10 ارديبهشت 1394 -
مهسا وهابی، دانشجوی کارشناسی ارشد باستان
شناسی شرح اين واقعه را اينگونه بازگو مي كند كه روزی در خیابان مولوی قدم
می زده، ناگهان چاهی حفر شده در این منطقه نظرش را جلب کرد و اجازه نداد تا
به راحتی از آن عبور کند، اما همین کنجکاوی و پیگیری او سبب کشف اسکلت زن 7
هزار ساله در خیابان مولوی و تغییر تاریخ تهران شد.
مهسا وهابی در گفت و گو با خبرگزاری برنا درباره تجربه فراموش نشدنی خود می گوید:"برای کاری به خیابان مولوی رفته بودم در حال قدم زدن در پیاده رو خیابان مولوی مأموران شرکت آب و فاضلاب که مشغول حفاری بودند توجهام را جلب کردند، واضح تر بگویم بیشتر آنچه زیر پاهایشان ریخته شده بود نگاهم را میخکوب کرد و دلم را لرزاند، تکههای سفال و تراشههایی که زیر پاهایشان خرد میشد برایم حکم طلا را داشتند."
این باستان شناس جوان با اشاره به اینکه "نگاه ام خیره مانده بود، خیره به سنگلاخهایی که از دل چاه بیرون میآوردند"، می گوید: "یکی از این تراشه سنگها که با خوردههای سفال همراه بود شک مرا به یقین تبدیل کرد و بدون معطلی به سراغ چاه و محل حفر رفتم. یقین داشتم این منطقه به حتم یک سایت تاریخی است. همان لحظه با استادانم تماس گرفتم، برایشان از ماجرا گفتم و آنچه مقابل چشمانم می دیدم را برایشان توضیح دادم."
مهسا وهابی می گوید: "شاید باورتان نشود، کاری که برایش به خیابان مولوی رفته بودم از یاد بردم، انگار اصلاً باید آن روز به آن خیابان می رفتم تا در آن لحظات و دقایق با آن صحنه حفاری مواجه شوم تا رازی که 7 هزار سال پنهان مانده بود فاش شود. آن روز تا پایان شب در محل حفر ماندم. در تمام دقایق آن روز سعی می کردم مأموران شرکت آب و فاضلاب و سازمان میراث فرهنگی را مجاب کنم که کار حفر را متوقف کنند و به بررسی منطقه بپردازند." او می گوید که تردد زیاد عابران و شلوغی منطقه باعث شده بود "مغازه دارها و مردم از اینکه مانع از انجام فعالیت کارگران شده ام بسیار شاکی شوند اما خوشبختانه وقتی برایشان اهمیت موضوع را بیان کردم نه تنها مانع از انجام کاووشها نشدند بلکه تمام تلاش خود را به کار بستند تا مبادا خدشهای به میراث تاریخی کشورمان وارد شود." بعد از این اتفاقات چند تن از اساتید و کارشناسان باستانشناسی در محل حاضر می شوند و پس از بررسیهای لازم حرفهای مهسا را تائید می کنند. او می گوید:"از فردای همان روز کار کاووش در منطقه به شکل حرفه ای آغاز شد، البته به دلیل هزینههای بالای توقف پروژههای عمرانی، شرکت آب و فاضلاب به کار حفر خود ادامه میداد و ما نیز گام به گام با آنها پیش میرفتیم تا مبادا به بافت تاریخی زیرزمینی صدمهای وارد شود."
این دانشجوی جوان با اشاره به اینکه "ابتدا تنها خرده تراشههای تاریخی در محل حفر پیدا کردیم"، می گوید: "برای متوقف کردن و نظارت بر کار عمرانی که در جریان بود دلیل محکمتری نیاز بود و با هر متری که حفر میشد اضطرابهایم نیز افزایش مییافت، خیلیها می گفتند اتفاق خاصی نیست، چیز خاصی کشف نمیشود ولی حسم به من می گفت مأیوس نشو."
مهسا وهابی می گوید "خوشبختانه با یاری گروهی که در محل حضور داشتند، بعد از 4 متر حفر کردن زمین به اسکلتی رسیدیم که گمانهها برای قدمت آن به 7 هزار سال میرسید" اما "برای رسیدن به نتیجه قطعی مبنی بر اینکه بقایای این اسکلت مربوط به چه دورهای است نیاز به آزمایش و انجام کار پژوهشی دقیق، از جمله اسکن نوری داشتیم."
این باستان شناس جوان با اشاره به اینکه "آنچه تصور ما را برای تخمین زدن قدمت اسکلت قوت بخشید، سفالی بود که همراه آن کشف کردیم و به طور دقیق توانستیم به قدمت 7 هزار ساله اش پیببریم"، می گوید که "این اسکلت اکنون در آزمایشگاه باستانشناسی در حال بررسی است و درصد میزان خطا در تخمین قدمت آن شاید به 100 یا 200 سال هم نرسد" به گفته مهسا وهابی "به طور قطع میتوان گفت که این اسکلت مربوط به 7 هزار سال گذشته است، همانگونه که نتایج آزمایشها نیز تا به امروز این مسأله را تأیید میکند." وی درباره اقداماتی که با کشف این اسکلت در سازمان میراث فرهنگی انجام شده نیز می گوید: چندی پیش "نیز اسکلت تاریخی دیگری کشف شد که خوشبختانه این کشف دوم باعث شد مسئولان مربوطه با بازدید از سایت تصمیمات خوبی نیز در این زمینه بگیرند" و از جمله "سازمان میراث فرهنگی با یاری شهرداری در تلاش است تا قانونی را تصویب کنند مبنی بر اینکه در هر عملیات حفاری که در سطح شهر انجام میشود حداقل یک کارشناس باستان شناسی حضور داشته باشد تا در صورت رؤیت علائمی از آثار تاریخی کار متوقف یا به درستی هدایت شود." این باستان شناس جوان با اشاره به اینکه این اسکلت یکی از قدیمی ترین آثار تاریخی کشف شده در تهران است، می گوید: "تا پیش از این تنها گورستان باستانی در تپههای قیطریه کشف شده بود که قدمت آن به بیش از 3 هزار سال می رسید اما با پیدا شدن این دو اسکلت باید دوباره به بررسی معادلات تاریخی گذشته پرداخت."
مهسا وهابی در گفت و گو با خبرگزاری برنا درباره تجربه فراموش نشدنی خود می گوید:"برای کاری به خیابان مولوی رفته بودم در حال قدم زدن در پیاده رو خیابان مولوی مأموران شرکت آب و فاضلاب که مشغول حفاری بودند توجهام را جلب کردند، واضح تر بگویم بیشتر آنچه زیر پاهایشان ریخته شده بود نگاهم را میخکوب کرد و دلم را لرزاند، تکههای سفال و تراشههایی که زیر پاهایشان خرد میشد برایم حکم طلا را داشتند."
این باستان شناس جوان با اشاره به اینکه "نگاه ام خیره مانده بود، خیره به سنگلاخهایی که از دل چاه بیرون میآوردند"، می گوید: "یکی از این تراشه سنگها که با خوردههای سفال همراه بود شک مرا به یقین تبدیل کرد و بدون معطلی به سراغ چاه و محل حفر رفتم. یقین داشتم این منطقه به حتم یک سایت تاریخی است. همان لحظه با استادانم تماس گرفتم، برایشان از ماجرا گفتم و آنچه مقابل چشمانم می دیدم را برایشان توضیح دادم."
مهسا وهابی می گوید: "شاید باورتان نشود، کاری که برایش به خیابان مولوی رفته بودم از یاد بردم، انگار اصلاً باید آن روز به آن خیابان می رفتم تا در آن لحظات و دقایق با آن صحنه حفاری مواجه شوم تا رازی که 7 هزار سال پنهان مانده بود فاش شود. آن روز تا پایان شب در محل حفر ماندم. در تمام دقایق آن روز سعی می کردم مأموران شرکت آب و فاضلاب و سازمان میراث فرهنگی را مجاب کنم که کار حفر را متوقف کنند و به بررسی منطقه بپردازند." او می گوید که تردد زیاد عابران و شلوغی منطقه باعث شده بود "مغازه دارها و مردم از اینکه مانع از انجام فعالیت کارگران شده ام بسیار شاکی شوند اما خوشبختانه وقتی برایشان اهمیت موضوع را بیان کردم نه تنها مانع از انجام کاووشها نشدند بلکه تمام تلاش خود را به کار بستند تا مبادا خدشهای به میراث تاریخی کشورمان وارد شود." بعد از این اتفاقات چند تن از اساتید و کارشناسان باستانشناسی در محل حاضر می شوند و پس از بررسیهای لازم حرفهای مهسا را تائید می کنند. او می گوید:"از فردای همان روز کار کاووش در منطقه به شکل حرفه ای آغاز شد، البته به دلیل هزینههای بالای توقف پروژههای عمرانی، شرکت آب و فاضلاب به کار حفر خود ادامه میداد و ما نیز گام به گام با آنها پیش میرفتیم تا مبادا به بافت تاریخی زیرزمینی صدمهای وارد شود."
این دانشجوی جوان با اشاره به اینکه "ابتدا تنها خرده تراشههای تاریخی در محل حفر پیدا کردیم"، می گوید: "برای متوقف کردن و نظارت بر کار عمرانی که در جریان بود دلیل محکمتری نیاز بود و با هر متری که حفر میشد اضطرابهایم نیز افزایش مییافت، خیلیها می گفتند اتفاق خاصی نیست، چیز خاصی کشف نمیشود ولی حسم به من می گفت مأیوس نشو."
مهسا وهابی می گوید "خوشبختانه با یاری گروهی که در محل حضور داشتند، بعد از 4 متر حفر کردن زمین به اسکلتی رسیدیم که گمانهها برای قدمت آن به 7 هزار سال میرسید" اما "برای رسیدن به نتیجه قطعی مبنی بر اینکه بقایای این اسکلت مربوط به چه دورهای است نیاز به آزمایش و انجام کار پژوهشی دقیق، از جمله اسکن نوری داشتیم."
این باستان شناس جوان با اشاره به اینکه "آنچه تصور ما را برای تخمین زدن قدمت اسکلت قوت بخشید، سفالی بود که همراه آن کشف کردیم و به طور دقیق توانستیم به قدمت 7 هزار ساله اش پیببریم"، می گوید که "این اسکلت اکنون در آزمایشگاه باستانشناسی در حال بررسی است و درصد میزان خطا در تخمین قدمت آن شاید به 100 یا 200 سال هم نرسد" به گفته مهسا وهابی "به طور قطع میتوان گفت که این اسکلت مربوط به 7 هزار سال گذشته است، همانگونه که نتایج آزمایشها نیز تا به امروز این مسأله را تأیید میکند." وی درباره اقداماتی که با کشف این اسکلت در سازمان میراث فرهنگی انجام شده نیز می گوید: چندی پیش "نیز اسکلت تاریخی دیگری کشف شد که خوشبختانه این کشف دوم باعث شد مسئولان مربوطه با بازدید از سایت تصمیمات خوبی نیز در این زمینه بگیرند" و از جمله "سازمان میراث فرهنگی با یاری شهرداری در تلاش است تا قانونی را تصویب کنند مبنی بر اینکه در هر عملیات حفاری که در سطح شهر انجام میشود حداقل یک کارشناس باستان شناسی حضور داشته باشد تا در صورت رؤیت علائمی از آثار تاریخی کار متوقف یا به درستی هدایت شود." این باستان شناس جوان با اشاره به اینکه این اسکلت یکی از قدیمی ترین آثار تاریخی کشف شده در تهران است، می گوید: "تا پیش از این تنها گورستان باستانی در تپههای قیطریه کشف شده بود که قدمت آن به بیش از 3 هزار سال می رسید اما با پیدا شدن این دو اسکلت باید دوباره به بررسی معادلات تاریخی گذشته پرداخت."
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر