![](http://www.peykeiran.com/userfiles/image/Aks/0000_aks_7/roxana_2.jpg)
همشهری جوان : «رکسانا ورزا» ششمین بانوی موفق زیر ۳۰ سال آمریکا در زمینه تکنولوژی است اما اگر نظرش را درباره تکنولوژی بپرسی، میخندد و میگوید: «هم ازش متنفرم، هم عاشقانه دوستش دارم». او به چند دیدار با رئیسجمهوری فرانسه دعوت شده تا از مشکلات «استارتآپها» بگوید. واژه «استارتآپ» را خوب به خاطر بسپارید. این واژه را درباره جوانانی به کار میبرند که ایدههای نو و نابی در زمینه رشتههای مختلف تکنولوژی دارند اما دستشان از سرمایه خالی است.
ایران، استارتآپهای تازهکاری دارد که به گفته این جوان موفق ایرانی، حتی از فرانسویها هم بلندپروازتر و جسورتر هستند.
رکسانا ورزا در آمریکا به دنیا آمده است. تحصیلاتش در زمینه زبان فرانسه و اقتصاد سیاسی بوده اما بعدها راهش به طرف استارتآپ کشیده میشود. او در حال حاضر با چند شرکت و رسانه معروف فرانسوی و بینالمللی در زمینه فناوری همکاری دارد.
«ورزا» فارسی را خوب حرف میزند، گرچه گاهی برای خواندن متنهای فارسی به زیر و زبر متکی است اما هنوز به نوشیدنی قهوهای توی فنجان «قهوه» میگوید، نه «کافی» و وقتی هم
چیزی متعجبش میکند، ساده میگوید «شوکه شدم»، نه «شاک شدم». مصاحبه با این جوان موفق ایرانی را در ادامه بخوانید.
مرکز فعالیت ما شهر سانفرانسیسکو بود و من به کمپانیهای آمریکایی کمک میکردم تا تجارتشان را در فرانسه گسترش بدهند. همان وقتها بود که درباره کار استارتآپها کنجکاو شدم. بعد از مدتی، به عنوان کارآفرین شروع به فعالیت در بعضی از پروژهها از جملهGirls in tech و Falicon (فالیکون) کردم. همزمان با چند پروژه استارتآپی دیگر همکاری داشتم. سال پیش، بعد از چند سال تجربه و فعالیت، برای اولینبار همراه با چند فرد دیگر یک شرکت به نام Tech. eu (تک دات او) را راهاندازی کردیم.
اگر نظر من را بخواهید، توصیه میکنم که مردم دنیا مراقب این مزیتها و معایب باشند. ما باید قوانین جدیدی وضع کنیم، مردم را آموزش دهیم و مطمئن باشیم که آنها درباره تاثیرات خوب و بد تکنولوژی زندگیشان به اندازه کافی اطلاعات دارند.
بگذارید به جای جواب دادن به پرسش شما، برایتان بگویم که چطور به اینجا رسیدم. میخواهم بدانید که اوایل، کار به این راحتی پیش نمیرفت و خیلی تلاش کردم تا به اینجا برسم. من در سال ۲۰۰۵ (۱۳۸۴خ.) به سختی میتوانستم فرانسوی صحبت کنم. پیدا کردن شغل هم برایم دشوار بود. رزومهام را چند بار به جاهای مختلف میفرستادم اما جوابی دریافت نمیکردم.
اوایل همهچیز واقعا مایوسکننده بود اما یواشیواش راهم را پیدا کردم، توانستم لیسانسم را در رشته زبان فرانسوی بگیرم و در دو شرکت «مایکروسافت» و «تک کرانچ» فرانسه کار کنم.
در طول این مدت، چندباری برای دیدار با رییسجمهوری فرانسه هم دعوت شدم تا درباره نوآوریهای تکنولوژی به او توضیح بدهم. چند وقت که گذشت، همهچیز آرامآرام بهتر شد و بعد از یک دوره خیلی سخت، رویایم داشت به واقعیت بدل میشد. حالا من به جایی رسیدهام که نمیدانم الهامبخش هست یا نه، هرچه که هست، از بودن در چنین وضعیتی به خودم افتخار میکنم.
در طول این مدت، چندباری برای دیدار با رییسجمهوری فرانسه هم دعوت شدم تا درباره نوآوریهای تکنولوژی به او توضیح بدهم. چند وقت که گذشت، همهچیز آرامآرام بهتر شد و بعد از یک دوره خیلی سخت، رویایم داشت به واقعیت بدل میشد. حالا من به جایی رسیدهام که نمیدانم الهامبخش هست یا نه، هرچه که هست، از بودن در چنین وضعیتی به خودم افتخار میکنم.
در طول این مدت، چندباری برای دیدار با رییسجمهوری فرانسه هم دعوت شدم تا درباره نوآوریهای تکنولوژی به او توضیح بدهم. چند وقت که گذشت، همهچیز آرامآرام بهتر شد و بعد از یک دوره خیلی سخت، رویایم داشت به واقعیت بدل میشد. حالا من به جایی رسیدهام که نمیدانم الهامبخش هست یا نه، هرچه که هست، از بودن در چنین وضعیتی به خودم افتخار میکنم.
چند وقتی است که یک رسانه تازهکار اروپایی به نام «تک دات ای یو» راه انداختهایم که کارش اطلاعرسانی درباره تازههای تکنولوژی است. تلاش میکنیم تا آخرین دستاوردهای تکنولوژی را آنالیز کنیم و خبرهای کامپیوتری مربوط به تمام اروپا را پوشش دهیم.
در واقع مشکلی وجود ندارد که ایرانیها نتوانند حل کنند. این خیلی برای من دلگرمکننده بود. خودم خیلی دوست دارم عضو گروههای استارتآپی ایران باشم اما برای رسیدن به این موضوع باید روی تقویت زبان فارسیام کار کنم. در مجموع هرکاری از دستم بربیاید، دراینباره انجام خواهم داد.
از ۶ سالگی تابهحال، معمولا سالی یکبار به ایران آمدهام و همیشه با گریه، به آمریکا یا فرانسه برگشتهام. ایران یک چیز خاصی دارد که نمیدانم چیست ولی به دل آدم مینشیند. یکجور زندگی و هیاهو در ایران هست که جای دیگری نمیبینید.
همه با هم احوالپرسی میکنند یا وقتی میخواهی چیزی بخری، میگویند «قابل نداره» یعنی میتوانی پولش را ندهی. آنطرفیها خیلی منظم هستند اما اینجا نه. یکجوری احساس میکنم همهچیز طبیعیتر است.
پدرم نگران بود که اگر زبان فرانسه بخوانم، نتوانم شغلی پیدا کنم. او همیشه سربهسرم میگذاشت که در بهترین حالت، یک معلم فرانسوی بد خواهم شد! در آمریکا جو اینطور است که همه میخواهند مهندس، دکتر یا وکیل بشوند تا پول دربیاورند.
کمتر کسی به رشتههای دیگر فکر میکند. من حتی به یاد دارم که با والدینم بحث و جدلهای فراوانی درباره رشته تحصیلیام داشتیم تا اینکه زمان گذشت و من بعد از دانشگاه در «آژانس فرانسه» مشغول به کار شدم. پدرم که فهمیده بود من یک کار خیلی خوب پیدا کردهام و رشته تحصیلیام به درد خورده، از من عذرخواهی کرد.
چند هفته بعد از راهاندازی وبلاگم، یکی از دستاندرکاران ارشد «تک کرانچ» اروپا به من ایمیل زد و خواست با آنها همکاری کنم. راستش خیلی جا خوردم. انتظار نداشتم کسی به نان باگت من علاقهای نشان بدهد!
چند وقت بعد هم این مدیر ارشد «تک کرانچ» را در فرانسه دیدم. ما با هم قهوه خوردیم و او بعد از یک مکالمه طولانی به من پیشنهاد کار به عنوان سردبیر بخش فرانسوی رسانهشان را داد. اصلا انتظارش را نداشتم چون شانس خودم را به عنوان کسی که فرانسوی، زبان بومیاش نبود در تصاحب این شغل زیاد نمیدیدم. طبیعی است که پیشنهادش را خیلی زود پذیرفتم. انتظار داشتم پروسه استخدام در چنین شرکتی دست کم دو ماه طول بکشد اما صبح فردایش با من تماس گرفتند و گفتند تو استخدام شدهای. به همین راحتی!
[تاريخ مطلب: بيست و يکم آذر ۱۳۹۳ برابر با دوازدهم دسامبر ۲۰۱۴] پیک ایران رکسانا ورزا در آمریکا به دنیا آمده است. تحصیلاتش در زمینه زبان فرانسه و اقتصاد سیاسی بوده اما بعدها راهش به طرف استارتآپ کشیده میشود. او در حال حاضر با چند شرکت و رسانه معروف فرانسوی و بینالمللی در زمینه فناوری همکاری دارد.
«ورزا» فارسی را خوب حرف میزند، گرچه گاهی برای خواندن متنهای فارسی به زیر و زبر متکی است اما هنوز به نوشیدنی قهوهای توی فنجان «قهوه» میگوید، نه «کافی» و وقتی هم
![](http://www.peykeiran.com/userfiles/image/Aks/0000_aks_7/roxana_1.jpg)
- استارتآپ هنوز هم در دنیا چندان شناختهشده نیست. با این وجود شما یکی از جوانترین و پرکارترین پشتیبانان استارتآپها در جهان هستید. چه شد که به جمع استارتآپها پیوستید؟
مرکز فعالیت ما شهر سانفرانسیسکو بود و من به کمپانیهای آمریکایی کمک میکردم تا تجارتشان را در فرانسه گسترش بدهند. همان وقتها بود که درباره کار استارتآپها کنجکاو شدم. بعد از مدتی، به عنوان کارآفرین شروع به فعالیت در بعضی از پروژهها از جملهGirls in tech و Falicon (فالیکون) کردم. همزمان با چند پروژه استارتآپی دیگر همکاری داشتم. سال پیش، بعد از چند سال تجربه و فعالیت، برای اولینبار همراه با چند فرد دیگر یک شرکت به نام Tech. eu (تک دات او) را راهاندازی کردیم.
- استارتآپ یعنی بیخوابی، پیگیری مداوم اخبار و نوآوریهای عجیب. چقدر با این موضوع موافق هستید؟
- اینطور که ما در اطرافمان میبینیم، جوانترها رغبت بیشتری به استفاده از تکنولوژی دارند. شما جزو کدام دسته هستید؟ عاشقان تکنولوژی یا مخالفانش؟
اگر نظر من را بخواهید، توصیه میکنم که مردم دنیا مراقب این مزیتها و معایب باشند. ما باید قوانین جدیدی وضع کنیم، مردم را آموزش دهیم و مطمئن باشیم که آنها درباره تاثیرات خوب و بد تکنولوژی زندگیشان به اندازه کافی اطلاعات دارند.
- شما به عنوان یکی از بانوان جوان فعال و موفق در زمینه تکنولوژی در جهان شهرت دارید. چه چیزی شما را تا این اندازه موفق کرده است؟
بگذارید به جای جواب دادن به پرسش شما، برایتان بگویم که چطور به اینجا رسیدم. میخواهم بدانید که اوایل، کار به این راحتی پیش نمیرفت و خیلی تلاش کردم تا به اینجا برسم. من در سال ۲۰۰۵ (۱۳۸۴خ.) به سختی میتوانستم فرانسوی صحبت کنم. پیدا کردن شغل هم برایم دشوار بود. رزومهام را چند بار به جاهای مختلف میفرستادم اما جوابی دریافت نمیکردم.
اوایل همهچیز واقعا مایوسکننده بود اما یواشیواش راهم را پیدا کردم، توانستم لیسانسم را در رشته زبان فرانسوی بگیرم و در دو شرکت «مایکروسافت» و «تک کرانچ» فرانسه کار کنم.
در طول این مدت، چندباری برای دیدار با رییسجمهوری فرانسه هم دعوت شدم تا درباره نوآوریهای تکنولوژی به او توضیح بدهم. چند وقت که گذشت، همهچیز آرامآرام بهتر شد و بعد از یک دوره خیلی سخت، رویایم داشت به واقعیت بدل میشد. حالا من به جایی رسیدهام که نمیدانم الهامبخش هست یا نه، هرچه که هست، از بودن در چنین وضعیتی به خودم افتخار میکنم.
در طول این مدت، چندباری برای دیدار با رییسجمهوری فرانسه هم دعوت شدم تا درباره نوآوریهای تکنولوژی به او توضیح بدهم. چند وقت که گذشت، همهچیز آرامآرام بهتر شد و بعد از یک دوره خیلی سخت، رویایم داشت به واقعیت بدل میشد. حالا من به جایی رسیدهام که نمیدانم الهامبخش هست یا نه، هرچه که هست، از بودن در چنین وضعیتی به خودم افتخار میکنم.
در طول این مدت، چندباری برای دیدار با رییسجمهوری فرانسه هم دعوت شدم تا درباره نوآوریهای تکنولوژی به او توضیح بدهم. چند وقت که گذشت، همهچیز آرامآرام بهتر شد و بعد از یک دوره خیلی سخت، رویایم داشت به واقعیت بدل میشد. حالا من به جایی رسیدهام که نمیدانم الهامبخش هست یا نه، هرچه که هست، از بودن در چنین وضعیتی به خودم افتخار میکنم.
- یک استارتآپ دقیقا چه کار میکند؟
چند وقتی است که یک رسانه تازهکار اروپایی به نام «تک دات ای یو» راه انداختهایم که کارش اطلاعرسانی درباره تازههای تکنولوژی است. تلاش میکنیم تا آخرین دستاوردهای تکنولوژی را آنالیز کنیم و خبرهای کامپیوتری مربوط به تمام اروپا را پوشش دهیم.
- آیا هرگز تصمیم گرفتهاید به ایران بیایید و در اینجا کار کنید؟ شما پیش از این چندبار به ایران آمده و با بعضی از جوانان ایرانی استارتآپ دیدارهایی داشتهاید. درباره آنها چه نظری دارید؟
در واقع مشکلی وجود ندارد که ایرانیها نتوانند حل کنند. این خیلی برای من دلگرمکننده بود. خودم خیلی دوست دارم عضو گروههای استارتآپی ایران باشم اما برای رسیدن به این موضوع باید روی تقویت زبان فارسیام کار کنم. در مجموع هرکاری از دستم بربیاید، دراینباره انجام خواهم داد.
- دنیای استارتآپها به کنار، درباره ایران و مردمش چه نظری دارید؟
از ۶ سالگی تابهحال، معمولا سالی یکبار به ایران آمدهام و همیشه با گریه، به آمریکا یا فرانسه برگشتهام. ایران یک چیز خاصی دارد که نمیدانم چیست ولی به دل آدم مینشیند. یکجور زندگی و هیاهو در ایران هست که جای دیگری نمیبینید.
همه با هم احوالپرسی میکنند یا وقتی میخواهی چیزی بخری، میگویند «قابل نداره» یعنی میتوانی پولش را ندهی. آنطرفیها خیلی منظم هستند اما اینجا نه. یکجوری احساس میکنم همهچیز طبیعیتر است.
- نگاه مردم کشورهای دیگر به استارتآپ چیست؟ شما برای موضوعهایی مثل انتخاب شغل با چالش خاصی روبهرو بودهاید؟
پدرم نگران بود که اگر زبان فرانسه بخوانم، نتوانم شغلی پیدا کنم. او همیشه سربهسرم میگذاشت که در بهترین حالت، یک معلم فرانسوی بد خواهم شد! در آمریکا جو اینطور است که همه میخواهند مهندس، دکتر یا وکیل بشوند تا پول دربیاورند.
کمتر کسی به رشتههای دیگر فکر میکند. من حتی به یاد دارم که با والدینم بحث و جدلهای فراوانی درباره رشته تحصیلیام داشتیم تا اینکه زمان گذشت و من بعد از دانشگاه در «آژانس فرانسه» مشغول به کار شدم. پدرم که فهمیده بود من یک کار خیلی خوب پیدا کردهام و رشته تحصیلیام به درد خورده، از من عذرخواهی کرد.
- از خاطرههایتان در دوران کار بگویید؟
چند هفته بعد از راهاندازی وبلاگم، یکی از دستاندرکاران ارشد «تک کرانچ» اروپا به من ایمیل زد و خواست با آنها همکاری کنم. راستش خیلی جا خوردم. انتظار نداشتم کسی به نان باگت من علاقهای نشان بدهد!
چند وقت بعد هم این مدیر ارشد «تک کرانچ» را در فرانسه دیدم. ما با هم قهوه خوردیم و او بعد از یک مکالمه طولانی به من پیشنهاد کار به عنوان سردبیر بخش فرانسوی رسانهشان را داد. اصلا انتظارش را نداشتم چون شانس خودم را به عنوان کسی که فرانسوی، زبان بومیاش نبود در تصاحب این شغل زیاد نمیدیدم. طبیعی است که پیشنهادش را خیلی زود پذیرفتم. انتظار داشتم پروسه استخدام در چنین شرکتی دست کم دو ماه طول بکشد اما صبح فردایش با من تماس گرفتند و گفتند تو استخدام شدهای. به همین راحتی!
- از آینده چه خبر؟ برای آینده چه برنامههایی دارید؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر