خبرگزاری بام–
سعید ماسوری زندانی سیاسی زندان رجایی شهر کرج(گوهردشت) با نگارش نامه ای
در خصوص اعتصاب غذای زندانیان به بیان دلایل اعتصاب غذای زندانیان پرداخته
است.
متن کامل این نامه به شرح زیر می باشد:
“صبرا بنی الکرام”
این روزها صحبت از اعتصاب غذای برخی از زندانیان مطرح است و لابد برخی معتقدند که این قبیل کارها فایده ندارد و یا راه به جایی نمی برد… برخی دیگر فراتر رفته به خاطر آسیبی که به جسم می رسد آن را اقدامی خشونت آمیز قلمداد می کنند… اگر از این همه “نازک دلی” و لطافت طبع بگذریم، باید مقوله ای به اسم اعتصاب غذا را از نقطه آغاز آن پی جست… که اساسا چه چیز باعث به وجود آمدن آن می شود:
در جامعه ای که چیزی به نام عدالت و مرجعی برای تظلم خواهی وجود دارد و به زبان امروزی تر حداقل حقوق شهروندی و دموکراتیک قابل دستیابی است، به سبب ساز و کارهای آن و امید به احقاق حق، به ندرت شاهد چنین مواردی هستیم، چون افراد آن جامعه در صورت تضییع حقوقشان امکان دادخواهی برایشان وجود دارد و مرجعی برای اعاده حقوق تضییع شدشان به هر شکل و ساز و کاری وجود دارد… ولی در جامعه ای که نه امکان دفاع از خود وجود دارد و نه مرجعی برای تظلم خواهی در دست است و بدتر اینکه مراجع مربوطه (مثل قوه قضاییه و دادگاه ها در این حکومت) خود عوامل و دست نشانده حاکمیت بوده و پیشاپیش هر کسی که به هر دلیل با حاکمیت(اربابان این سیستم داوری و قضاوت) مخالف باشد را مجرم و مستحق مجازات می دانند، مصداق همان شعر مولاناست که:
گر ترازو را طمع بودی به مال *** راست کی گفتی ترازو وصل حال
در چنین وضعیتی یا باید هر گونه ظلم و اجحاف را پذیرفت و دم بر نیاورد و یا اینکه اگر بخواهد کاری بکند، به تنهایی و در برابر آن قدرت حاکمه و فائقه… چه می توان کرد…؟؟؟ اینجاست که انسان هایی که حاضر نیستند تن به هر شرایطی بدهند مخصوصا زمانی هم که در زندان هستند و دستشان از همه جا کوتاه است فریاد و صدای حق طلبی و عدالت خواهی خود را تنها از راه آسیب زدن به جسم خود می بینند… طبعا نه خشونت طلب هستند و نه خودآزار… ولی راه دیگری در برابر خود نمی یابند… و جالب است که در این حکومت جور و ستم، همین را هم مجرمانه، اجتماع و تبانی و یا تشویش ازهان عمومی قلمداد می کنند… اینها فراموش کرده، نمی دانند و یا خود را به تجاهل می زنند که “مقاومت” حق انسان است و از قضا حقی که با هیچ مکانیزمی نمی توان آن را از انسان ها سلب کرد… آزادی را می توان به زور از کسی گرفت، حق بیان را می توان محدود کرد یا گرفت و امثالهم ولی مقاومت و آزادگی (که از همان جنس مقاومت است) را نمی توان از کسی گرفت… ولی استثمارگران، مستبدان و مرتجعان به کمک روشنفکران تئوری پردازشان می خواهند با توصیف کردن آن به اقدام خشونت آمیز (اگر چه در مورد خود) همین یگانه حق را هم از انسان ها سلب کنند تا اربابانشان بدون هیچ امکان ممانعتی به ستم و چپاول خود ادامه دهند! آری اعتصاب غذا هم در زمره آن مقاومت هایی است که ستمگران و حاکمان مستبد هیچ اموان ممانعتی را ندارند… آخر انسان ها به صفت انسان بودنشان آزاد و دارای آرمان هایی هستند که با بیان یا نوشتن آنها با اعمال، رفتار و زندگیشان می توانند آنها را به گوش دیگران برسانند و وقتی اینهمه را بر او می بندند… از جسم و جانش برای رساندن آن مدد می گیرند و این آخری را هیچ کس و به هیچ طریق نمی توانند از انسان سلب کنند… و زمانی که فردی به این نقطه می رسد که هیچ وسیله دیگری را نمی یابد.. . از قضا بهترین تناقص و معیار بر انحطاط و فساد حاکمیت مربوطه است و این همان چیزی است که اعتصاب کننده با اعتصاب خود آن را فریاد می زنند و همه وجدان های بیدار هم “پیام” او را می گیرند.
این روزها صحبت از اعتصاب غذای برخی از زندانیان مطرح است و لابد برخی معتقدند که این قبیل کارها فایده ندارد و یا راه به جایی نمی برد… برخی دیگر فراتر رفته به خاطر آسیبی که به جسم می رسد آن را اقدامی خشونت آمیز قلمداد می کنند… اگر از این همه “نازک دلی” و لطافت طبع بگذریم، باید مقوله ای به اسم اعتصاب غذا را از نقطه آغاز آن پی جست… که اساسا چه چیز باعث به وجود آمدن آن می شود:
در جامعه ای که چیزی به نام عدالت و مرجعی برای تظلم خواهی وجود دارد و به زبان امروزی تر حداقل حقوق شهروندی و دموکراتیک قابل دستیابی است، به سبب ساز و کارهای آن و امید به احقاق حق، به ندرت شاهد چنین مواردی هستیم، چون افراد آن جامعه در صورت تضییع حقوقشان امکان دادخواهی برایشان وجود دارد و مرجعی برای اعاده حقوق تضییع شدشان به هر شکل و ساز و کاری وجود دارد… ولی در جامعه ای که نه امکان دفاع از خود وجود دارد و نه مرجعی برای تظلم خواهی در دست است و بدتر اینکه مراجع مربوطه (مثل قوه قضاییه و دادگاه ها در این حکومت) خود عوامل و دست نشانده حاکمیت بوده و پیشاپیش هر کسی که به هر دلیل با حاکمیت(اربابان این سیستم داوری و قضاوت) مخالف باشد را مجرم و مستحق مجازات می دانند، مصداق همان شعر مولاناست که:
گر ترازو را طمع بودی به مال *** راست کی گفتی ترازو وصل حال
در چنین وضعیتی یا باید هر گونه ظلم و اجحاف را پذیرفت و دم بر نیاورد و یا اینکه اگر بخواهد کاری بکند، به تنهایی و در برابر آن قدرت حاکمه و فائقه… چه می توان کرد…؟؟؟ اینجاست که انسان هایی که حاضر نیستند تن به هر شرایطی بدهند مخصوصا زمانی هم که در زندان هستند و دستشان از همه جا کوتاه است فریاد و صدای حق طلبی و عدالت خواهی خود را تنها از راه آسیب زدن به جسم خود می بینند… طبعا نه خشونت طلب هستند و نه خودآزار… ولی راه دیگری در برابر خود نمی یابند… و جالب است که در این حکومت جور و ستم، همین را هم مجرمانه، اجتماع و تبانی و یا تشویش ازهان عمومی قلمداد می کنند… اینها فراموش کرده، نمی دانند و یا خود را به تجاهل می زنند که “مقاومت” حق انسان است و از قضا حقی که با هیچ مکانیزمی نمی توان آن را از انسان ها سلب کرد… آزادی را می توان به زور از کسی گرفت، حق بیان را می توان محدود کرد یا گرفت و امثالهم ولی مقاومت و آزادگی (که از همان جنس مقاومت است) را نمی توان از کسی گرفت… ولی استثمارگران، مستبدان و مرتجعان به کمک روشنفکران تئوری پردازشان می خواهند با توصیف کردن آن به اقدام خشونت آمیز (اگر چه در مورد خود) همین یگانه حق را هم از انسان ها سلب کنند تا اربابانشان بدون هیچ امکان ممانعتی به ستم و چپاول خود ادامه دهند! آری اعتصاب غذا هم در زمره آن مقاومت هایی است که ستمگران و حاکمان مستبد هیچ اموان ممانعتی را ندارند… آخر انسان ها به صفت انسان بودنشان آزاد و دارای آرمان هایی هستند که با بیان یا نوشتن آنها با اعمال، رفتار و زندگیشان می توانند آنها را به گوش دیگران برسانند و وقتی اینهمه را بر او می بندند… از جسم و جانش برای رساندن آن مدد می گیرند و این آخری را هیچ کس و به هیچ طریق نمی توانند از انسان سلب کنند… و زمانی که فردی به این نقطه می رسد که هیچ وسیله دیگری را نمی یابد.. . از قضا بهترین تناقص و معیار بر انحطاط و فساد حاکمیت مربوطه است و این همان چیزی است که اعتصاب کننده با اعتصاب خود آن را فریاد می زنند و همه وجدان های بیدار هم “پیام” او را می گیرند.
سعید ماسوری – یکم خرداد ۱۳۹۵ – زندان گوهردشت
نوشین ارشادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر