چرا
امسال روحانی از شرکت در اجلاس اقتصادی داووس سوئیس که در آن سران بیش از
40کشور جهان حضور دارند، چشم پوشید؟ مگر او همان کسی نیست که سال گذشته با
سر و صدای بسیار و ادعای «تعامل با جهان» تلاش کرده بود از فرصت داووس
استفاده کند تا کشورها را برای سرمایهگذاری در ایران دعوت کند. پس چه شد
که امسال فقط رئیس دفترش را به داووس فرستاده است. میگویند ظریف هم نه
بهخاطر داووس، بلکه بهخاطر گفتگوی احتمالی با جان کری به داووس رفته است.
سال گذشته اطرافیان و رسانههای باند رفسنجانی, حضور روحانی در داووس را
با آثار معجزهنما در پایان دادن به طرد و انزوای رژیم تبلیغ میکردند و آن
را اینگونه توصیف میکردند:
- «درخشش آفتاب اعتدال در داووس» (روزنامه ابتکار 5بهمن 92)
- «پاس ژنو، آبشار داووس» (روزنامه آرمان- 5بهمن 92)
- و…
واقعاً هم روحانی در سخنرانی سال گذشته خود در داووس، برای بهاصطلاح «تعامل با جهان» و پهن کردن فرش قرمز زیر پای سرمایهگذاران خارجی هیچ کم نگذاشت:
«درهای اقتصاد ایران به روی سرمایهگذاران باز است» (حمایت ـ 5بهمن)
«فرصتهای کم نظیر سرمایهگذاریهای پرسود در ایران» (اقتصاد پویا ـ 5بهمن)
روحانی غولهای اقتصادی را به ایران فراخواند» (روزنامه دولتی ایران- 5بهمن 92)
پس چرا روحانی از فرصت امسال برای به اوج رساندن این «آفتاب اعتدال» که سال گذشته طلوع نموده بود، استفاده نکرد؟ و از رفتن به داووس سر باز زد؟
واقعیت این است که رئیسجمهور آخوندها پارسال در داووس، بر فراز ابرهای رؤیا خیال میکرد طی مدت کوتاهی مذاکرات هستهیی را به نتیجه میرساند؛ از یک طرف آمریکا را فریب میدهد و با یک توافق نیمبند پای امضای توافق جامع میآورد و از طرف دیگر زهر اتمی را به کام خامنهای میریزد! و پس از آن سیل سرمایهگذار است که سرازیر «بازار بزرگ» ایران میشود و پس از آن دیگر ایام بهکام خواهد گشت؛ رفسنجانی تاج اکبرشاهی بر سر میگذارد و ولیفقیه را هم در کادر مشخصی مهار خواهد کرد. اما همه اینها خیالات بود و هیچیک از این رؤیاها تعبیر نشد. در همان داووس، جان کری در جواب روحانی خیلی صریح گفت که ایران هیچ نیازی به انرژی اتمی و غنیسازی اورانیوم ندارد! در تهران هم چندان طولی نکشید که معلوم شد این ولیفقیه است که تعیینکننده است و گرچه تا خوردن یک جرعه زهر به امید گشودن راه نفس برای نظامش پیش میرود، اما بیش از آن نخواهد رفت و حاضر نیست تمامی زیرساختهای بمبسازی را تحویل بدهد.
کیهان خامنهای (1بهمن93) این سؤال را که چرا روحانی امسال به داووس نرفت از زاویهیی دیگر چنین پرسیده است: «اکنون پس از یک سال باید پرسید آیا سفر سال قبلی رئیسجمهور به داووس بجز تیتر روزنامهها دستاورد ملموس و مفیدی بهحال کشور داشته است؟».
این روزنامه که یادداشت روزش را به این موضوع اختصاص داده، در پاسخ نوشته است: «اما کنکاش چرایی این امر مهمتر از بررسی اصل آن است».
کیهان خامنهای البته این سؤالات را برای تو سری زدن به روحانی و باند رفسنجانی مطرح کرده و طبعاً در پاسخ نتایج باندی خودش را گرفته است.
اما پاسخ واقعی را میتوان در تناقضگوییهای مداوم خامنهای، روحانی و حتی باند دلواپسان یافت. پاسخ این است که آخوند روحانی اکنون پس از یک سال کاملاً متقاعد شده است که «کلید» شکسته دجالگری و شیادیاش، نه در داخل و نه در خارج ایران هیچکس را نفریفته و تمامیت نظام ولایتفقیه شامل خامنهای رفسنجانی و باندهایشان در بنبست مرگبار و در محاصره بحرانها و تحریمها جز دو راهی که هر دو بهکابوس سرنگونی ختم میشود، راه دیگری ندارند. یا خوردن زهر اتمی و دست کشیدن کامل از بمبسازی، که این خودشان خودکشی از ترس مرگ نام گذاشتهاند، یا بنبست مذاکرات و رویارویی با جامعه جهانی که آن را هم خودشان بهویژه باند رفسنجانی بارها بهپایان نظام تفسیر کردهاند.
- «درخشش آفتاب اعتدال در داووس» (روزنامه ابتکار 5بهمن 92)
- «پاس ژنو، آبشار داووس» (روزنامه آرمان- 5بهمن 92)
- و…
واقعاً هم روحانی در سخنرانی سال گذشته خود در داووس، برای بهاصطلاح «تعامل با جهان» و پهن کردن فرش قرمز زیر پای سرمایهگذاران خارجی هیچ کم نگذاشت:
«درهای اقتصاد ایران به روی سرمایهگذاران باز است» (حمایت ـ 5بهمن)
«فرصتهای کم نظیر سرمایهگذاریهای پرسود در ایران» (اقتصاد پویا ـ 5بهمن)
روحانی غولهای اقتصادی را به ایران فراخواند» (روزنامه دولتی ایران- 5بهمن 92)
پس چرا روحانی از فرصت امسال برای به اوج رساندن این «آفتاب اعتدال» که سال گذشته طلوع نموده بود، استفاده نکرد؟ و از رفتن به داووس سر باز زد؟
واقعیت این است که رئیسجمهور آخوندها پارسال در داووس، بر فراز ابرهای رؤیا خیال میکرد طی مدت کوتاهی مذاکرات هستهیی را به نتیجه میرساند؛ از یک طرف آمریکا را فریب میدهد و با یک توافق نیمبند پای امضای توافق جامع میآورد و از طرف دیگر زهر اتمی را به کام خامنهای میریزد! و پس از آن سیل سرمایهگذار است که سرازیر «بازار بزرگ» ایران میشود و پس از آن دیگر ایام بهکام خواهد گشت؛ رفسنجانی تاج اکبرشاهی بر سر میگذارد و ولیفقیه را هم در کادر مشخصی مهار خواهد کرد. اما همه اینها خیالات بود و هیچیک از این رؤیاها تعبیر نشد. در همان داووس، جان کری در جواب روحانی خیلی صریح گفت که ایران هیچ نیازی به انرژی اتمی و غنیسازی اورانیوم ندارد! در تهران هم چندان طولی نکشید که معلوم شد این ولیفقیه است که تعیینکننده است و گرچه تا خوردن یک جرعه زهر به امید گشودن راه نفس برای نظامش پیش میرود، اما بیش از آن نخواهد رفت و حاضر نیست تمامی زیرساختهای بمبسازی را تحویل بدهد.
کیهان خامنهای (1بهمن93) این سؤال را که چرا روحانی امسال به داووس نرفت از زاویهیی دیگر چنین پرسیده است: «اکنون پس از یک سال باید پرسید آیا سفر سال قبلی رئیسجمهور به داووس بجز تیتر روزنامهها دستاورد ملموس و مفیدی بهحال کشور داشته است؟».
این روزنامه که یادداشت روزش را به این موضوع اختصاص داده، در پاسخ نوشته است: «اما کنکاش چرایی این امر مهمتر از بررسی اصل آن است».
کیهان خامنهای البته این سؤالات را برای تو سری زدن به روحانی و باند رفسنجانی مطرح کرده و طبعاً در پاسخ نتایج باندی خودش را گرفته است.
اما پاسخ واقعی را میتوان در تناقضگوییهای مداوم خامنهای، روحانی و حتی باند دلواپسان یافت. پاسخ این است که آخوند روحانی اکنون پس از یک سال کاملاً متقاعد شده است که «کلید» شکسته دجالگری و شیادیاش، نه در داخل و نه در خارج ایران هیچکس را نفریفته و تمامیت نظام ولایتفقیه شامل خامنهای رفسنجانی و باندهایشان در بنبست مرگبار و در محاصره بحرانها و تحریمها جز دو راهی که هر دو بهکابوس سرنگونی ختم میشود، راه دیگری ندارند. یا خوردن زهر اتمی و دست کشیدن کامل از بمبسازی، که این خودشان خودکشی از ترس مرگ نام گذاشتهاند، یا بنبست مذاکرات و رویارویی با جامعه جهانی که آن را هم خودشان بهویژه باند رفسنجانی بارها بهپایان نظام تفسیر کردهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر