چهارشنبه، دی ۱۷، ۱۳۹۳


دوران کودکی شهر تهران

روز 5دیماه امسال  ـ 1393 ـ جمعیت ایران 80 میلیون نفر اعلام شد که حدود 13میلیون آن در شهر تهران زندگی می کنند. دویست ـ سیصد سال پیش، در دوران کودکی تهران احدی تصوّر نمی کرد که یک روستای کوچک روزی به این میزان از گستردگی و جمعیت برسد. نگاهی می اندازیم به آن دوران.


    
(دورنماي روستاي تهران و مزار امامزاده یحیی)
تهران روستايي بود در شمال شهر ري, مانند ديگر روستاهاي آن سامان, از جمله, دولاب و طَرَشت. محل روستاي تهران همان است كه بعدها محلّۀ «چاله ميدان» ناميده شد و اكنون در جنوب شرقي بازار قرار دارد. دروازه دولاب, دروازه يي بود كه از آن به روستاي دولاب مي رفتند. محلۀ «چاله ميدان» و  پيرامون مرقد امامزاده يحيي محلّ اصلي تمركز جمعيت در تهران بود و محلۀ «عودلاجان» در آن زمان باغ و سبزه زار بود, به ويژه باغ پسته و انار.
   در روستاي تهران مزارهايي وجود داشت كه زيارتگاه بودند. امامزاده يحيي, معروفترين امامزادۀ نواحي تهران و دولاب بود. او از نبيرگان زيد, فرزند امام حسن بود که در زمان خلافت مُهتدي عباسي (27 رجب 255 تا 18رجب 256ق) به دست ايادي عبدالله بن عزيز, از دستنشاندگان طاهر ذواليَمينين (سرسلسلۀ طاهریان), در نزديكي ري به شهادت رسيد.
شاه تهماسب (جانشین شاه اسماعیل اول) صفوي براي زيارت مزار حضرت حمزه در ري, كه او را نياي خاندان صفوي مي شمرد, از قزوين كه تختگاه او بود, به حضرت عبدالعظيم مي رفت. در آن زمان پيرامون روستاي تهران, به ويژه در شمال آن در دامنۀ البرز, آب و هوايي خوش و شكار بسيار داشت. او هر بار كه به زيارت مي رفت, چند روزي را در اطراف تهران به شكار مي گذراند و در سال 961ق دستور داد در گرداگرد شهر تهران حصاري بكشند با 114 برج، به نشانۀ 114 سورۀ قرآن و در پاي هر برج نيز سوره يي از قرآن, به عنوان تبرّك, به خاك سپردند.
اين حصار چهار دروازه داشت: دروازۀ حضرت عبدالعظيم در نزديكي ميدان مولوي كنوني؛ دروازۀ قزوين در محل كنوني ميدان شاپور؛ دروازۀ شميران, در محل پامنار كنوني و دروازۀ دولاب در ميانۀ خيابان ري كنوني.
پس از كشيدهشدن آن حصار, محلۀ «بازار» پديد آمد, كه محل داد و ستد بود. از بازاري كه در زمان شاهتهماسب ساخته شد, اكنون اثري برجاي نيست. قديمي ترين بازار تهران به اوايل دورۀ قاجار مربوط است و آن بازار «سه راه آهنگرها»ست كه از دروازۀ شاه عبدالعظيم آغاز مي شود. «چهار سوقِ» بزرگ بازار تهران، از بناهاي زمان فتحعلي شاه است. «بازار امير» نيز از بناهايي است كه به دستور ميرزا تقي خان اميركبير ساخته شد. قسمتهاي ديگر بازار مانند «بازار بزرگ» يا «بازار كفاشها», از ساختههاي دورۀ ناصرالدّينشاه است. حصار شمالي تهران در محلي قرارداشت كه اكنون خيابانهاي «چراغ برق» (اميركبير) و «سپه» (خيابان مابين ميدان توپخانه و باغشاه) قرار دارند.
   تهران تا ميانۀ سلطنت ناصرالدين شاه به همان وسعتي بود كه در زمان شاهتهماسب بود و حصار و دروازه هايش نيز همان حصار و دروازه هاي قديمي بود.
پييترو دِلّاواله, جهانگرد ايتاليايي, كه در سال 1028ق به همراه شاهعباس اوّل در مسير سفر از  اشرف (بهشهر) به اصفهان, از تهران عبوركرده بود, دربارۀ اين شهر مي نويسد:

     
(پييترو دِلاواله و همسرش خانم مَعاني)
«... ظهر روز چهارشنبه ششم ژوئن يا كمي ديرتر... به شهري به نام تهران رسيدم كه يك فرسنگ دورتر از مقبرۀ يكي از مقدّسين آيين اسلام واقع شده است. شاه [عباس] در همان حوالي توقّف كرده بود... من مايل شدم به ديدن شهر بروم و بدين قصد از ميان اردو عبوركردم و با وجودي كه مردم تهران به خارجيها جا نمي دهند, محل دلچسبي در يكي از باغات پيداكردم و در سايۀ درختان به خوابي خوش فرورفتم. بانو معاني نيز بعداً رسيد.
آن روز طبق معمول, عدۀ زيادي از زنان ايراني به ديدن ما آمدند كه در بين آنها چند نفر مسيحي فقير و بدبخت نيز بودند. در اين شهر فقط دو خانوار مسيحي زندگي مي كنند, كه به آنها نيز دستور داده شد كه به فرح آباد كوچ كنند.

(يكي از چنارهاي بسيار قديمي تهران)
تهران شهر بزرگي است؛ بزرگتر از قزوين, ولي عدۀ كمي در آن ساكن هستند. تمام اين شهر از باغهاي بسيار بزرگ پوشيده شده و همه رقم ميوه در آن يافت مي شود, منتهي به علت گرمي هوا صبح خيلي زود بايد آنها را بچينند و براي فروش به اطراف بفرستند... خيابانهاي آن از نهرهايي كه تعداد آنها فوق العاده زياد است, سيراب مي شود. همين نهرهاي پهن و باريك و كوتاه و طويل براي آبياري باغات نيز مورد استفاده واقع مي شوند.
خيابانها پر از درختهاي چنار است كه همه پربرگ و قطور و زيبا هستند و بايد بگويم كه در تمام مدت عمر خود هيچ وقت تعداد به اين زيادي چنارهاي تنومند و زيبا نديده ام. تنۀ اين درختان به اندازه يي قطور است كه اگر دو مرد دست به دست يكديگر بدهند, بازهم نمي توانند يكي از آنان را بغل بگيرند و من بايد تهران را شهر چنار بنامم. از اين گذشته, عمارت يا چيز زيباي ديگري در اين شهر نيست» (سفرنامۀ پيترو دُلاواله, ترجمۀ دکتر شجاع الدّین شفا، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، چاپ اول، 1348،ص 278).
در زمان شاه سلطان حسين صفوی كه افغانها (به فرماندهي محمود غَلجايي و پس از قتل او اشرف غلجايي) بر ايران چيره شدند, تهران نيز پس از مقاومت به دست آنها افتاد. در آن زمان تهران روستاي بزرگي بود. كدخدا و افراد ثروتمند در بخشي از روستا كه پر آب و درخت بود, سكونت داشتند. افغانها آن قسمت را به تصرف خود درآوردند و در پيرامون آن ديوار مستحكمي كشيدند. اين محدوده «اَرگ» ناميده شد. اين حصار جديد داراي دو دروازه بود: يكي, در جنوب آن در محل بازار و ديگري در شمال حصار كه بعدها «دروازه دولت» ناميده شد.
در سال 1172ق كريمخان زند بر تهران چيره شد و در آن شهر تاجگذاري كرد. سال بعد كريمخان فرمان داد در «ارگ» تهران يك عمارت سلطنتي بناكنند. اين بنا كه به «خلوت كريمخاني» معروف شد, در اوايل زمستان آن سال به پايان رسيد. اين بنا در گوشۀ شمال غربي محوطۀ كاخ گلستان قرارداشت.
حدود «ارگ» تهران در آن زمان چنين بود: از شمال, ميدان سپه (توپخانه)؛ از جنوب, خيابان بوذرجمهري (جُبّه خانۀ قديم)؛ از شرق, خيابان ناصري (ناصرخسرو)  و از غرب, خيابان جليل آباد (خيّام كنوني).
پس از درگذشت كريمخان زند در 13 صفر 1193ق، آغامحمدخان قاجار به تهران لشکرکشی کرد و پس از چيرگي بر آن در روز 11 جمادي الاول سال 1200ق (نوروز سال 1164شمسي ـ مارس 1785م) آن شهر را, به طور رسمي,  به پايتختي برگزيد. تهران از اين تاريخ پايتخت سلسلۀ قاجار شد و «دارالخلافه» نام گرفت.
در این زمان، تهران روستاي بزرگي بود با جمعيتي كه از چند هزار تن فراتر نمي رفت. امّا پس از آن, جمعيت شهر رو به فزوني نهاد. انتقال دربار, دستگاههاي اداري و قشون به تهران, به ويژه كوچاندن "دوازده هزار خانوار از شيراز به تهران" جمعيت تهران را بسيار افزايش داد, به طوري كه ده سال بعد از قتل آغامحمدخان, كه ژنرال گاردان, رئيس هياٌت نظامي دولت فرانسه, كه از طرف ناپلئون بُناپارت, در پاييز سال1222ق (1185ش ـ 1807م) به تهران رفته بود, جمعيت اين شهر را «پنجاه هزار تن» ذکر می کند.
پس از قتل آغامحمدخان، فتحعلي خان, در روز عيد رمضان (عيد فِطر) سال 1212ق, كه همزمان با عيد نوروز بود,  در تهران, به سن 30سالگي, به تخت شاهي نشست و به مدت 38سال و دوماه در اين شهر پادشاهي كرد. در زمان او بود كه بناها و باغهايي در تهران ساخته شد و شهر رو به آباداني نهاد.
فتحعلي شاه در دومين سال پادشاهيش (1213ق) فرمان داد در نيم فرسنگي شمال تهران, در بيرون شهر, قصري بسازند. محلي كه براي اين كار در نظر گرفته شد, بيابان بود. پست و بلنديها را صاف كردند و قصري بناكردند كه به «قصر قَجر» معروف شد, در همان محلي كه امروز در آن «زندان قصر» قراردارد. اين قصر تا زمان ناصرالدّين شاه قصر تابستاني شاهان قاجار بود.
    
(قصر قَجَر)
به دستور فتحعلي شاه در بيرونِ حصار غربي تهران باغي ساخته شد كه در دورۀ ناصرالدّين شاه «باغشاه» نام گرفت. در اين باغ ميداني هم براي اسب دواني ساخته بودند.
  «تخت خانه» قديمي ترين بناي ارگ تهران بود كه در زمان كريمخان زند ساخته شده بود. فتحعليشاه دستور داد تا يك تختِ يكپارچه از سنگ مرمر يزد ساختند و در ايوان كاخ «تخت خانه» گذاشتند. از آن پس اين كاخ به «تخت مرمر» معروف شد. او هر سال در سالروز تاجگذاريش بر آن تخت مي نشست و در حضور او جشن تاجگذاري برپا مي شد.


(كاخ تخت مرمر ـ نقاشي فلاندن, در سال 1256ق ـ دورة محمدشاه)
مسجد شاه (مسجد جامع) از مساجد معروف تهران  است كه در زمان فتحعليشاه ساخته شد. بناي آن در سال 1240ق به پايان رسيد.
در همین دوره، در محلۀ ارامنه در جنوب محلۀ سنگلج، در ميانۀ بازار سيداسماعيل و خيابان مولوي، «كليساي طاطاوس» بناشد. اين كليسا كهن ترين كليساي تهران است.


(كليساي طاطاووس)
پس از درگذشت فتحعلی شاه، محمدمیرزا، پسر عباس میرزا، در 22شعبان1250هجری قمری (24دسامبر1834م) به تخت شاهی نشست.
در زمان محمدشاه هنوز «ميدان توپخانه» ساخته نشده بود. شمال محلۀ ارگ، بيابان بود و بعدها ميدان توپخانه و قورخانه در آن جا ساخته شد. شرق ارگ خندقي بود كه بعدها در دوره ناصرالدّين شاه با پركردن آن, «خيابان ناصري» (ناصرخسرو) ساخته شد. جنوب ارگ نيز سبزه ميدان (تخته پل) قرارداشت كه خيابان جُبّه خانه در آن جا ساخته شد كه بعدها خيابان بوذرجمهري نام گرفت. غرب ارگ نيز خيايان جليل آباد بود كه بعدها خيابان خيام ناميده شد.
باغ نگارستان از باغهاي مشهور تهران بود، در دورۀ محمدشاه، در سال 1261ق, آب باغ به علت كمبود بارندگي يا مصرف زياد كم شد. محمدشاه دستور داد «از رود كرج تا شهر تهران, كه هفت فرسنگ مسافت است, نهري بزرگ با مخارج گزاف به طرف شهر جاري كرده, از بالاي باغ نگارستان گذارانيدند كه از دروازۀ شميران به شهر» می آمد. پس از پايان اين كار به دستور شاه, «بر سر نهر... جشني ملوكانه گرفتند» (مرآت البُلدان, اعتمادالسّلطنه, جلد اول, ص939).
در دورۀ سلطنت محمدشاه، اوژن فلاندن, جهانگرد فرانسوي كه در روز اول مارس [1840م] (26 رمضان 1255ق) به تهران وارد شد, دربارۀ اين شهر مي نويسد:
تهران «... شش دروازه دارد ... كلّ جمعيتش كه داخل چهار ديوار است, يكصد هزار مي باشد. در اولين وَهله منظرۀ شهر تهران, جز ديواري طولاني از آجرهاي زردرنگ، كه از رويش چند گنبد مسجد و كلاه فرنگيهاي قصر شاه مشاهده مي شود, چيز ديگري ندارد. شش هفت مسجد, سه چهار مدرسه, يك صد حمام و قريب يك صد كاروانسرا, كه هيچ يك قابل توجه نيستند. بازارها بدهيبت و كثيف و ساختمانهايشان بسيار بد است... 

 
(ميدان شاه ـ ارگ يا توپخانه قديم ـ نقاشي فلاندن در سال 1256ق)
تنها قسمت قابل توجه شهر "ارگ" است كه در مركز شهر قرارگرفته و از ساير محله ها به واسطه ديواري مستحكم و خندقهايي كه هر يك بر رويش پلي دستي زده شده, جدا مي گردد. در اين محل است كه شاه قصري ساخته و خود و اقوام نزديك و اُمراي بزرگ درباري و مستحفظينش زندگي مي نمايند. درب عمدۀ ارگ به سمت جنوب, در وسط تهران و به دم بازارها مي باشد... تهران ... آبش آب باراني است كه در چشمه ها جمع مي شود. مدت شش ماه سال را گرماي خيلي شديد دارد و باد جنوبي آن سوزان است. نداشتن آب كافي او را به خطر مي اندازد. وضع داخلي شهر هم ناسازگار است. از كوچه ها و بازارها، كه حرارت آفتاب تابستان بدانها مي تابد, در اثر داشتن آبهاي متعفّن, بخارات نامطبوع متصاعد مي شود كه توليد تب و بيماريهاي خطرناك مي نمايند, بدين لحاظ در ماه مه (ارديبهشت), دربار و اغنيا و تمام اشخاصي كه با شهر كاري ندارند, فراركرده به دامنۀ كوهي كه مجاور تهران است, مسكن مي گزينند. تمام دامنۀ كوه شميران را دهاتي چند با باغات زياد فراگرفته و اهالي تهران مدت شش ماه به چادرهايي كه در اين سرزمين ميزنند, بهسرميبرند...» (سفرنامۀ اوژن فلاندن به ایران, ترجمۀ حسین نورصادقی، ص 111, به نقل از «جغرافياي تاريخي ايران», ص116).

  اولین نقشۀ شهر تهران
مهندس بِرِزين (برژن), ايران شناس روسي, در دورۀ سلطنت محمدشاه، در ماه ذي حجّۀ سال 1258ق (1841م), نقشه يي از تهران ترسيم كرد.
در نقشۀ بِرِزين, محلات تهران عبارت بودند از: ارگ, عودلاجان, سنگلج, چال ميدان  و بازار. دروازه هاي تهران نيز عبارت بودند از: دروازۀ دولت و دروازۀ شميران در شمال شهر, دروازۀ عبدالعظيم در جنوب. دروازۀ دولاب در جنوب شرقي و دروازۀ قزوين در غرب.
محلۀ ارگ شاه نشين شهر بود و دور آن حصاري داشت كه آن را از بقيه محلات شهر جدا مي كرد و دور حصار خندق بود  كه در آن آب نبود. جنوب محلۀ ارگ سلطنتي به وسيلۀ يك پل چوبي (تخته پل) به «سبزه ميدان» در شمال محلۀ بازار ارتباط مي يافت. سبزه ميدان ابتدا  «تخته پل» ناميده مي شد.

(نقشۀ بِرِزين ـ تهران با حصار شاه تهماسبي در پيرامون آن)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر