سه‌شنبه، بهمن ۰۷، ۱۳۹۳

جزییات افشاگري فردي كه در سن 14 سالگي در جبهه مورد آزار جنسي قرار گرفته است


آژانس ايران خبر 93/11/7:« فردي به اسم ابوالفضل صادقی در سن 14 سالگي به گفته خودش با نوای کاروان دل بست و به ناکجا آباد رفت. او خاطراتش را در قالب كتابي با عنوان "کرکس ها در شلمچه" نوشته است و در آن دست به روشنگري زده است و بلايي كه در سنگرهاي جبهه بر سرش آورده اند را بيان كرده است. اما بعد از انتشار كتاب در فسبوك او با تهديد و بازداشت مواجه بوده است و حتي همسرش را نيز ساعتها در بازداشت وزارت اطاعات نگه داشته اند.
قسمتهايي از نوشته هاي روشنگرانه او در زير مي آيد :
حضور احساسی من در سن 14 سالگی در جنگ ایران و عراق، زندگی مرا نابود کرده است و من یکی از قربانیان جنگ هستم. از دوستانم در سپاه و همرزمام نهایت تشکر را دارم که فیلم زمان حضورم را در خط مقدم شلمچه (زیارتگاه!) به دستم رساندند، تا این تو دهنی باشد برای مزدورانی که می خواستند بگویند؛ ابوالفضل صادقی اصلا جبهه نبود!
جوانان عزیز ایرانی، سوگند به الله که 27 سال است هر شب کابوس شلمچه را می بینم. بجای مجازات کسانی که در سنگر شلمچه، من ابوالفضل 14 ساله را مورد آزار جنسی قرار داده و زندگی مرا نابود کرده اند، من باید مجازات شوم که چرا در کتاب "کرکس ها در شلمچه" حقیقتِ خاطرات خود را عریان شده بیان می کنم.
فریبکاری های معاونت فرهنگی اداره اطلاعات قم، این امپراتوری نوین در عرصه فرهنگ، چهره ی قدرت های استعماری اروپایی قرن هجده و نوزده را سفید کرده است. امروزه این ها قداره به خود نمی بندند، زره و لباس رزم بر تن ندارند، عادی و متواضع به نظر می رسند، اما زمانی که با شما درگیر شوند، تو را پشت تلفن مهدالدور الدم می خوانند. از آنجایی که زیر ساخت معاونت فرهنگی اداره اطلاعات قم، بر دوز و کلک استوار است، لذا فعالیت های شان مشروع به نظر می رسد.
 کمیته ای حقیقت یاب از نیرو های اصیل تشکیل شود و در مورد بسیجی های کم سن و سال که در جبهه بودند، تحقیق نمایند که آیا مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند یا خیر؟ من از گفتن حقیقت هیچ ابایی ندارم.


مخنصری از 2 روز بازداشت برایتان گزارش می کنم:
 اگر ریاست قوه قضائیه بداند، شاید دستوری دهد تا وضع این ندامتگاه اصلاح شود. به محض ورود به زندان، رییس زندان، آقای حسنی _ قبلا یادم هست ایشان یک مددکار بود ـ صدایم زد و گفت: صادقی این چه اتهامی است! پیشرفت کرده ای! اجازه ندادم بیشتر صحبت کند و در پاسخ گفتم: اینجا نه جبهه است و نه تو بسیجی هستی، پس لطفا چفیه ات را بردار تا پاسخ تو را بدهم.
طبیعی است زندانی با ورود به زندان با محدویت هایی رو به رو شود، اما محرم کردن زندانی از حقوق اولیه انسانی، نه در شرع آماده و نه در قانون.
در زندان ساحلی قم، زندانی مجبور است یک پاکت سیگار سیمون که قیمت آن در بازار 1500 بیشتر نمی شود، به قیمت 20 هزار تومان از فروشگاه زندان بخرد (یادم در زمان جنگ و نخست وزیری مهندس موسوی، سیگار کوپنی به افراد سیگاری داده می شد). اگر شما بخواهید سیگار آزاد خرید کنید می بایست بابت یک بسته سیگار 50 الی 60 هزار تومان پرداخت کنید (هر نخ سیگار 2000 تومان). البته این روش باعث شده، رئیس زندان در سال حماسه اقتصادی، بتواند هزینه ها را کاهش دهد و برگ زرینی باشد برای مدیریت ایشان!
بخاطر اعتراضم من را از بند عمومی به قرنطینه بردند و من اعتصاب غذا کردم. 2 ساعت بعد آقای زاقلی؛ مسئول حفاظت زندان صدایم زد و گفت داستان چیست؟ گفتم ما در کشوری زندگی می کنیم که قرار است همه چیز مطابق شرع اسلام عمل شود، این زندان همان جایی است که قرار بود مثل دانشگاه باشد!
مسئولین اگر وقت ندارند تشریف بیاورند و ببینند لااقل یک ضرب و تقسیم کنند، که در یک سالن 400 متری با شش اتاق و با بیش از 247 نفر زندانی (طبق آمار صبگاهی) یعنی در هر اتاق، بیش از 40 نفر تحمل کیفر می کنند و اینها در حال تربیت اسلامی هستند! زمان خاموشی از کریدور تا دم در دسشویی زندانی با پتوی دول شب را به صبح می رسانند، اگر لگد دیگران بگذارد!
حالا عموم مردم شاید بهتر متوجه شوند که چرا به گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل اجاره ورود نمی دهند. من را تهدید می کنند و با دستور آخوند بی سواد (مدیرکل اداره اطلاعات قم)، همسر مرا بصورت غیر قانونی 4 ساعت بازداشت می کنند.
اگر زنده باشم، فایل PDF خاطراتم و خیلی بیشتر را در اینترنت قرار می دهم ».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر