جشن سده
(10بهمن)
سده جشن ملوك نامدار است
ز اَفريدون و از جم يادگار است
زمين امشب تو گويي كوه طور است
كزو نور تجلّي آشكار است
گر از فصل زمستان است بهمن
چرا امشب جهان چون لاله زار است؟
(عنصري, ملك الشعراي دربار سلطان محمود غزنوي)
جشن سده (جشن آتش), كه ميراثي
است به جامانده از دورانهاي بسيار كهن, در شامگاه روز دهم بهمن ماه هر سال
(پنجاه روز و پنجاه شب مانده به عيد نوروز) با شكوهي هرچه تمام تر برگزار
مي شد. جشني بود همانند جشن نوروز و مهرگان و به همان سان, كانون پيوند و
همدلي ملي.
اين جشن به هوشنگ, نوه كيومرث,
نخستين انسان آريايي, از دودمان «پيشداديان» منسوب است, كه آتش را كشف كرد و
به مژده اين كشف شگرف, «جشن سده» را برپاكرد.
افسانه كشف آتش را از زبان حماسه سراي جاودانه ايران زمين, فردوسي توسي, بشنويم:
يكي روز شاه جهان سوي كوه/
گذركرد با چند كس همگروه
پديدآمد از دور چيزي دراز/
سيه رنگ و تيره تن و تيزتاز
دو چشم از برِ سر چو دو چشمه خون/
ز دود دهانش جهان تيره گون
هوشنگ با ديدن آن مار شرزه و اژدهاوش, سنگي گران برگرفت و:
«به زور كياني رهانيد ز دست/
جهانسوز مار از جهانجو بجست»
مار تيزتاز جان به دربرد, امّا از برخورد سنگ به سنگي ديگر جرّقه يي پديد آمد و در پي آن نخستين فروغ روشنايي آتش پديدارشد:
برآمد به سنگ گران سنگ خُرد/
هم آن و هم اين سنگ، بشكست خُرد
فروغي پديدآمد از هر دو سنگ/
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار كشته وليكن ز راز/
پديدآمد آتش از آن سنگ, باز
هوشنگ از ديدن آتش كه تا آن روز
آن را نديده بود, يزدان را ستايش كرد و به شكرانۀ اين نعمت, جشني برپاكرد
كه همان جشن سده يا جشن آتش است:
جهاندار پيش جهان آفرين/
نيايش همي كرد و خواند آفرين
كه او را فروغي چنين هديه داد/
همين آتش آن گاه قبله نهاد
بگفتا فروغي ست اين، ايزدي/
پرستيد بايد اگر بِخردي
شب آمد برافروخت آتش چو كوه/
همان شاه در گرد او با گروه
يكي جشن كرد آن شب و باده خورد/
سده جشن آن نام فرخنده كرد
ز هوشنگ ماند اين سده يادگار/
بسي باد چون او دگر شهريار
گز آبادكردن جهان شاد كرد/
جهاني به نيكي از او ياد كرد
نياكان ما هر ساله در شب دهم
بهمن ماه جشن آتش را با شكوه تمام برگزار مي كردند و اين رسم كهن تا پايان
دوران ساسانيان همچنان پررونق و شكوهمند برگزار مي شد.
از ورود مسلمانان به ايران تا
سال 323هجري قمري اين جشن نيز مانند بسياري از آيينهاي كهن ايران زمين از
دستبرد كارگزاران حكومتهاي اموي و عباسي درامان نماند و تيغ اجبار آن را به
پستوي خانه ها و پنهانگاههاي امن كشاند و نامي در آشكار از آن به جا
نماند.
در سال 323هجري مردآويج زياري,
«ديلمي زاده دلير و برومند» در راه لشكركشي به مركز خليفه عباسي ـ بغداد ـ
چند روزي در اصفهان بارانداخت و فرمان داد براي آتش جشن شب دهم بهمن ماه
(جشن سده) كريم كوه را, كه در كناره اصفهان قرارداشت, از پاي تا سر از هيمه
و خار پركردند و در آن شب آن هيمه ها و خارها را آتش زدند.
آتش جشن سده پس از سه قرن
بارديگر با شكوهي همچون گذشته, سر به آسمان كشيد, امّا سامان ده اين آتشِ
عقده كهن سوز, جان بر سر آن نهاد. او در روز 13 بهمن, سه روز پس از برگزاري
اين جشن كهن ايراني به نيرنگ مزدبگيران خليفه در گرمابه اصفهان به قتل
رسيد و آرزوي فتح مركز خلفاي عباسي براي هميشه در دلش به خاك سپرده شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر