چهارشنبه، آبان ۱۲، ۱۳۹۵

#ایران#Iran# عبدالحمید معصومی تهرانی: اگر قانون اساسی داریم، فتوا معنایی ندارد/

هامونیان

hamid-masoumi-tehrani21


مرتضی هامونیان



ماهنامه خط صلح - آیت الله عبدالحمید معصومی تهرانی، روحانی نام آشنا، ساکن تهران است. وی که در حدود سه دهه‌ی اخیر و به دلیل فعالیت‌ها و نظرات خاص فقهی خود بارها طعم زندان و شکنجه و برخوردهای امنیتی در جمهوری اسلامی را چشیده است، همیشه در تلاش بوده تا بر همزیستی میان ادیان و مذاهب در همه جای جهان تاکید کند. این هنرمند خوش نویس، نقاش و تذهیب‌گر بارها آثاری از خود را به معتقدان ادیان و مذاهب دیگر تقدیم کرده است.



گفتگوی ماهنامه‌ی خط صلح با آیت الله عبدالحمید معصومی تهرانی در ارتباط با فتاوی اخیر و بالاخص فتوای خامنه ای  خصوص دوچرخه سواری زنان و مسائل مرتبط با آن در پی می‌آید.

نظر شما در رابطه با فتوای جدید آیت الله خامنه‌ای در رابطه با دوچرخه سواری زنان در انظار عمومی چیست؟ سایر علما در این رابطه چه نظری دارند؟

به نظر من، این فتوای ایشان چندان دور از انتظار هم نبود و علمای سنتی هم، تقریباً چنین نظری دارند. طبق نظری که در میان فقهاست، بحث در این خصوص جنسیتی است. در واقع هرچند که این بحث جنسیتی در اصل و بنیاد اسلامی وجود ندارد، اما به هر حال این بحث سابقه‌ای تاریخی دارد که باید آن سابقه‌ی تاریخی را بررسی کرد. مسئله بیش‌تر به آن تفکر مردسالارانه برمی‌گردد که فکر می‌کنند مرد دارای جنسیت خاصی است و زن هم به طور کلی اغواگر است و باید مراقب بود! فقط محدود به اسلام هم نیست؛ در مسیحیت و یهودیت هم وجود دارد.

در نتیجه این فتوا –همان طور که اشاره کردم-، چندان دور از ذهن نبود منتها با دیدگاه‌های امروزی جور درنمی‌آید و در واقع باید گفت این صحبت‌ها با جهانبینی و درکی که امروزه بشر از اجتماع خود پیدا کرده است، مطابقت ندارد.


اساساً خواستگاه این فتوا چه بوده است؟ آیا می‌توان این فتوا را مرتبط با نهی کردن زنان از اسب سواری توسط اهل بیت شیعه و نقل قول‌هایی که از پیامبر اسلام و امام صادق در این خصوص شده است، دانست؟

بله، این مسئله دقیقاً از همین روایات مربوط به اسب سواری می‌آید. آن زمان که دوچرخه نبوده است. ما استفاده‌هایی که از روایات داریم، به همین منوال است. به شخصه زیاد به این روایات معتقد نیستم و گمان می‌کنم اساساً مشکل ما همین روایات هستند. در قرآن مباحثی به این شکل نداریم. البته یک سری الفاظ و مباحثی در قرآن هم مطرح شده اما براساس آن زمانی که قرآن نازل شده، گفته شده است که باید نگاهمان به قرآن هم بر اساس نگاه عصر خود پیغمبر باشد. روایات بر اساس اختلافات در جوامع و شرایطی موجود در مقاطع مختلف، شکل گرفته است؛ وگرنه امام صادق یا هر امام دیگری که این همه فتوا نداده بودند.

اگر امکان دارد برخی از این روایات را برای خوانندگان ما مثال بزنید.

به عنوان مثال روایتی از امام صادق در جلد ۲۰ وسائل الشیعه و اصول کافی جلد ۵ وجود دارد که از پیامبر اسلام نقل شده است که حضرت سوار شدن زنان بر زین را نهی کرده‌اند. یا در روایت دیگری باز در وسائل الشیعه جلد ۱۱ مطرح شده که زین مَرکب نفرین شده‌ای برای زنان است. هم‌چنین و در برخی روایات این مسئله به علائم آخر الزمان مرتبط شده است. مثلاً در مستدرک الوسائل جلد ۱۴ مطرح شده است که در آخرالرمان “زن‌ها بر زین‌ها سوار می‌شوند”. از این گونه روایات و احادیث، در کتب حدیث وجود دارد.

مشکل این است که فقها در حال حاضر، با خودِ قرآن کاری ندارند و فقط به روایات رجوع می‌کنند. در رابطه با هر مسئله‌ای که فکرش را بکنید هم پیدا کردن روایت یا روایاتی، کار چندان سختی نیست. در واقع با داشتن این کتب، هم له و هم علیه مسئله‌ای می‌توان روایتی را پیدا کرد. استنباط و اجتهاد هم یعنی همین‌که شما برای از بین این تضادها، به یک رای ثابت(حداقل برای خودتان) برسید. با این حال نظر غالب فقهای اسلامی، بر اساس همان تضاد جنسیتی است که از قدیم مانده است.

 متاسفانه فقهای ما نتوانسته‌اند با عصر و روزگار، خودشان را تطبیق بدهند و هنوز نوعی قالب دارند که برای هفتصد یا هزار سال پیش است و ایشان سعی می‌کنند هر چیزی نویی که می‌آید، به هر شکل ممکن داخل این قالب جا ‌دهند؛ منتها جا نمی‌شود و این مشکلات به وجود می‌آید. تمام این مشکلات و فسادهایی که به راه افتاده، به این خاطر است که آن ظرف و مظروف با هم جور درنمی‌آید و این‌ها به زور می‌خواهند آن‌ها را با هم هماهنگ کنند. حداقل فقیه باید شرایط زمان خودش را درک کند اما متاسفانه فقهای ما، شرایط زمان را نمی‌دانند.


البته شما به مردسالاری هم اشاره کردید.

بله. قرن‌هاست که مسئله‌ی مردسالاری در تمام جوامع وجود داشته است. شاید در طی صد سال اخیر است که مسئله‌ی برابری خواهی مطرح شده است. مسیحیت هم برای زن، حق و حقوق خاصی قائل نیست اما حداقل کلیسای کاتولیک، توانسته خودش و نظراتش را با وضعیت و شرایط روز منطبق کند. البته بحث من مقایسه‌ی مسیحیت و اسلام نیست که در مسائل بنیادی با یکدیگر اختلاف دارند اما به هر حال ریشه‌ی این مسئله به فرهنگ مردسالاری که در همه‌ی اعصار و جوامع وجود داشته، برمی‌گردد. علت هم این بود که چون مرد به طور کلی از لحاظ قدرت جسمی، قوی‌تر است، تسلطش را بر بقیه تحمیل می‌کرد و زن از لحاظ جسمی ضعیف‌تر بوده و نمی‌توانسته با این مسئله مقابله کند.

اساساً فکر می‌کنید که چرا چنین فتوایی در حال حاضر از سوی رهبر جهوری اسلامی صادر شده است؟

به اعتقاد من صدور چنین فتوایی در حال حاضر دو علت دارد. یکی این‌که بالاخره بعد از ۳۸ سال دم از اسلام زدن، ما تنها اسمی از اسلام شنیدیم و در جامعه، مردم به نوعی حالت مقابله پیدا کردند. این‌ها هم نمی‌آیند مسئله را واکاوی کنند و ببینید چرا این قبیل اتفاقات در زمان شاه نمی‌افتاد. در آن زمان مثلاً اگر فقیهی فتوایی صادر می‌کرد، همه‌ی مردم به آن توجه می‌کردند اما در حال حاضر این‌گونه نیست. این مسئله یک روانشناسی اجتماعی را می‌طلبد و باید متخصصان تشخیص دهند که چرا و به چه دلیلی مردم خلاف این فتواها عمل می‌کنند. چرا وقتی بحث حجاب مطرح می‌شود، زنان برعکس عمل می‌کنند.

این مسئله نشان می‌دهد حاکمیت دم از اسلام می‌زند، اما عملش با گفتارش نمی‌خواند. مردم هم این مسائل را پای دین و اسلام گذاشتند و هر چیزی که این‌ها می‌گویند، خلافش را عمل می‌کنند. با این حال آقایان هنوز در این توهم هستند که میرزای شیرازی هستند که با صدور یک فتوا و مثلاً حرام اعلام کردن دوچرخه سواری، مردم دوچرخه‌هایشان را بشکنند و دور بیندازند. آن دوران گذشت! درک مردم عوض شده است و باید قانون وجود داشته باشد. یک زمانی، کشور قانون درستی نداشت و با فتوا دادن مسئله را حل می‌کردند اما در کشوری که قانون اساسی و مجلس وجود دارد، صدور فتوا دیگر معنایی ندارد. در امور خاصه و شخصی می‌توان فتوا داد اما در مورد مسائل حکومتی و اجتماعی دیگر فتوا دادن کاری را از پیش نمی‌برد. مثلاً فتوا دادند که مرغ نخورید، نتیجه چه شد!؟

اما نظر من و در ارتباط با وجه دوم قضیه و حساسیتی که این‌ها نسبت به برخی مسائل اعم از حجاب، کنسرت موسیقی و دوچرخه سواری دارند، این است که با توجه به این‌که هر روز یک فساد جدید از دستگاه دولتی بیرون می‌زند، برای این‌که ذهن مردم از آن مسئله منحرف شود و تحت الشعاع مسائل این چنینی قرار گیرد، چنین فتواهایی می‌دهند؛ این‌که در شب عاشورا فوتبال نباشد، در مشهد و یا سایر شهرها کنسرت اجرا نشود که به امام حسین و امام رضا بی‌رحمتی نشود. این مسائل قبلاً هم اتفاق می‌افتاد، اما چرا حرمت کسی شکسته نمی‌شد!؟

فکر می‌کنید چرا علی‌رغم این‌که به قول شما صدور فتوا دیگر آن کاربرد گذشته را ندارد، به ادامه‌ی آن اصرار ورزیده می‌شود؟

بحث سر همین توهم است که فکر می‌کنند اگر حرفی بزنند، قیامت می‌شود. همه‌ی مردم، آن افرادی که دور و برشان نشستند و مجیزشان را می‌گویند، نیستند. توهم دقیقاً این است که کسانی که به حرفشان گوش نمی‌دهند، در اقلیت هستند. اگر از آن حبابشان بیرون بیایند و در خیابان چرخی بزنند، متوجه این قضیه و اشتباه خود خواهند شد. یک زمانی بود که آقایان با مردم نشست و برخواست داشتند و مردم هم از درد دل کردن و عنوان کردن واقعیات به ایشان، هراس نداشتند، اما در حال حاضر این‌گونه نیست. باید رفع و رجوع کردن چالش‌ها و معضلات اجتماعی را دست متخصصان امر بدهند. فقیه این بخش، متخصصان هستند که باید در رابطه با این مسائل نظر بدهند.

به نظر شما آیا می‌توانند این فتوا را برای موتور سواری هم به کار ببرند؟

ببینید در زمان پیغمبر، زنان سوار اسب و شتر می‌شدند و در جنگ‌ها هم حضور داشتند و کسی هم کاری به این مسائل نداشت. این نشان می‌دهد که ما هرچه از عصر نزول جلوتر رفته‌ایم، این تفکر هم بسته و بسته‌تر شده است. در نتیجه اگر فردا هم فتوایی مبنی بر حرام بودن نشستن زنان بر ترک موتور صادر شد، هیچ تعجیب نکنید. اگر تا الان فتوایش را ندادند، یک روزی خواهند داد.

 از حجاب شروع کردند و به موارد جزئی‌تر اعم از چکمه و دوچرخه رسیدند. حتی باید توقع فتوای ممنوعیت رانندگی زنان و از خانه بیرون نیامدن آن‌ها را هم داشته باشید. در واقع هرچه که فساد در دستگاه‌های ما بیش‌تر شود، مجبور می‌شوند جامعه را بسته‌تر کنند. از زنان شروع کردند اما به مردان هم خواهد رسید.

بحث آقای ترکاشوند در کتاب “حجاب شرعی در عصر پیامبر” بسیار مهم است و آن را باید حتماً بخوانند؛ گرچه خیلی از آقایان روی آن نقد دارند(البته نتوانستند تاکنون آقای ترکاشوند را قانع کنند). یکی از ایرادات مردم هم این است که پیگیر این‌طور قضایا نمی‌شوند. باید به مردم گفت که حداقل اطلاعاتتان را بالا ببرید؛ به صرف این‌که با عقل من جور درنمی‌آید و انجام نمی‌دهیم که نمی‌شود.

قرآن در همین خصوص مثلاً به آخوندهای یهودی ایراد می‌گیرد و می‌گوید شما می‌گویید هذا حلال و هذا حرام (سوره‌ی نحل آیه‌ی ۱۱۶). این‌ها هم به همین منوال برای خودشان از جانب خدا حکم صادر می‌کنند. در حالی که این چنین نیست و حکم از جانب فرد است؛ ممکن است درست باشد و ممکن است غلط باشد. بالاخره جامعه و فرهنگ و درک مردم رو به پیشرفت است. ما در دهکده‌ی جهانی زندگی می‌کنیم و نمی‌توانیم با فکر و اندیشه‌ی قرن ۱۸ کارها را جلو ببریم. اما متاسفانه این‌ها کماکان در همان دوران سیر می‌کنند.

با توجه به این‌که طبق ماده‌ی ۲ قانون مجازات اسلامی، صرفاً “هر فعل یا ترک فعلی که برای آن مجازات تعیین شده باشد، جرم محسوب می‌شود”، در حال حاضر تا چه حد این فتوا قابلیت اجرایی شدن در سطح جامعه و جرم انگاری را دارد؟

باید در نظر داشت در کشوری که قانون حاکم باشد و نه نظر شخصی، چنین فتوایی قادر به اجرایی شدن نیست. اما در مقابل، در کشوری که نظر شخصی بر قانون ارجحیت دارد، می‌شود چنین چیزی اجرایی هم شود؛ بیایند و بگویند حضرتِ آیت الله چنین فتوایی را داده و بر اساس آن تصمیم گیری هم کنند. 

بعضاً قضات وقتی در دادگاه‌ها ماده‌ی قانونی کم می‌آوردند، به تحریر الوسیله‌ی امام استناد می‌کنند! یعنی از یک طرف قانون جزاء را داریم و از طرف دیگر توضیح المسائل و تحریر الوسیله را. در صورتی که باید یکی از این موارد را کنار گذاشت. چرا که هر دو با هم جور درنمی‌آید. سابقه‌ی چنین چیزی هم در تاریخ وجود دارد و این عدم همخوانی، اثبات شده است.

در این کشور ادیان و مذاهب مختلفی زندگی می‌کنند که حتی آن اکثریت شیعه هم، به تفکر شیعه‌ی سیاسی معتقد نیستند و خیلی از شیعه‌ها هم هیچ مناسبتی با تفکر حاکم ندارند. آیا در چنین شرایطی همه باید به فتوای حاکم عمل کنند؟ نکته اینجاست که اگر کسی در کشور در یک مقام اجرایی قرار گرفته است، نباید مقام مذهبی داشته باشد چرا که کل آن جامعه را باید در نظر بگیرد. این‌ تفکر که همه را تحت سلطه‌ی رافت اسلامی قرار دهند، برای زمان خلافت عباسیان بود.

 اگر در اروپا و امریکا با مسلمانان چنین رفتاری بشود، صدای آقایان درمی‌آید. در نتیجه فردی که در مسند حکومت نشسته است، نمی‌تواند نظر مذهبی داشته باشد؛ مگر این‌که همه، اعم از شیعه‌ی دگراندیش، سنی، بهایی، یهودی و مسیحی را بیرون بریزند که همه‌ی اعضای جامعه را شیعیان حکومتی تشکیل دهند! بله، در چنین شرایطی می‌توان به عنوان یک فرد مذهبی، حکومت هم کرد و این درست همان شیوه‌ای است که در واتیکان اعمال می‌شود که پاپ به کشیش‌ها و یا سایر هواخواهان خود، دستور و فتوا می‌دهد. ولی همان طور که عرض کردم، در کشوری که انواع و اقسام مردم با ادیان، زبان‌ها و قومیت‌های مختلف زندگی می‌کنند، یک فرد نمی‌تواند در مقام مذهبی بنشیند و حکومت کند. مثل این می‌ماند که شما پاپ را رئیس جمهور امریکا کنید! پاپ باید در مقام خودش فعالیت کند و رئیس جمهور هم در مقام خودش. نتایجی که در قرون وسطی طی یکی شدن مذهب و سیاست به بار آمد، گواه این امر است.
 
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دهید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر