جمعه، دی ۱۲، ۱۳۹۳



از ايران افشاگر
اين روزها رسانه ها و سايتهاي وزارت اطلاعات سمفوني وحشت به راه انداخته و هركدام به نوعي ترس و نگراني خود را ازگسترش و اعتلاي مقاومت ايران بارز كرده اند. از جمله يكي از سايتهاي وزارت اطلاعات كه در زمينة دجاليت و عوامفريبي از بقيه هم كيشان خود گوي سبقت ربوده و از موضع ولي و قيم مردم آمريكا, سناتورهاي امريكايي را مورد حسابرسي قرار داده كه چرا به جاي حل و فصل مشكلات اساسي آمريكا:  «تمام فکر و ذکر خود را معطوف کرده‌اند تا وضعيت (مجاهدين) کمپ ليبرتي را سر و سامان دهند. آيا مردم آمريکا حق ندارند از نمايندگان خود در سنا بپرسند که شما مگر مشکلات مردم کشور خودتان را حل کرده‌ايد که حالا به فکر (مجاهدين) افتاده‌ايد».
خبرگزاري سپاه پاسداران نيز همين ترس و وحشت را مطرح كرده و مي نويسد:
«از ديگر نكات قابل‌توجه و البته تاريك براي سياستمداران آمريكا حمايت مجدد آنها از (مجاهدين) بود به‌طوري كه ليبرمن در سخناني خطاب به ”‌مريم رجوي” گفت: ‌شما در خط مقدم نبرد هستيد. شما نيروهاي جايگزين و بخشي از اميد ما براي آينده مي‌باشيد».
ديگري هم كه به كلمه «آلترناتيو» حساسيت پيداكرده است, نوشته: «جمعي از سناتورهاي مطرح و كارشناسان ارشد امنيتي حال و اسبق آمريكايي طي اظهارنظرهايي ضمن حمايت از (مجاهدين) به‌عنوان آلترناتيو مورد نظر خود، سياستهاي اوباما را در قبال ايران به‌ويژه موضوع هسته‌يي به باد انتقاد گرفتند».
اين واكنش هاي ديوانه وار كارگزاران رژيم كه در سايتها و رسانه هاي وزارتي منعكس شده است, اين سؤال را در ذهن ايجاد مي كند كه داستان چيست؟ چه اتفاقي افتاده؟ مگر تا بحال نام بردن از مجاهدين مرز سرخ نبود؟ چي شده كه سرتاپاي نظام, ناگزير شده اند مرز سرخ رد كرده و دائما ورد وحشت از مجاهدين مي خوانند؟
پذيرش جايگاه فعلي مجاهدين به عنوان تنها هماورد و وزنه تعادل در محاسبات سياسي استراتژيك منطقه, البته كه واقعيت تلخ و كشنده يي براي آخوندهاست, ولي بي شك حاصل رنج و تلاش بي وقفة آنها, شعار استراتژيك «كس نخارد», ايستادگي و مقاومت حماسي طي 12سال گذشته بوده و هست. موج گسترده يي از حمايت در سطح بين المللي از حمايت پارلمانترها در كنگره و سنا تا پارلمان اروپا، مجلسين انگلستان و حمايت هاي نمايندگان اردن، مصر، عراق، و اپوزيسيون سوريه،...
بنابراين توطئه سكوت و مرز سرخ كردن نام مجاهدين در اين شرايط به زيان رژيم آخوندي است. چون اعتبار بين المللي مجاهدين عالمگير شده است. به همين دليل مأموريت بخشي از مواجب بگيرانش در خارجه اين است كه تا مي توانند با دست باز بگويند كه رژيم آخوندي متعلق به اين دوران نيست, با بحرانهاي سياسي و اقتصادي و ... مواجه است ولي اصل موضوع را كه انكار نقش مجاهدين است به هيچ وجه نبايد فراموش كنند. بلكه بايد همه جا جار بزنند كه مشكل اصلي جامعه ايران در اين است كه نيروي آلترناتيوي وجود ندارد. آنچه را كه مجاهدين مي گويند تبليغات خودشان است, مردم ايران بويژه نسل جوان كه دوران دهه 60 را به خاطر ندارد, اصلاً خبر ندارندكه نيرويي بنام مجاهدين هم هست. ولي معلوم نيست اين همه كتاب, نشريه, نمايشگاه, فيلم هاي سينمايي و شوهاي تلويزيوني كه روزانه در منابر نماز جمعه و جماعت و رسانه هاي رژيم پخش مي شود, مخاطبشان كيست؟ آيا همان سمفوني وحشت و ترس از روي آوردن جوانان به مجاهدين نيست؟
سالها پيش يك نماينده عضو كميسيون امنيت رژيم، اروپا را تهديد كرده بود كه: «اروپا نبايد دهها ميليارد دلار معاملات خود را با اين ريسك از دست بدهد... و خود را فداي يك گروهي (مجاهدين) كند كه در داخل كشور خود نيز يك گروه فراموش شده است». معلوم نيست چگونه بر سر اين گروه فراموش شده ميلياردها دلار معامله صورت مي گيرد. گروه فراموش شده يي كه از بالا و پايين رژيم و همدستانش از حضور آنها در قلب ميليونها ايراني، در بيم و وحشت دائم به سرمي برند و براي نگهداري آنها در ليست حاضر بودند ميلياردها دلار از جيب مردم محروم رشوه بپردازند. گروه فراموش شده يي كه ايجاد محدوديت براي آن نخستين تقاضاي ايادي رژيم در هر ملاقات و هر بند و بست سياسي يا تجاري است و بالاخره «گروه فراموش شده يي» كه سرنگوني رژيم و سپردن آن به فراموشخانه تاريخ به دست آن و مردم بپا خاسته ايران در چشم انداز نزديك است.
پست شده توسط

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر