در حالی به روز جهانی کارگر نزدیک می شویم که هر روز وضعیت معیشتی این قشر
زحمتکش جامعه رو به وخامت بیشتری می گذارد. هر روز تعدادی از واحدهای
تولیدی و کارخانه ها به ورشکستگی نزدیک و یا بسته می شوند و کارگران این
واحدها به خیل بیکاران می پیوندند. این در حالی است که بسیاری از این
کارگران مدت هاست حقوق ماهانه خود را نیز دریافت نکرده اند. اوضاع تا بدان
حد سیاه است که وزیر کار هم اعلام می کند "من وزیر بیکاران هستم" (سایت
ایسنا- دوشنبه ۷ اردیبهشت ۹۴). به علت کسادی بازار کار، کارگران به کار در
شرایط غیر ایمن و غیر استاندارد - که حتی در مراکز دولتی نیز موجود است
(مرگ کارگران بر اثر استشمام گاز ترش در پروژههای فازهای ۱۷ و ۱۸ عسلویه)-
و تن دادن به خواست های نامعقول کارفرما مجبور می شوند و گاه جان خود را
در این راه برای تامین هزینه های کمرشکن زندگی از دست می دهند. عده ای دیگر
به دست فروشی روی می آورند و مورد هجوم ماموران شهرداری قرار می گیرند،
برخورد این ماموران طوری است که گویا این مردم اهالی کشور دیگری هستند و به
زور به این خاک وارد شده اند، با آنان می جنگند و به بدترین شکل اموال
آنان را که با خون جگر فراهم کرده اند و امید دارند تا بتوانند چرخ لنگ
زندگی شان را با فروش آن ها بچرخانند، غارت می کنند و خود آنان را مضروب می
کنند که حتی در مواردی منجر به مرگ فرد شده است (مورد علی چراغی دستفروش
تهرانی). عمل وحشیانه این ماموران و از دست دادن سرمایه اندکی که به آن
امید فراوانی بسته شده است گاه بقدری بر روح و روان فرد تاثیر می کند که
سبب خودکشی او می شود (خودسوزی یونس عساکره شهروند خرمشهری و حمید فرخی
شهروند تبریزی). بهره کشی از کودکان هم چنان ادامه دارد و هیچ قانونی برای
دفاع از آنان اجرا نمی شود. مسئولین امر بارها نشان داده اند که نه به
شرایط عادلانه و رضایت بخش شغلی اعتقاد دارند، نه به عادلانه بودن دستمزد
ها و نه به تشکیل سندیکاها که حق بلامنازع هر کارگری است و در اعلامیه
جهانی حقوق بشر آورده شده است (ماده ۲٣ اعلامیه جهانی حقوق بشر- ۱۹۴٨).
چه باید کرد؟ کارگران بارها به طور پراکنده و با تعداد اندک هر بار در شهری به وضعیت بد و ناعادلانه خود اعتراض کرده اند. اما نتیجه چه بوده است جز اخراج، دستگیری، شکنجه و حبس. هم اکنون تعدادی از کارگران تنها و تنها به جرم درخواست های صنفی خود در حبس به سرمی برند، از آن میان می توان به اسعد(بهنام) ابراهیم زاده، علیرضا اخوان، ذبیح الله باقری، محمد جراحی، شاهرخ زمانی، رضا شهابی، کوروش بخشنده و علی نجاتی اشاره کرد. این در حالیست که در روزهای هشتم و نهم اردیبهشت ماه جاری نیز فعالان کارگری محمود صالحی، عثمان اسماعیلی، ابراهیم مددی و داوود رضوی بازداشت شدند.
اگر همه هم صدا شوند و با اتحادی محکم و ناشکستنی فریاد بزنند، بعید است که مسئولین! به بهانه های واهی چون تفاهم! هسته ای صدای آنان را نشنوند و خود را به کری و کوری بزنند. بله رمز موفقیت در ایجاد تشکل های مستقل و هم صدایی و همکاری با همدیگر و ایستادگی و پیگیری است.
مادران پارک لاله از حق بدیهی کارگران در اعتراض به وضعیت کنونی شان حمایت می کند و خواستار آزادی تمام کارگران زندانی است که به جرمی واهی و تنها به دلیل حق طلبی روزگار را در زندان سپری می کنند.
مادران پارک لاله ایران
دهم اردیبهشت ۱٣۹۴
چه باید کرد؟ کارگران بارها به طور پراکنده و با تعداد اندک هر بار در شهری به وضعیت بد و ناعادلانه خود اعتراض کرده اند. اما نتیجه چه بوده است جز اخراج، دستگیری، شکنجه و حبس. هم اکنون تعدادی از کارگران تنها و تنها به جرم درخواست های صنفی خود در حبس به سرمی برند، از آن میان می توان به اسعد(بهنام) ابراهیم زاده، علیرضا اخوان، ذبیح الله باقری، محمد جراحی، شاهرخ زمانی، رضا شهابی، کوروش بخشنده و علی نجاتی اشاره کرد. این در حالیست که در روزهای هشتم و نهم اردیبهشت ماه جاری نیز فعالان کارگری محمود صالحی، عثمان اسماعیلی، ابراهیم مددی و داوود رضوی بازداشت شدند.
اگر همه هم صدا شوند و با اتحادی محکم و ناشکستنی فریاد بزنند، بعید است که مسئولین! به بهانه های واهی چون تفاهم! هسته ای صدای آنان را نشنوند و خود را به کری و کوری بزنند. بله رمز موفقیت در ایجاد تشکل های مستقل و هم صدایی و همکاری با همدیگر و ایستادگی و پیگیری است.
مادران پارک لاله از حق بدیهی کارگران در اعتراض به وضعیت کنونی شان حمایت می کند و خواستار آزادی تمام کارگران زندانی است که به جرمی واهی و تنها به دلیل حق طلبی روزگار را در زندان سپری می کنند.
مادران پارک لاله ایران
دهم اردیبهشت ۱٣۹۴
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر