روزنامه حکومتی قانون در گزارشی با تیتر «پايان نامه مرگ» از « از خودکشیهای دانشجویی در دانشگاههای دولتی» گزارش داده است.
این روزنامه با اشاره به اینکه خودکشی «مسعود محمدی ، دانشجویی که دو روز قبل از طبقه چهارم یکی از ساختمانهای دانشگاه تهران پایین پرید»، از قول دوستانش نوشته است: او «دانشجوی مهندسی شیمی دانشگاه تهران» بود و «یکی از هزاران نخبهای که با اشتیاق پا به دانشگاههای برتر میگذارند و با انزجار بیرون میآیند.»
روزنامه قانون نوشته است: «مسعود یکی از صدها دانشجوی ناراضی دانشگاه تهران بود. این جوان ۲۶ ساله ورودی سال ۹۰ دانشگاه تهران و ساکن قم بود. در سالهای تحصیل در رشته شیمی نسبت به این رشته بیمیل شد و تصمیم گرفت کارشناسی ارشدرشته عمران را دنبال کند. کنکور داد و در دانشگاه خواجه نصیر قبول شد اما سنگ اندازیهای دانشگاه، شیرینی این قبولی را به کام او زهر کرد.
دو سه درس تا پایان دوره کارشناسی مانده بود و استادان زیر بار پاس کردن این دروس نرفتند. مسعود خود را نباخت و گفت که سال بعد بار دیگر برای ارشد میخوانم. کار به ترم ۱۲ کشید و وقتی او مجدد موفق به پذیرش ارشد عمران شد، دانشگاه تهران حکم اخراج او را تایید و حتی از دریافت لیسانس محرومش کرد.»
به نوشته روزنامه قانون درحالی که «تحصیل در دانشگاه عالی رتبه تهران و شریف، با فشار درسی فوقالعاده بالا به دانشجویان همراه است» اما «وضعیت سلف و خوابگاه دانشگاه تهران افتضاح است. معاونت فرهنگی و دانشجویی دانشگاه به لحاظ مالی زیر بار خیلی از مسائل نمیرود. بچهها(دانشجویان) لااقل توقع یک سری حداقلهای بهداشتی و تحصیلی و غذا و خوابگاه را دارند.
در خوابگاه، اتاق چهار در پنج وجود دارد که ۶ نفر در آن ساکن هستند. روی زمین میخوابند. نظافت نیست.
مسعود خود یکی از بچههای خوابگاه بوده است. افرادی که با هم هیچ سنخیتی ندارند از دانشکدههای مختلف در یک اتاق جمع میشوند. اختلافهای مالی زیاد است و تضادهای فرهنگی و اجتماعی و خانوادگی فاصلههای زیادی را رقم زده است. به مرکز مشاوره دانشگاه هم هیچ اطمینانی نیست.»
این روزنامه با تاکید براینکه «آدمهای زیادی بعد از ورود به دانشگاه با این وضعیت مواجهند»ف نوشته است: «دانشگاهی که سالها "سرمنزل مقصود" بود، ناگهان بدل به سیاهچالهای میشود که همهچیز را میبلعد. نه آیندهشغلی، نه سیستم آموزشی کارآمد که بتواند دست کم مهارتهای کاری مورد نیاز فرد را تامین و این احساس را القا کند که چیزی آموخته است و میتواند کاری انجام دهد.»
این روزنامه با اشاره به اینکه خودکشی «مسعود محمدی ، دانشجویی که دو روز قبل از طبقه چهارم یکی از ساختمانهای دانشگاه تهران پایین پرید»، از قول دوستانش نوشته است: او «دانشجوی مهندسی شیمی دانشگاه تهران» بود و «یکی از هزاران نخبهای که با اشتیاق پا به دانشگاههای برتر میگذارند و با انزجار بیرون میآیند.»
روزنامه قانون نوشته است: «مسعود یکی از صدها دانشجوی ناراضی دانشگاه تهران بود. این جوان ۲۶ ساله ورودی سال ۹۰ دانشگاه تهران و ساکن قم بود. در سالهای تحصیل در رشته شیمی نسبت به این رشته بیمیل شد و تصمیم گرفت کارشناسی ارشدرشته عمران را دنبال کند. کنکور داد و در دانشگاه خواجه نصیر قبول شد اما سنگ اندازیهای دانشگاه، شیرینی این قبولی را به کام او زهر کرد.
دو سه درس تا پایان دوره کارشناسی مانده بود و استادان زیر بار پاس کردن این دروس نرفتند. مسعود خود را نباخت و گفت که سال بعد بار دیگر برای ارشد میخوانم. کار به ترم ۱۲ کشید و وقتی او مجدد موفق به پذیرش ارشد عمران شد، دانشگاه تهران حکم اخراج او را تایید و حتی از دریافت لیسانس محرومش کرد.»
به نوشته روزنامه قانون درحالی که «تحصیل در دانشگاه عالی رتبه تهران و شریف، با فشار درسی فوقالعاده بالا به دانشجویان همراه است» اما «وضعیت سلف و خوابگاه دانشگاه تهران افتضاح است. معاونت فرهنگی و دانشجویی دانشگاه به لحاظ مالی زیر بار خیلی از مسائل نمیرود. بچهها(دانشجویان) لااقل توقع یک سری حداقلهای بهداشتی و تحصیلی و غذا و خوابگاه را دارند.
در خوابگاه، اتاق چهار در پنج وجود دارد که ۶ نفر در آن ساکن هستند. روی زمین میخوابند. نظافت نیست.
مسعود خود یکی از بچههای خوابگاه بوده است. افرادی که با هم هیچ سنخیتی ندارند از دانشکدههای مختلف در یک اتاق جمع میشوند. اختلافهای مالی زیاد است و تضادهای فرهنگی و اجتماعی و خانوادگی فاصلههای زیادی را رقم زده است. به مرکز مشاوره دانشگاه هم هیچ اطمینانی نیست.»
این روزنامه با تاکید براینکه «آدمهای زیادی بعد از ورود به دانشگاه با این وضعیت مواجهند»ف نوشته است: «دانشگاهی که سالها "سرمنزل مقصود" بود، ناگهان بدل به سیاهچالهای میشود که همهچیز را میبلعد. نه آیندهشغلی، نه سیستم آموزشی کارآمد که بتواند دست کم مهارتهای کاری مورد نیاز فرد را تامین و این احساس را القا کند که چیزی آموخته است و میتواند کاری انجام دهد.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر