه پاسداران به نام افشار میپرسد: این مراسم تشییع چه برکاتی برای ما دارد؟ پاسخ پاسدار نامبرده اهداف رژیم را برملا میکند: «این خیلی مهم است. اوایل بعضیها با دفن شهدای گمنام در فضای عمومی، دانشگاهها و مراکز دیگر، مخالفت میکردند… اما در همه جا این نیاز است. در زندگی، ما به آن نیاز داریم. این تأثیرگذار است… این دشمن را دچار ارعاب و وحشت میکند».
بله، رژیم در همه جا و در همه جوانب زندگی مردم، به تشییع جنازه نیاز دارد. به بردن و دفن کردن جنازه در دانشگاهها و در همه جا نیاز دارد. چرا؟ چون «دشمن را دچار ارعاب و وحشت میکند». مطمئناً آمریکا و ابرقدرتها از دفن جنازه در دانشگاه دچار «ارعاب و وحشت» نمیشوند. مشخص است که منظور، مردم به جان آمده هستند. دشمن، آنها هستند و آنها هستند که باید مرعوب شوند.
پاسدار محسن رضایی که به گفته خودش از وقتی که نسبت به موجودیت نظام احساس خطر کرده، دوباره اونیفورم پاسداری به تن میکند و سخنران اصلی مراسم بود به وجه دیگری از نیاز رژیم به این نمایش اشاره کرد و ضمن آن، روحانی را هم از نیش و طعنه بینصیب نگذاشت: «امروز، در فضای بینالمللی، ما یکبار دیگر نیاز به جوشش و خروش آن ارزشهای انقلاب داشتیم… لازم بود یکبار دیگر از سوی شهدا، یک قیامی در ایران بهوجود بیاید، یک فریاد الله اکبری بلند شود و به دنیا گفته شود که فکر نکنید میتوانید به حیات ننگین خودتان ادامه بدهید… نگویند ما آب خوردن نداریم؛ نگویند کشور محاصره شده؛ نگویند که ما نمیتوانیم سر پای خودمان بایستیم» (تلویزیون رژیم 26 خرداد 94).
پس روشن میشود که رژیم با این نمایشهای سخیف میخواهد حفره ناشی از ضعف و ناتوانی خود را در سیاست خارجی خود بپوشاند؛ اما از آنجا که هیچ چیز مادی و واقعی در دست ندارد، میخواهد با این نمایشها، با آویختن به یک مشت استخوان پوسیده، روحیه پاسداران و بسیجیهای خود را حفظ کند.
مجری تلویزیون رژیم (26 خرداد) در یک بازارگرمی سخیف برای این نمایش مشمئزکننده گفت: «واقعاً تصویر باشکوهی است و به نظر میرسد مردم تهران خیلی قدرشناسانه در این مراسم تشییع شرکت کردند… اکثر کسانی که در این مراسم شرکت کردند جوانانی هستند که شاید دوران جنگ را درک نکردهاند. به نظر میرسد پیامی که ما در دوران دفاع مقدس داشتیم، دارد به نسل بعد منتقل میشود.»... این بازار گرمیها، تا حدود زیادی روشن میکند که رژیم از این نمایشها چه اهدافی را دنبال میکند. یکی از آنها ایجاد فضای جنگ در جامعه است.
مجری برنامه تلویزیونی در همین رابطه از یکی از سرکردههای سپاه پاسداران به نام افشار میپرسد: این مراسم تشییع چه برکاتی برای ما دارد؟ پاسخ پاسدار نامبرده اهداف رژیم را برملا میکند: «این خیلی مهم است. اوایل بعضیها با دفن شهدای گمنام در فضای عمومی، دانشگاهها و مراکز دیگر، مخالفت میکردند… اما در همه جا این نیاز است. در زندگی، ما به آن نیاز داریم. این تأثیرگذار است… این دشمن را دچار ارعاب و وحشت میکند».
بله، رژیم در همه جا و در همه جوانب زندگی مردم، به تشییع جنازه نیاز دارد. به بردن و دفن کردن جنازه در دانشگاهها و در همه جا نیاز دارد. چرا؟ چون «دشمن را دچار ارعاب و وحشت میکند». مطمئناً آمریکا و ابرقدرتها از دفن جنازه در دانشگاه دچار «ارعاب و وحشت» نمیشوند. مشخص است که منظور، مردم به جان آمده هستند. دشمن، آنها هستند و آنها هستند که باید مرعوب شوند.
پاسدار محسن رضایی که به گفته خودش از وقتی که نسبت به موجودیت نظام احساس خطر کرده، دوباره اونیفورم پاسداری به تن میکند و سخنران اصلی مراسم بود به وجه دیگری از نیاز رژیم به این نمایش اشاره کرد و ضمن آن، روحانی را هم از نیش و طعنه بینصیب نگذاشت: «امروز، در فضای بینالمللی، ما یکبار دیگر نیاز به جوشش و خروش آن ارزشهای انقلاب داشتیم… لازم بود یکبار دیگر از سوی شهدا، یک قیامی در ایران بهوجود بیاید، یک فریاد الله اکبری بلند شود و به دنیا گفته شود که فکر نکنید میتوانید به حیات ننگین خودتان ادامه بدهید… نگویند ما آب خوردن نداریم؛ نگویند کشور محاصره شده؛ نگویند که ما نمیتوانیم سر پای خودمان بایستیم» (تلویزیون رژیم 26 خرداد 94).
پس روشن میشود که رژیم با این نمایشهای سخیف میخواهد حفره ناشی از ضعف و ناتوانی خود را در سیاست خارجی خود بپوشاند؛ اما از آنجا که هیچ چیز مادی و واقعی در دست ندارد، میخواهد با این نمایشها، با آویختن به یک مشت استخوان پوسیده، روحیه پاسداران و بسیجیهای خود را حفظ کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر