پنجشنبه، اردیبهشت ۰۹، ۱۳۹۵

#ایران#iran# ادعای “ربوده شدن صبری حسن‌پور در ترکیه”، ترفند یا واقعیت؟

امرالله ابراهیمی: ادعای “ربوده شدن صبری حسن‌پور در ترکیه”، ترفند یا واقعیت؟



امرالله ابراهیمی:

خبر دستگیری و یا “ربوده شدن صبری حسن‌پور در ترکیه و انتقال او به ایران”، چند روزی است که صدر اخبار رسانه‌ها قرار دارد و یکسری از سایت‌ها، چند رادیو و تلویزیون مشخص و همچنین در شبکه‌های اجتماعی همچون تلگرام، توئیتر و فیسبوک انگار هدف خاصی را دنبال می کنند. فضائل عزیزان که “منبع” و اولین انتشار دهنده این خبر بود، نوشت: ” صبری حسن‌پور، فعالِ رسانه‌ای و سخنگوی کنگره ملی ایرانیان برای نجات ایران که اوایلِ فروردین‌ماهِ امسال برای ملاقات با خانواده‌‌اش به ترکیه رفته بود، توسطِ تیمِ‌ آدم‌ربایانِ وزارتِ اطلاعاتِ جمهوری اسلامی ربوده و به ایران انتقال داده شد. رسانه‌های وابسته به حکومت به دروغ ادعا می‌کنند وی را در ایران دستگیر کرده‌اند”. بعد از انتشار این خبر، جناب آقای سیروس ملکوتی که هم مجری و برنامه‌ساز تلویزیونی است و هم در عرصه سیاست و هنر محبوبیت فراوان دارد، طی نوشته کوتاه و کاملاً منطقی، نوشت : “متعاقب درج چنين خبري و بر بنياد اعتماد به پايگاه خبري راديو فردا، من و چند تن ديگر از همكارانم در دلنگراني از جان يك هموطن و همكار رسانه اي وارد عرصه كارزار افشاگري و ايجاد كمپين حمايتي گرديديم. باز نشر اين خبر از سوي ما كه تا حدودي از اعتماد مردمي برخوردار هستیم، خود موجب گستره اين خبر تأئید نشده و شاید هم جعلی گرديد.” ایشان خواهان تحقیق بیشتری در این زمینه شدند. آقای پارسا سربی که بجز افرادی همچون باند محمد حسین سبحانی با بقیه بر سر جنگ است، از نوشته کوتاه او برآشفت و تقریباً تمامِ وقتِ برنامه تلویزیونیِ دیشبِ خود را به آن اختصاص داد و با الفاظ و ادبیات زشت و زننده بر این مردِ آزاده، فرهیخته و وطن‌دوست تاخت تا شاید بدینویسله اعتباری برای خود کسب نماید. فضائل عزیزان هم از این برخوردِ همپالگی خود به وجد آمد و با اینکه ادعای اولش در هاله‌ای از ابهام است، مدعی شد که “مجاهدین در لو دادن مکان صبری حسن‌پور در استانبول نقش داشتند”. این ادعایِ مضحک موجب گشت که شک و تردید بر این “منبع” بیشتر گردد و مرا بر آن دارد که ادعای اول او را با طرح سئوال “ربوده شدن صبری حسن‌پور در ترکیه” ترفند یا واقعیت؟ به بحث بگذارم.
sabri-hasanpour
هر فرد و یا خبرگزاری‌ایی که بار اول خبر “ربوده شدنِ آقای صبری حسن‌پور توسط آدم ربایان جمهوری اسلامی در ترکیه” را انتشار داد، باید در این مورد پاسخگو باشد و در اینجا انگشت اتهام روی شخص فضائل عزیزان به عنوان “منبع” این خبر است. از آنجایی که قبلاً چندین رسانه‌ فریب ادعای او در مورد زندگیِ خصوصی جناب آقای رضا پهلوی و همسر گرامی‌اش را خوردند و بور شدند، در ابتدا سعی شد تا “منبع” طور دیگری جلوه کند که شک برانگیز نباشد. لذا توانست طیفی از گروه اپوزیسیون را هم با خود همراه سازد. وقتی خبر منتشر شد، پرسیدم که آقای حسن‌پور برای دیدن خواهرش به ترکیه رفت، خواهرش را دید، با هم عکس گرفتند، “پاسپورتش در هتل است”، “او را ربودند”، پس خواهرش باید در ترکیه باشد و قضایا را به پلیس ترکیه اطلاع دهد. آیا چنین شد؟ جواب “نه” بود. دوستان عکس‌های او در کنار خواهرش در شهر استانبول ترکیه را برای بنده ارسال کردند تا واقعی بودن این خبر را به اثبات برسانند. اولین سئوالی که از ایشان پرسیدم این بود که چرا درختانِ ترکیه در اول فروردین که هنوز هوا سرد است، برگ‌های سبزِ چند ماهه بر تن دارند و خانمی که در نزدیکی‌شان نشسته چنان از هوای گرم و آفتابی لذت می برد که لباسش را هم در آورده است؟ جواب “نمی دانم” بود.
کسانی که اصرار می ورزند وزارت اطلاعات صبری حسن‌پور را در ترکیه ربوده و به ایران برده است، یا باندهای جهل و جنایت حاکم بر ایران را نشناخته‌اند و یا اینکه در این میان مثلِ فضائل عزیزان دنبال چیز دیگری می گردند. با کم‌ترین شمّ سیاسی می شود فهمید که اگر وزارت اطلاعات او را در ترکیه می ربود و به ایران می برد، به هیچ‌وجه خبر دستگیری‌اش را خودش از طریق رسانه‌های داخلی و افرادی همچون فضائل عزيزان در خارج کشور انتشار نمی داد و نهایت سعی و تلاش را می کرد تا “دستگیری” او مخفی بماند.
اگر همه‌ی اخبار منتشر شده در این مورد را خوب خوانده باشید، متوجه خواهید شد که بزرگ نمودن و او را در حد رهبرِ یک سازمان و تشکیلاتِ “برانداز” مطرح کردن، جهت هدف خاصی صورت می گیرد و مطمئناً از یک جا هدایت می شود. نظامی که هیچیک از احزاب و گروههای اپوزیسیون و حتی شورای ملی مقاومت را اصلا به رسمیت نمی شناسد و هوادارانِ سازمان مجاهدین خلق و جناب آقای رضا پهلوی را “انگشت‌شمار” معرفی می کند، در اینجا از دستگیری ” سخنگوی کنگره ملی ایرانیان برای نجات ایران” و سرشبکه‌ی “سیمای رهائی” سخن می گوید تا با القای گسترده بودن آن، به هدفش برسد.
مجدداً تاکید می کنم هر فردی که شناختِ حتی اندک از باندهای جهل و جنایت حاکم بر ایران و همچنین سازمان‌های امنیتی دیگر کشورها داشته باشد، مطمئن می شود که اگر وزارت اطلاعات او را در ترکیه می ربود و به ایران می برد، به هیچ‌وجه خبر دستگیری‌اش را خودش از طریق رسانه‌های داخلی و افرادی همچون فضائل عزيزان در خارج کشور انتشار نمی داد و نهایت سعی و تلاش‌ را می کرد تا این موضوع مخفی بماند. از طرف دیگر، در خبرها آمده که او برای دیدار خواهرش به ترکیه رفته است. اگر بپذیریم که ایشان امسال هم، یعنی بعد از چند ماه، دوباره برای دیدار با خواهرش باز هم در ترکیه، رفته باشد، اولین سئوالی که پیش می آید این است که پس خواهرش کجاست؟ او را هم ربودند؟ اگر جواب “بله” باشد، وقتی کسی که از لحاظ قانونی و آنهم برای دومین و چندین بار به ترکیه آمده است، به چه جرمی ربوده شد؟ چه نیازی به ربودن او بود؟ اگر جواب “نه” باشد، چرا خواهرش در ترکیه اقدامی نکرد؟ الان کجاست؟ چرا حرفی نمی زند؟
در شرایطی که اذهان عمومی و توجّه تمامی دولِ جهان روی مبارزه با ترور و تروریزم متمرکز شده است، یک شهروند اروپایی به عنوان توریست به ترکیه می رود و در آنجا “ربوده” می شود، “ربایندگان” با بوق و کرنا خبر دستگیری او را اعلام می کنند اما کسانی که اصرار بر ربوده شدن این شهروند اروپایی در ترکیه دارند و ظاهراً برای نجات جان او می کوشند، نه دولت ترکیه را متهم به بی‌تفاوتی کرده‌اند تا این جریان را پیگیری کرده و گزارش دهد، و نه از دولت هلند خواسته‌اند که دولت ترکیه را وادار به پیگیری و گزارش علنی کند.
به این نکته هم باید توجّه داشت که افراد ربوده شده در استانبول ترکیه را نمی شود مستقیماً از فرودگاه آن کشور که در حال حاضر رقیب جمهوری اسلامی در منطقه و جزء “دولت متخاصم” محسوب می شود را به فرودگاه ایران انتقال داد. این کار می بایست با ماشین شخصی و آنهم بطور کاملاً سری و مخفیانه صورت گیرد که آنهم در این شرایط تقریباً ناممکن است. اولاً که در ترکیه بخاطر عملیات تروریستی صورت گرفته و همچنین فعالیت آزادیخواهان کورد، مدتی است که کنترل‌ها خیلی شدید شده و حتی از چند دهه قبل و در اوج عملیات پ.کا.کا هم بیشتر است و از استانبول تا مرز ایران که طی کردن آن دو روز طول می کشد، باید از هفت خوان رستم گذشت و چندین سیطره را رد کرد. اگر صبری حسن‌پور رهبر یک جنبش وسیع و سرنگونی طلب می بود، می شد در صدی این احتمال را داد که رژیم چنین ریسک بزرگی را بپذیرد اما او نه الان فعالیت چشم‌گیر و مؤثری داشت، و نه در گذشته مبارزه عملی همچون خیلی از مبارزان ساکن در خارج کشور را در کارنامه فعالیت‌های سیاسی خود دارد. نوشتند که او مسئول “ادیت فیلم و صدابرداری در مناسبات سازمان مجاهدین خلق” بود. یک ادیتور چه اطلاعاتی می تواند داشته باشد که موجب گردد تا رژیم چنین ریسک بزرگی را بپذیرد و با هزینه گزاف او را، آنهم در این شرایط، از کشوری مانند ترکیه که منتظر گاف‌گیری و بهانه از رژیم است، برباید؟ همه‌ی آن فیلم‌هایی که او گرفته و یا به قول شما ادیت کرده، جهت انتشار برای عموم بوده و منتشر شده است. همه‌ی آنها در اینترنت موجود هست و رژیم هم همچون همگان، به آن دسترسی دارد. کسی که بعد از او فیلم می گرفت و یا ادیت می کرد، مدت‌هاست که با وزارت اطلاعات کار می کند و در زمانی که در ایران بسر می برد، خودم ضمن افشاگری، عکسش در ایران را هم منتشر کردم. صبری حسن‌پور حتی هیچیک از پادگان‌های نظامی سازمان مجاهدین خلق را هم ندیده بود که بتواند اطلاعاتی از آنجا کسب کند و رژیم برای دریافت چنین اطلاعاتی او را برباید و به ایران انتقال دهد. خودِ همین به عراق نیامدن او نشان از حاشیه تشکیلات بودنش دارد چون همه افراد تشکیلاتی مجاهدین می بایست می رفتند و حداقل دوره آموزشی را طی می کردند ولی او حتی پایش به مراکز آموزشی این سازمان نرسیده بود. بنده هم با اینکه در قسمت‌های مختلف سازمان مجاهدین فعالیت می کردم و آنهم سالیان در آنجا بودم، اطلاعاتی که در حال حاضر رژیم از آن بی‌خبر باشد، ندارم. خودم بافت تشکیلاتی سازمان مجاهدین خلق را بهتر از افرادی همچون صبری حسن‌پور می شناسم و مطمئنم که او هیچ اطلاعاتی از مجاهدین ندارد که تا کنون مزدورانی همچون کریم حقی‌منیع آنرا در اختیار رژیم نگذاشته باشند. افرادی همچون کریم حقی‌منیع، محمد حسین سبحانی، بهزاد علیشاهی، …….. و حتی دو نفوذی‌ وزارت اطلاعات که اخیراً در آلمان دستگیر شده و در زندان آن کشور محبوسند را هم نمی شود با او در زمینه داشتنِ اطلاعات از مجاهدین مقایسه کرد. البته می‌دانم برای شما کمی سخت است تا باور کنید که صبری حسن‌پور هیچوقت به مفهوم واقعی “مجاهد” نبود. او در تشکیلات مجاهدین فعالیت اینچنینی که ذکر کردید، داشت و کسی این را انکار نمی کند اما دسترسی به اطلاعاتِ مورد نیاز رژیم از مجاهدین را نداشت. از طرف دیگر او سالهاست که حتی ارتباط کم‌رنگ هم با مجاهدین و افراد دارای اطلاعات از مجاهدین، ندارد.
نوشتند که ” ایشان اطلاعات بسیاری در خصوصِ افرادِ فعالِ داخلِ کشور دارند”. وزارت اطلاعات بیش از سه دهه است که فعالیت می کند و مطمئناً اینقدر تجربه دارد که دستگیری فردی که بنا به نوشته شما ” اطلاعات بسیاری در خصوص افراد فعال داخل کشور دارند” را علنی نکند تا بتواند طی یک عملیات غافلگیرانه همه‌ی آن “افراد فعال داخل کشور” را دستگیر و زندانی کند. پس همین بوق و کرنا و های دستگیر کردم‌ها نشان از این دارد که هیچ اطلاعاتی در کار نیست.
کسانی که به “ربوده شدن” صبری حسن‌پور توسط سازمان اطلاعات سپاه پاسداران، وزارت اطلاعات و یا هر ارگانِ دیگر جمهوری اسلامی در ترکیه اصرار می‌ورزند، نهایت سعی خود را کرده و می کنند تا او را به عنوان رهبر و یا سخنگوی یک گروه جدی و برانداز معرفی نمایند و این اصرار و معرفی، خودش نقطه‌ی مشکوکِ این قضیه است و به راحتی می شود فهمید که اینان نه برای نجات جان او، بلکه می خواهند او را یک خطر جدی علیه جمهوری اسلامی القا نموده و زمینه اعدام او را فراهم سازند تا به نتیجه‌ای که به آن اشاره خواهم کرد، نائل آیند. اگر چنین نیتی نداشتند و قصدشان احساس مسئولیت، دلسوزی و نجات جان او می‌بود، می بایست می نوشتند که این نظام جهل و جنایت حتی از مجری و یا صاحب امتیاز یک تلویزیون اینترنتی که فقط چند ده بیننده دارد هم، وحشت داشته و او را در یک کشور خارجی ربوده و یا دستگیر و زندانی کرده است. کسانی که در خارج کشور ساکن هستند و یا فعالیت سیاسی می کنند و به عرف و قوانین بین‌المللی اشراف دارند، بخوبی می دانند که وقتی یک توریست در کشوری گُم می شود، به قتل می رسد، مورد تجاوز و حتی اذیت و آزار قرار می گیرد، کشور مربوطه باید پاسخگو باشد. حال در شرایطی که اذهان عمومی و توجّه تمامی دولِ جهان روی مبارزه با ترور و تروریزم متمرکز شده است، یک شهروند اروپایی به عنوان توریست به ترکیه می رود و در آنجا “ربوده” می شود، “ربایندگان” با بوق و کرنا خبر دستگیری او را اعلام می کنند اما کسانی که اصرار بر ربوده شدن این شهروند اروپایی در ترکیه دارند و ظاهراً برای نجات جان او می کوشند، نه دولت ترکیه را متهم به سهل‌انگاری و بی‌تفاوتی کرده‌اند تا این جریان را پیگیری کرده و گزارش دهد، و نه از دولت هلند خواسته‌اند که دولت ترکیه را وادار به پیگیری و گزارش علنی کند. باید تا روشن شدن حقایق، دولت هلند و ترکیه را تحت فشار قرار داد تا هرچه سریعتر این کیس را پیگیری و گزارش کامل آن را به اطلاع عموم برسانند.
نقل از منبع‌ایی همچون “فضائل عزیزان”، قضیه را مشکوک‌تر می کند چرا که تا کنون از این “منبع” جز آبِ گندیده و مملو از کِرم و باکتری، چیزی عاید نشده است و او خود باید پاسخگو باشد که نقشش در این پرونده چیست و در کجای آن قرار دارد. بعید نیست که عرفان قانعی‌فر هم در نقش تحلیل‌گر و یا “منبع” سر برسد.
به نظر بنده، رژیم بعد از انتشار وسیع این خبر، منتظر واکنش سازمان مجاهدین خلق بوده و هست. اگر سازمان مجاهدین علیه صبری حسن‌پور اطلاعیه دهد و او را به عنوان مزدور وزارت اطلاعات معرفی کند، از آنجایی که رژیم برای جانِ چنین افرادی و حتی “سرداران” تاریخ مصرف گشته خود اصلاً و ابداً ارزش قائل نیست، او را قربانی خواهد کرد تا وانمود نماید همه کسانی که توسط این سازمان به عنوان مزدوران وزارت اطلاعات افشا شده‌اند، رقبای آن سازمان و دشمنان واقعی ما هستند و بدینویسله بتواند برای مزدورانی که توسط مجاهدین خلق افشا شده‌اند، اعتبار و مشروعیت کسب نماید. در غیر اینصورت صبری حسن‌پور خطری برای رژیم نیست که رژیم از او بترسد و بخواهد او را از سر راه خود بردارد. رژیم حتی افرادی مثل بهزاد علیشاهی، محمدحسین سبحانی، صمد نظری، هادی شعبانی و چندین نفر دیگر که بر خلاف صبری حسن‌پور در چندین رشته عملیات نظامی شرکت داشته‌اند و حتی پاسداران را هم کشته بودند را صرفاً جهت به‌کار گرفتنِ آنها علیه سازمان مجاهدین خلق آزاد کرد و امتیازات کلانی هم به آنان داد و می دهد. صبری حسن‌پور در همین تلویزیون اینترنتی‌اش که فقط چند ده بیننده داشت، علیه سازمان مذکور فعال بود و رژیم هم باید تازه چیزی به او بپردازد که علیه دشمن قسم خورده‌اش فعالیت می کرد. سازمان مجاهدین خلق هم اینقدر و هوش و درایت دارد که با چنین ترفندهایی به دام باندهای جهل و جنایت حاکم بر ایران نیفتد و در این زمینه بی‌تفاوت بماند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر