در
هیاهوی موجود در رژیم بر سر مذاکرات اتمی و برونرفت از بحرانی که سرتاپای
رژیم در آن اسیراست، هر کدام از باندهای رژیم مواضع و راهحلهای خود را
ارائه میدهند و هر چه به زمان پایانی مذاکرات اخیر نزدیک میشویم این
مواضع روشنتر و صریحتر بیان میشوند.
باند روحانی- رفسنجانی که دنبال ”تعامل با جهان ”هستند روشنتر از قبل راهحل آویختن به آمریکا را تحت عنوان توسعه اقتصادی جستجو میکنند و معضل هستهیی را هم زیر مجموعهیی از اینرابطه میدانند
مقالهنویس روزنامه آرمان وابسته به باند رفسنجانی- روحانی8بهمن 93 با عنوان ”سیگنالهای منفی و پیشرانهای مثبت هستهیی“ راهحل بنبست اتمی رژیم را در راستای رابطه همهجانبه با آمریکا میداند و مینویسد: ”چه در ساختار قدرت در آمریکا و اتاقهای فکر اندیشناک آنها، چه در ساختارهای قدرت در ایران به این نتیجه رسیدند که برای رسیدن به یک توافق جامع تمام تلاشهای ممکن را به انجام رسانند و از فرصت موجود با تمام وجود بهره ببرند“ و سپس بهروشنی اصل حرف را بیان میکند: ”پرونده هستهیی ایران در بطن پروندهیی گستردهتر به نام پرونده ایران و نظام قدرت در غرب مطرح است که در نقطه گره آن روابط ایران و آمریکا را در بر میگیرد“. البته کشمکش با باند مقابل حول این راهحل چیزی جدیدی نیست و جابهجا و به انحاء مختلف توسط رفسنجانی و روحانی و سایر مهرههای این باند روی آن دست گذاشته شده است.
رفسنجانی در مصاحبهیی که 25اردیبهشت سال 89 با چند نفر ازخبرنگاران وابسته به خود انجام داده بود در پاسخ به سؤال آنها که پرسیده بودند ”درباره خاطرات شما نکتهیی است که درباره حذف شعار «مرگ بر آمریکا» آوردید و گفتید امام با حذف این شعار موافق بودند از زبان شما بشنویم که واقعیت آن چه بود؟“
این موضوع را تأیید میکند و میگوید: ”موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم درباره آمریکا هم گفته بودم“ (کتاب صراحت نامه گفتگو با رفسنجانی)
همچنین وی در مصاحبه با روزنامه جمهوری 11شهریور 93 ضمن اشاره به ماجرای سفر مک فارلین به ایران و موافقت خمینی با این سفر در مورد رابطه فعلی با آمریکا و تایید سیاست دولت روحانی در رابطه با مذاکره مستقیم باآمریکامی گوید: «هماکنون کاری که آقای دکتر روحانی و همکارانش دارند انجام میدهند، حقیقتاً مصداق اعتدال است. در طول سالها تبلیغات فراوانی کردیم که خیلیها از اسم آمریکا متنفر شدند. در مثال مناقشه نیست و گویا اسم آمریکا و ایران مثل جن و بسمالله بود. ولی وقتی نیاز شد، رفتند مذاکره کردند اینها جدیتر و علنی وارد شدند و کار خوبی کردند».
آخوند حسن روحانی نیز راه برونرفت مشکلات را سیاست گسترش روابط خارجی و بیرون آمدن ازانزوای بینالمللی میداند و درهمایش موسوم به ”نخستین همایش اقتصاد ایران“ میگوید: ”ما یک توسعه پایدار میخواهیم، یک توسعه مستمر میخواهیم، یک توسعه همهجانبه هم میخواهیم. این نمیشود در کشور بگوییم که ما از لحاظ اقتصاد بخواهیم توسعه پیدا کنیم از لحاظ سیاست خارجی برنامه ما کاملاً منقبض است ، نمیشود والله بالله نمیشود، تجربه زندگی سیاسی ما میگوید نمیشود، کشور با انزوا نمیتواند رشد مستمر داشته باشد.“ (تلویزیون شبکه خبر14 دی 93)
باند ولیفقیه در مقابل ”تعامل با جهان“، از راهحل خود که در کلمه ”اقتدار“ بیان میشود دفاع میکند. اقتداری که بر سیاست صدور تروریسم و ارتجاع سوار است و بهروشنی آدرس عراق و سوریه و لبنان و.. را میدهد.
روزنامه وطن امروز7بهمن 93 با عنوان ”رحم کن به برند57 “راهحل را نه گسترش رابطه با آمریکا وغرب بلکه در برگ برندههایی میداند که ولیفقیه ”در جغرافیای مقاومت، سیدحسن (حسن نصرالله دبیرکل حزبالشیطان لبنان) و حاجقاسم (پاسدار قاسم سلیمانی سرکرده نیروی تروریستی قدس سپاه) را در آستین دارد“.
براساس این نظرگاه است که روزنامه جوان وابسته باند خامنهای8بهمن 93 بر ”بازگشت مقاومت به گفتمان دیپلوماسی هستهیی“ تأکید میکند: ”ادبیات و مفاهیمی که عناصر سیاستها و خط مشیهای مذاکراتی را به گروه 1+5 منتقل مینمودند، عمدتاً بهگونهیی معناگذاری شدند کهگویی «مقاومت» کاربری نداشته یا اولویتی تعدیل شده یافته است. منزلت « مقاومت» در برابر زیادهخواهی غرب نوعی احیا و بازبینی را برجسته و ضروری نمود“
وطن امروز وابسته به باند ولیفقیه راهحل نهایی برای نظام را ادامه سیاست صدور تروریسم و بنیادگرایی خمینی و خامنهای میداند وبا طنز و طعنه راهحل وابسته گرایانه باند- رفسنجانی روحانی را زیرضرب میگیرد و مینویسد: ”آنچه نمیگذارد چرخ کارخانهها بچرخد، لباس بدون جلیقه ضدگلوله حاجقاسم سلیمانی نیست، مردمک چشم «علیرضا» نیست، پری نقاشی «آرمیتا» نیست، سیدحسن نصرالله نیست، تحولات یمن نیست، «خبرمرگش» نیست، قطرات خون سردار شهید سپاه قدس نیست، تذکرات آیتالله جوادی آملی نیست؛ در یک کلام خلاصه کنم بیتدبیری است! آقایان! قند در دل دشمن آب کردن، برای اقتصاد این ملت، نان نمیشود. بفهمید! “
سوال این است هر دو باند رژیم که فراتر از منافع باندی، حفظ نظام برایشان از اوجب واجبات است چطور اینگونه در جنگ و جدال برای نجات رژیم از وضعیت وخیم بحرانی راهحلهای کاملاً متفاوت میدهند. بیتردید جواب در تناقض مرگباری است که رژیم در آن به دام افتاده است. از یکطرف نمیتواند از هستهیی و بمب اتم که بقایش به آن بند است دست بردارد و از طرف دیگر تمامیت رژیم زیر فشار تحریمها و سقوط قیمت نفت در حال وارفتن است. دوگانه گوییهای ولیفقیه نظام، که هم مذاکرات را تأیید میکند و هم میگوید من اعتمادی ندارم انعکاس بنبست خفته کنندهیی است که نظام را روز به روز به نقطه تعیینتکلیف نزدیک میکند.
باند روحانی- رفسنجانی که دنبال ”تعامل با جهان ”هستند روشنتر از قبل راهحل آویختن به آمریکا را تحت عنوان توسعه اقتصادی جستجو میکنند و معضل هستهیی را هم زیر مجموعهیی از اینرابطه میدانند
مقالهنویس روزنامه آرمان وابسته به باند رفسنجانی- روحانی8بهمن 93 با عنوان ”سیگنالهای منفی و پیشرانهای مثبت هستهیی“ راهحل بنبست اتمی رژیم را در راستای رابطه همهجانبه با آمریکا میداند و مینویسد: ”چه در ساختار قدرت در آمریکا و اتاقهای فکر اندیشناک آنها، چه در ساختارهای قدرت در ایران به این نتیجه رسیدند که برای رسیدن به یک توافق جامع تمام تلاشهای ممکن را به انجام رسانند و از فرصت موجود با تمام وجود بهره ببرند“ و سپس بهروشنی اصل حرف را بیان میکند: ”پرونده هستهیی ایران در بطن پروندهیی گستردهتر به نام پرونده ایران و نظام قدرت در غرب مطرح است که در نقطه گره آن روابط ایران و آمریکا را در بر میگیرد“. البته کشمکش با باند مقابل حول این راهحل چیزی جدیدی نیست و جابهجا و به انحاء مختلف توسط رفسنجانی و روحانی و سایر مهرههای این باند روی آن دست گذاشته شده است.
رفسنجانی در مصاحبهیی که 25اردیبهشت سال 89 با چند نفر ازخبرنگاران وابسته به خود انجام داده بود در پاسخ به سؤال آنها که پرسیده بودند ”درباره خاطرات شما نکتهیی است که درباره حذف شعار «مرگ بر آمریکا» آوردید و گفتید امام با حذف این شعار موافق بودند از زبان شما بشنویم که واقعیت آن چه بود؟“
این موضوع را تأیید میکند و میگوید: ”موافق نبودیم که در مجامع عمومی مرگ کسی را شعار دهیم درباره آمریکا هم گفته بودم“ (کتاب صراحت نامه گفتگو با رفسنجانی)
همچنین وی در مصاحبه با روزنامه جمهوری 11شهریور 93 ضمن اشاره به ماجرای سفر مک فارلین به ایران و موافقت خمینی با این سفر در مورد رابطه فعلی با آمریکا و تایید سیاست دولت روحانی در رابطه با مذاکره مستقیم باآمریکامی گوید: «هماکنون کاری که آقای دکتر روحانی و همکارانش دارند انجام میدهند، حقیقتاً مصداق اعتدال است. در طول سالها تبلیغات فراوانی کردیم که خیلیها از اسم آمریکا متنفر شدند. در مثال مناقشه نیست و گویا اسم آمریکا و ایران مثل جن و بسمالله بود. ولی وقتی نیاز شد، رفتند مذاکره کردند اینها جدیتر و علنی وارد شدند و کار خوبی کردند».
آخوند حسن روحانی نیز راه برونرفت مشکلات را سیاست گسترش روابط خارجی و بیرون آمدن ازانزوای بینالمللی میداند و درهمایش موسوم به ”نخستین همایش اقتصاد ایران“ میگوید: ”ما یک توسعه پایدار میخواهیم، یک توسعه مستمر میخواهیم، یک توسعه همهجانبه هم میخواهیم. این نمیشود در کشور بگوییم که ما از لحاظ اقتصاد بخواهیم توسعه پیدا کنیم از لحاظ سیاست خارجی برنامه ما کاملاً منقبض است ، نمیشود والله بالله نمیشود، تجربه زندگی سیاسی ما میگوید نمیشود، کشور با انزوا نمیتواند رشد مستمر داشته باشد.“ (تلویزیون شبکه خبر14 دی 93)
باند ولیفقیه در مقابل ”تعامل با جهان“، از راهحل خود که در کلمه ”اقتدار“ بیان میشود دفاع میکند. اقتداری که بر سیاست صدور تروریسم و ارتجاع سوار است و بهروشنی آدرس عراق و سوریه و لبنان و.. را میدهد.
روزنامه وطن امروز7بهمن 93 با عنوان ”رحم کن به برند57 “راهحل را نه گسترش رابطه با آمریکا وغرب بلکه در برگ برندههایی میداند که ولیفقیه ”در جغرافیای مقاومت، سیدحسن (حسن نصرالله دبیرکل حزبالشیطان لبنان) و حاجقاسم (پاسدار قاسم سلیمانی سرکرده نیروی تروریستی قدس سپاه) را در آستین دارد“.
براساس این نظرگاه است که روزنامه جوان وابسته باند خامنهای8بهمن 93 بر ”بازگشت مقاومت به گفتمان دیپلوماسی هستهیی“ تأکید میکند: ”ادبیات و مفاهیمی که عناصر سیاستها و خط مشیهای مذاکراتی را به گروه 1+5 منتقل مینمودند، عمدتاً بهگونهیی معناگذاری شدند کهگویی «مقاومت» کاربری نداشته یا اولویتی تعدیل شده یافته است. منزلت « مقاومت» در برابر زیادهخواهی غرب نوعی احیا و بازبینی را برجسته و ضروری نمود“
وطن امروز وابسته به باند ولیفقیه راهحل نهایی برای نظام را ادامه سیاست صدور تروریسم و بنیادگرایی خمینی و خامنهای میداند وبا طنز و طعنه راهحل وابسته گرایانه باند- رفسنجانی روحانی را زیرضرب میگیرد و مینویسد: ”آنچه نمیگذارد چرخ کارخانهها بچرخد، لباس بدون جلیقه ضدگلوله حاجقاسم سلیمانی نیست، مردمک چشم «علیرضا» نیست، پری نقاشی «آرمیتا» نیست، سیدحسن نصرالله نیست، تحولات یمن نیست، «خبرمرگش» نیست، قطرات خون سردار شهید سپاه قدس نیست، تذکرات آیتالله جوادی آملی نیست؛ در یک کلام خلاصه کنم بیتدبیری است! آقایان! قند در دل دشمن آب کردن، برای اقتصاد این ملت، نان نمیشود. بفهمید! “
سوال این است هر دو باند رژیم که فراتر از منافع باندی، حفظ نظام برایشان از اوجب واجبات است چطور اینگونه در جنگ و جدال برای نجات رژیم از وضعیت وخیم بحرانی راهحلهای کاملاً متفاوت میدهند. بیتردید جواب در تناقض مرگباری است که رژیم در آن به دام افتاده است. از یکطرف نمیتواند از هستهیی و بمب اتم که بقایش به آن بند است دست بردارد و از طرف دیگر تمامیت رژیم زیر فشار تحریمها و سقوط قیمت نفت در حال وارفتن است. دوگانه گوییهای ولیفقیه نظام، که هم مذاکرات را تأیید میکند و هم میگوید من اعتمادی ندارم انعکاس بنبست خفته کنندهیی است که نظام را روز به روز به نقطه تعیینتکلیف نزدیک میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر