چهارشنبه، خرداد ۱۵، ۱۳۹۲

  15 خرداد 1392 
 
دو هفته به شروع برگزاری نمایش انتخاباتی رژیم حاکم بر ایران باقی مانده است. تا این تاریخ آنچه که از خلال اتفاقات و گفته ها و شنیده ها و اعمال ولی فقیه و باندهای مختلفش می شود استخراج کرد و کنار هم چید، تصویری واضح از ناکامی ولی فقیه در رسیدن به اهدافی است که از این نمایش مسخره دنبال می کرد.
خامنه ای، به حل سه معضل اساسی که ادامه حاکمیت مطلقه فقیه را غیر ممکن ساخته است، چشم دوخته بود.

اول: عقب انداختن سناریوی جنگ یا حمله خارجی، که احتمال وقوع آن به اعتبار ادامه یابی برنامه مخفی اتمی رژیم، از دید نظام ولایت، واقعی است و پتانسیل انفجاری آن لرزه بر عمود خیمه نظام انداخته است.

دوم: قیام مردمی، که نشانه های ظهور آن بر بستر نارضایتی عمومی و گرانی و پایین آمدن سطح زندگی و معیشت اقشار محروم و همچنین نبود آزادی های سیاسی و اجتماعی، به چشم دیده می شود و پتانسیل انفجاری زیادی ایجاد کرده است.

سوم: سرو سامان دادن به سرکشی های احمدی نژاد و افکار و ایده ها و ادعاهای کاندیدای او رحیم مشایی، که به نظر خامنه ای و دارو دسته اش، عقربی است که افعی ولایت بجای کبوتر زاییده است.

در توضیح مورد اول: شش ماه پیش خامنه ای در یک سخنرانی فریبکارانه، به کنایه قصد و تصمیم خود را برای برگزاری یک «انتخابات متفاوت» به «طرفهای خارجی» اعلام کرده و آنها را به انتظار نشانده بود. این عمل نشان می داد که نمایش انتخابات، این بار اساسا رو به خارجی ها دارد و کسب ظاهری مشروعیت مردمی برای نظام پوسیده آخوندها هدف شماره یک است.
مذاکره کنندگان هسته ای، و منتظران «معجزه» او، برای کنار گذاشتن تروریسم و دخالت در کشورهای همسایه، قبول کردند چند ماه دیگر صبر کنند و چشم بر جنایات این رژیم در ایران و عراق و سوریه و دیگر نقاط دنیا ببندند. ولی فقیه هم سرمست از «سخاوت» طرفهای خارجی، در عین تقویت مواضع بین المللی و عمق استراتژیکش در منطقه، با احتیاط کامل مواظب است که «زهر» حاصل از این نمایش را به عنوان «عسل» به آنها قالب کند.

به نظر می رسد، آنچه ولی فقیه را در فریب مذاکره کنندگان خارجی به توهم انداخته است، سالها مماشات و باج دادن به رژیمش توسط سودجویان و قدرتهای خارجی دست اندر کار تجارت و چپاول مردم ایران بوده باشد. او تصور می کرد که با اعلام تغییر رئیس جمهور و نشان دادن گوشه چشمی به تغییر درسیاستهای خارجی و تروریستی اش، با استقبال آنها روبرو خواهد شد و زمان بیشتری برای رسیدن به ساخت بمب اتمی و واکسینه کردن نظامش برای سالهای آینده بدست خواهد آورد. او در این مورد اشتباه نکرده بود. او توانست به همت صاحبان مماشات، هم مذاکرات تکراری و بی نتیجه را به عقب بیاندازد و هم تهدیدات روزافزون و خطر بمباران مراکز اتمی، که البته واقعی به نظر نمی رسید ولی تبلیغات خارجی حول آن باعث وحشت رژیم ولایت شده بود را تا مقطع انتخابات کش دهد.

در توضیح مورد دوم: ولی فقیه تصور می کند که با موفقیت در عبور بی خطر از «مرحله انتخابات» و جایگزینی هدایت شده احمدی نژاد، با سرشکن کردن همه مشکلات و کمبودها و نارساییها بر سر او و دولتش، هم می تواند اعتراضات و شورشهای گرسنگان، ناشی از عوامل بالا را با تکیه بر نیروی سرکوبگر نظامی و امنیتی، برای مدتی مهار کند و هم از خطر فوری قیام مردمی در صورت وقوع، رهایی یابد.

در توضیح مورد سوم: پایان دادن به سرکشی ها و زیاده طلبیهای گماشته منفورش که لباس ریاست جمهوری نظام را به مدت هشت سال از تن در نیاورده است، قاعدتا با تعویض او و مهارش به این شکل، عملی می شود. خامنه ای و دستگاهش روی بی سرو صدا انجام شدن آن تا این تاریخ هزینه زیادی پرداخت کرده اند. این سناریو اگر چه هنوز کامل نشده است اما در صورت وقوع، یکی از معضلات سه گانه خامنه ای را به نفع کل نظام برطرف می کند ولی به دلیل خصلت آنتاگونیستی آن، تضادها و شکافهای جدید و تازه ای را به کل نظام تحمیل خواهد کرد.

در سه مورد بالا می توان گفت ناکامی و شکست مفتضحانه ولی فقیه کامل است و امیدهای او نقش بر آب شده است.
شکست رویاهای ولی فقیه زمانی کلید خورد که برخلاف انتظارش، رفسنجانی و مشایی خود را کاندید ریاست جمهوری کرده و او مجبور شد به صورت سمبلیک یکی از نوکران حلقه به گوشش یعنی جلیلی را همراه آنان به میدان بفرستد. خصلت اصلی این یکی بر خلاف آن دوتا، بی ارادگی و سرسپردگی کامل به ولی فقیه و خواسته های ضد انسانی اوست.

ولی فقیه در مقابل حریف طلبی رقبای این چنینی به ناچار پرده ها را کنار زد و امر به حذف این دو تن از صحنه این سیاه بازی داد و همان جا لغز «انتخابات رقابتی» و «انتخابات آزاد» را به گوش طرفداران و سینه چاکان درگاهش فریاد کرد.

طولی نکشید که قدرتهای جهانی مذاکره کننده و در انتظار، یکی بعد از دیگری تسویه فله ای کاندیداها را محکوم و حکم به شکست کامل ترفند ولی فقیه دادند.

به میدان فرستادن جلیلی که بنا به گفته نزدیکانش فقط به خاطر ورود آن دو نفر دیگر صورت گرفت، نه تنها به خامنه ای کمکی نکرد بلکه تا این لحظه نتوانسته نامزد مشترک همه باندهای طرفدار ولی فقیه باشد. جلیلی حتی اگر کاندید نهایی خامنه ای برای بیرون آمدن از صندوق ها نباشد، اما برای طرف های خارجی، سمبل ادامه یابی خط انقباض و ادامه ماجراجویی اتمی و تروریستی رژیم محسوب می گردد. در نظام بی دنده و ترمز ولایت هر کسی که از جنس احمدی نژاد منهای سرکشی هایش در برابر ولی فقیه باشد، مورد قبول و از دید مردم ایران و وجدان بشری، نماینده عقب ماندگی و ارتجاع و ترور و سرکوبی و شلاق و زندان و مرگ و تباهی است.

حذف رفسنجانی و مشایی به دستور خامنه ای و توسط شورای نگهبان و با تکیه بر قانون اساسی رژیم صورت گرفت. به نظر می رسد دلایل اصلی آن از دید ولی فقیه می تواند چنین باشد:

وجود رفسنجانی در این ماجرا می توانست امیدی برای تغییر از دید قدرتهای جهانی باشد و این حضور در عرصه انتخابات، هدف اول خامنه ای یعنی القای آزاد بودن این نمایش به طرفهای خارجی را محقق کند، اما بیرون آمدن احتمالیش در یک انتخابات رقابتی می توانست باعث باز شدن نسبی فضای سیاسی و در نتیجه به میدان آمدن مردم و تکرار تجربه انتخابات چهار سال پیش باشد. سناریویی که ولی فقیه تحت هیچ شرایطی حاضر به تن دادن به آن نبوده و نیست. چون پی آمدهای  آن می توانست شکست و نابودی کل نظامش را رقم بزند.
همین مشکل، با حضور رحیم مشایی بعنوان سرسپرده احمدی نژاد با مطرح کردن ایده های خارج از خط ولایت، این خطر را داشت که  در جریان برگزاری این نمایش، جنب و جوششی خارج از کنترل ولی فقیه و دستگاهش بوجود آورد که ریسک خیزش عمومی در جامعه بر ضد ولایت فقیه را دامن زند. البته این امر بهیچوجه به معنی راه افتادن توده های مردم به دنبال احمدی نژاد و مشایی نیست بلکه انزجارعمومی نسبت به کل این نظام قرون وسطایی بقدری بالاست که هر روزنه ای، راه را برای مردم باز میکند و این آن چیزی است که ولی فقیه حاضر به پذیرش عواقبش نیست.
در مورد سکوت و عقب نشینی و پذیرش مفتضحانه خواست ولی فقیه توسط دو کاندید اصلی رد صلاحیت شده هم می توان به مورد زیر اشاره کرد: تضاد آشتی ناپذیر بین احمدی نژاد و رفسنجانی که از چهار سال پیش سر باز کرده و هنوز ادامه دارد، در جریان مبارزات و تبلیغات انتخاباتی، می توانست به درگیری و زد و خورد بین طرفداران این دو کاندید در نقاط مختلف منجر شود و همین امر راه را برای دخالت نیروهای مردمی و شروع قیام آماده تر کند. به نظر می رسد رفسنجانی بخاطر ترس از وقوع چنین امری، وقتی خیالش از حذف کاندید احمدی نژاد راحت شد، بسادگی و بسرعت دستور بستن ستادهای تبلیغاتیش را صادر و با کمی تاخیر، کاندید گماشته نظام هم راه او را دنبال و هر دو سر بر دامن کشیدند.  این دو راس منکوب و توسری خورده نظام در صورتیکه خامنه ای و دستگاهش از این معرکه به نوعی عبور کنند، منطقا در آینده بخاطر سکوت امروزشان باید انگشت به دندان بجوند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر