17.5.2016
“یادمان نرود که یادمان باشد
دربهار 95 دوباره قلم بدست گرفتم تا بنویسم که ” یادمان نرود و همیشه بیاد داشته باشم ” که چگونه شد امروز ” در ایران هستم ” یادمان نرود بعداز انقلاب 57 ایران جامعه چگونه دچار بحران شد و امتحانات الهی یکایک بر دامان خانواده ها نشست
یادمان نرود با زنگ هر خانه منتظر حمله به خانه و دستگیری عزیزانمان و یا خبر شهادت نفسی تنمان را میلرزاند. ” یادمان نرود ” در دربدری و آوارگی در ضوضای 57 شیراز که همه خانه ها را ترک کرده و اطراف و بیابان پناه برده بودیم تا حفظ
جان افراد خانواده را بکنیم این دوستان واحبا بودند که آب و مواد غذائی میرساندند که تنها نباشیم و باتفاق برای تخفیف در آلام بجود آمده دعا میخواندیم و تمام اوقات و
ساعات ما با موبایل و تلگرام وفیسبوک و تلویزیون وسینما و گردش نگذشت ! دائم مترصد شنیدن دستگیری عزیزانمان وآه وانین خانواده ها ازتحمل شکنجه و عذاب
عزیزانشان در زندان و شهادت آن مظلومان بودیم و در گوشه ای خزیدن ودرآه واشک بدعا ومناجات مشغول شدن ! یادمان باشد که یادمان نرود نفوسی در بین مان بودند که بر اثر اقدامشان ” اسطوره ” گشتند خانوادگی به زندان افتادند و برای
استقامت یکدیگر دعا میکردند و خانوادگی بشهادت رسیدند ” یادمان هست که پدر یا مادر به فرزندانشان دلداری میدادند و بر ثبوت برعهد امر به استقامت مینمودند با تنی که براثر شلاق ظلم وستم خونین بود !
یادمان نرفته و یادمان هست که رزیتای عزیز اشراقی در عنفوان جوانی از خانواده 4 نفره اش 3 عزیزش در زندان بود و در فاصله 2 روز به تشکل ومهر خانوادگی خاتمه دادند و تمام عشق وعلاقه و آرزوی او را ازش گرفتند یادمان باشد که او دیگر
تنها شد با یکدنیا آرزو و پاسخ سئوالات مانده !!! یادمان نرود و بیاد داشته باشیم که امروز بعداز 32 ش میگذریم سال رزیتای عزیز ما بازهم تنهاست زیرا همسر
گرامیش جناب شهرام اشراقی رابه زندان انداختن تا داستان تنهایش را برای فرزندانش نجوا کند یادمان باشد از کنارمیگذریم او یک فرد عادی نیست !!
کوه استاقامت و صبوری واسطوره جامعه است یادمان نرود ترانه محمودنژاد عزیز پدرو مادر و خواهرش در همان زندانی بودند که جناب اشراقی و خانواده اش و خانم یلدائی وبهرام پسرش و جناب جمشید سیاوشی وطاهره خانم همسرش مسجون بودند
ترانه عزیز هم چون ما تمام علائق و عشقش خانواده مظلومش بود و تسلیم رضای حق شد و هر دو را بشهادت رساندند و خود را خالی از دیدار ومحبتشان دیدو مادر
ستمدیده اش فرخنده خانم محمودنژاد صبوری سالهارا با خاطره همسر بیمثیلش و منا
دردانه اش با اشک سپری کردوبا حسرت دیدار مجددشان بسویشان پرواز نمودیادمان باشد که چه ” اسطوره هائی ” را از دست دادیم و امروز از آنها بعنوان یک شهید نام میبریم از کنارخاطراتشان و خانواده های معززشان بی تفاوت گذر نکنیم یاد کنیم از
کسانی که استقامتشان و لب خندانشان الگوی رفتاری ما در جوانی الی حین بودند شاد روان فرنوش حسامی که سالها در زندان شیراز واوین با عزیزانی هم بند بودند که
امروز در ملکوت اعلی مقر و مسکن گزیدنددر ایام سجن شیراز میگفت زندان سه بار پر وخالی شد و همه را بشهادت رساندند ایشان یادگار خاطرات زندان وآن شهیدان بودند و برادراش حبیب الله حسامیکه سالها در زندان وتبعید بود و فرزندانی تربیت
نمود که امروز نمونه اش فاران عزیز که 4 سال از عمرش را بدور از فرزند خردسالش آرتین وهمسرش کامران در زندان اوین بسر برد یادمان باشد که اسطوره های ما چه نفوسی بودند وهستند .
یادمان نرود از از مسجونینی یاد کنیم که حکم شهید زنده دارند که راه رفتن شان حس بودن و ایمان است از جنابان : روح الله اخلاقی و رحمان وفائی ووحید دانا و روح الله رضائی و سروش ترابی و ورجاوند مستقیم وخانم میتراصفاجو ومادر ممتحنش خانم مهری حقیقت جوکه با حضورشان زندان عادل آباد را به ایوان تبدیل نمودند که
شاعران درمورد این مکان شعر ها سرودند یادمان نرود که عزیزان ما در زندان سمنان چه سختی ها تحمل نمودند ومادران فرزندان خردسالشان را در زندان با چه آوازی لالائی خواندند جناب بهفر خانجانی چه مشقاتی را متحمل شد و یادمان نرود چگونه قدم برمیداریم و چگونه یاد میکنیم یادمان باشد که سال 62ردر گرگان جناب شاپور مرکزیباتفاق 8 عضو دیگر بعنوان اعضا محفل ملی 3 مناجات شروع را
خواندند و راه بی برگشتی راآغاز نمودند که نهایت شهادت 8 عضو این جمع گردید و برای همیشه این 9 نفس مقدس اسطوره گردیدند یادمان هست که 8 نفر بشهادت رسید ونفر نهم شهید زنده ای که خاطرات آن سروران را چون راز در سینه دارد جناب احسان اعیادی یادگار ان حفله وجمع نورایادگار ان خاطرات سروران و عشق بازی
شوریده گان ومخزن اسرار حماسه زندان است از کنارش بی تفاوت گذر نکنیم و بخواهیم ناگفته های زندان را بگوید اسرار عشق نهان شوریدگان که چگونه شیران بیشه عرفان جنابان : عنایت حقیقی وجمال کاشانی وجمشید پوراستادکار چونگونه راه شهادت را به ماندن پذیرفتند و یاد همسر وفرزند واموال نیوفتادند یادمان نرود وبیاد
داشته باشیم جناب شاپور مرکزی را در زندان استخوانهایش را شکستند و آثار شکستن استخوانها حضور فرزندش برومندش پیام عزیز است که سالها در زندان است و دو فرزندش چون جوانی او تنهاست این تنهائی را دریابیم ! یادمان نرود که یاد کنیم از دو اسطوره زندان 15 ساله که چند بار تا حکم اعدام رفتند و سالها در سلول
انفرادی و زندانهای متفاوت عمر جوانی را گذراندند جنابان : بهنام میثاقی و کیوان خلج آبادی که بهترین ایام زندگی یعنی دوره جوانی را در زندان گذراندندراستی درین سالها برخانواده انها چه گذشت و ماچه سهمی در تخفیف آلام چر محن انان داشتیم از کنار این اسطوره های مقاومت وایمان راحت گذر نکنیم راستی از جناب بخش الله میثاقی که سالیان مدید در زندان بود خبری داریم ؟! یا پس از ازادشدن در هیجانات واحساسات ما گم شد یادمان نرود این عزیزان را ” پاس ” بداریم و اسطوره هایمان
را بشناسیم اگر ما هم بنوبه خود چون گذشتگانمان در ثبوت برامر استقامت کنیم ما هم اسطوره برای دندنفس درقبال نقشه الهی سر فرو آورده و تسلیم رضای الهی میشوند یادمان نرود که خانواده عزیز مسجونین گرگان هر هفته 480 کیلومتر تا کرج میایند تا نیم ساعت عزیز مسجون خود را دیده تا 168 ساعت فرقت را در هفته به نیم ساعت التیام بخشند و مجددا 480 کیلومتر یرگردند زیرا فرزند مدرسه ای هم دارندراستی
بفکر کدامها باشند عزیزی که در زندان مترصد حضور خانواده هایشان هستند ! یا فرزندانی که بی حضور والدین باید روز را به شب و شب را بی حضور پدر به صبح برسانند! یادمان باشد از کنارشان بی تفاوت گذر نکنیم این الگوهای جامعه طی سالیان افراد خانواده و اموال را از دست داده اند و امروز در زندان باجبار مسکن
گزیدندجناب کمال کاشانی در سال 63 برادرش جمال عزیز رابشهادت رساندند و پیام مرکزی پدرش را و جناب عادل نعیمی با پسرش شمیم و برادرش جناب عفیف نعیمی همسلول میشود والهام خانم همسرش را در زندان اوین تنها میگذارد . یادمان نرود این شهیدان و خانواده های محترمشان و مسجونین و خانواده های معززشان را که برمنهج قویم ثابت و ممتحن هستند دریابیم و همیشه یادمان باشد که هیچگاه یادمان نرود گذشته های ما چه نفوسی بودند
جانتان خوش باد – روح الله 95/2/22
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر