« گزارش
خبري، مجريبلویزیون سی ان ان : روزگاري نه چندان دور كوباني شهري كردنشين و
در تكاپوي زندگي بود ولي الآن تبديل به سرزمين خرابه ها شده است كه نابودي
آن حاصل جنگي است كه اين شهر را به خط مقدم يك جنگ داخلي تبديل كرده است.
خبرنگار سي ان ان نيك پيتن والش وتيم او شجاعانه به منطقه درگيري
رفتهاند و تهديدهاي وحشيانه داعش براي رفتن به داخل شهر را ناديده
گرفتهاند. آنها از اين شهر با خود صحنههاي تاريك و دردناك يك جنگ حقيقي
را براي ما آوردهاند و همچنين ويراني كه اين جنگ براي مردم سوريه به
ارمغان آورده است را نشان دادند.نيك: اين شهري جن زده با كساني كه همچنان در آن زندگي ميكنند، ميباشد. سنگ دلي وبي رحمي آن با صداي هواپيماهاي نيروهاي ائتلاف كه برفراز شهر پرواز ميكنند آشكار است كه آسودگي را به موضوعي غريب تبديل ميكند.
قبل از شروع جنگ داخلي در سوريه 45هزار تن در اين شهر زندگي ميكردند. سپس سنگدلي وقصاوت 10 برابر بيشتر از ساير نقاط سوريه در اين منطقه كردي در جنگي جديد به وجود آمد.
اما الآن كمي بيش از 1000نفر در اين شهر حضور دارند وشمارش آنها در ميان خرابهها براي اطمينان بيشتر بسختي امكان پذير است. همچنين باز هم سخت است كه تصور كنيد كه زندگي در اين شهر چگونه است. بهطوريكه كارمندان سي ان ان هم نشانههاي انسانيت را كه در اين شهر باقي مانده است را بهخاطر ميآورند.
اسكات مكويني عكاس سي ان ان: آنجا صاف شده است. گويا شما در موقعيتي راه ميرويد كه با بلدوزر صاف شده است. هيچ چيز آنجا الآن نيست. هيچ خانهاي نميتوان پيدا كرد كه آسيب نديده باشد و شما از خرابهها بالا ميرويد. شما آنجا ميتوانيد مغازه اي را ببينيد كه هنوز لباسهايي كه براي فروش گذاشته بود ديده ميشود كه گويا نشانه اي از زندگي است كه سابقا بخش پرجنب وجوشي از شهر بوده است ولي واقعيت اينست كه آنجا بهيچ وجه هيچكسي در آن اطراف نيست.
راجا رازيك توليدكننده برنامه سي ان ان: يكي از فعالين مطبوعاتي كه ما را براي گشتي در آن اطراف برده بود و با عبور از خيابانها ميخواست تلاش كند كه وسعت خرابيهارا نشان دهد و مشخصاً در خياباني او متوقف شد و گفت اين سابقا خانه من بوده است ودقايقي بعد او از آن خرابه با لبخندي برچهره بيرون آمد چرا كه او يك جفت كفش نويي را كه هنگام ترك شهر در خانه رها كرده، را پيدا كرده بود. فقط ميتوان گفت او خوشحال بود چرا كه چيزي را پيدا كرده بود كه درهمان وضعيتي باقيمانده بودكه او شهر را ترك ميكرد.
نيك: پيشروي داعش براي تسخير شهر در ماه سپتامبر شروع شد. و ميخواستند تمامي نشانههاي كردها را از جايي كه آنها در آن اعلام خلافت كرده بودند پاككنند. در اوايل اكتبر نقاط كليدي شهر به دست افراط گرايان افتاد و جنگ نااميدكننده خياباني آغاز شد. 2 هفته بعد بهنظر ميرسيد كه كردها شكست ميخورند اما بعد حملات هوايي نيروهاي ائتلاف و ارسال هوايي تجهيزات لازم با هواپيما كردها را در نبرد نگاه داشت. آن حملات هوايي همچنان نيروهاي داعش را عقب نگاهداشته است ولي زمستان درحال رسيدن است. جنگ ديگري كه آغاز خواهد شد. تجهيزات مقابله با زمستان بسيار كم است.
يك شهروند از كوباني (احتمالا يكي از مسؤولين شهر ميباشد-م): همه چيز نياز است چرا كه جنگ همه چيز را تخريب كرده است. چادر، پتو، لباسگرم براي زمستان، بخاري، سوخت، غذا، دارو تقريبا همه چيزنياز است. بهخاطر همين ما به جامعه بينالمللي فراخوان ميدهيم كه به كشورهايي كه ما را احاطه كردهاند فشار وارد كنند كه يك گذرگاه كمكهاي انساندوستانه بهسمت اين شهر بازكنند.
نيك: در اين نقطه كه ميبينيد آنها بيمارستانشان را نيز رها كردهاند. اين آخرين بيمارستان شهر بود كه با يك خودروي انفجاري با خاك يكسان شد. الآن زخميها مستقيماً به مرز منتقل ميشوند. بعضيها فرار كردهاند، تخمين زده ميشود 400هزار تن به سمت كشور همسايه تركيه رفتهاند. در اين خانه شما باقيماندههاي زندگي وخوشيهاي آن را ميبيند كه اكنون باعجله رها شدهاند. همچنين شما آنچه را كه كودكان از دست دادهاند را نيز مشاهده ميكنيد . زمان قابل برگشت نيست. شهروندان عادي، كساني كه ترك شهر را رد كردند و يا نتوانستند فرار كنند وكودكان، اينك محاصره شدهاند و كسي نميتواند آنها را دربرابر توپ بارانهاي دائمي كه بدون تبعيض بر سر همه فرو ميريزد حفاظت كند. يوسف ميتواند دوستانش را كه شهر را ترك كردهاند رديف كند.
ما از آنها يك سؤال ساده پرسيديم. وقتي كه بمبارانها شروع ميشود شما چه كار ميكنيد؟
يوسف ميگويد كه اين خانه عموي من است جايي كه ما در آن مخفي ميشويم. يوسف 12سال دارد. اين معني جنگ براي اوست. او ميگويد كه در مقابل خود انفجار ديده است. آنها در اين خانه بهخاطر نبود برق از ما معذرت ميخواهند. درون اين اتاق فقط تعدادي بالشت ديده ميشود.
درهمان خيابان علي به ما نقطه اي را كه يك هفته پيش دختر جوان وي بهخاطر خمپاره بارانهاي متناوب كشته شد را نشان ميدهد. اين نوع خمپارهباران همچنان ادامه دارد. 2 تا سه خمپاره در نزديكي ما سقوط كرد. ما از اولين ودومين خمپاره جان سالم بدربرديم. ولي سومي بر سر ما فرود آمد. دختر من 7ساله بود، فقط 7سال و او كشته شد.
اينجا قبرستان شهر است كه از آينده اي نزديك و كسان بيشتري كه در آن احتمالاً خواهند آرميد با شما سخن ميگويد. يك كانال براي كشته شدگاني كه انتظار آن ميرود، حفر شده است در كنار آن كساني هستند كه بخاك سپرده شدهاند كه از شورشيان ميباشد.
كودكان در اين شهر به سوراخهاي حفرشده بر روي زمين عادت كردهاند. آنها به سمت زمين بازي خود ميروند .
بيش از يك ميليون كودك سوري پناهنده هستند. تنها از يك نسل . سازمان ملل ميگويد اگر آنها كار هم نكنند، ولي نزديك به يك سوم آنها، فقط يكبار در هفته به خانه ميروند. روحيه دوران كودكي بنوعي از دست ميرود. آنها بسيار جوانتر از آن هستند كه در جايي باشند كه دراطرافشان چنين جنگ و درگيري وجود داشته باشد. همه نقل قولها حكايت از نوعي زندگي است كه در اين شهر همچنان پابرجا باقيمانده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر