در تاریخ ۹۶/۴/۲۰ ابلاغیه ایی از دادسرا دریافت کردم که تا پنج روز به من مهلت داده شده بود تا جهت رسیدگی به شکایتم علیه قرار گاه ثارالله مراجعه کنم. چرا که در روز سوم آبان روبروی بیمارستان بقیه الله که به قصد عیادت استاد محمد علی طاهری رفته بودم، در یک هجوم ناجوانمردانه مورد ضرب و شتم عمدی با باتوم و پوتین هایشان قرار گرفتم به طوری حتی وقتی بر زمین افتاده بودم باز هم بی رحمانه بر اثر ضربات پوتبین های ماموران، آسیبهای زیادی به من وارد شد؛ من را به زندان و «نه بیمارستان» منتقل کردند و در زندان قرچک به همراه چند خانم دیگر که آنها هم از شاگردان استاد محمد علی طاهری بودند به مدت نه روز در اسارت بودیم و بعدا مطلع شدم همسرم نیز جزء دستگیر شدگان بود و به زندان فشافویه منتقل شده اند .
از اسپری فلفل و گازهای اشک آور که خیابان را غبار آلوده کرده بود و صورتهایمان را سوزانده بود و از توهینها و فحش های وحشتناک که برق از سر می پراند که از دهان خانم های نیروی انتظامی بیرون می آمد و حیا نمی کردند و به زن و مرد فحشهای رکیک و وحشیانه می دادند، بگذریم و فاکتور بگیریم “که این نیز عملی خشن، غیرقانونی و وحشیانه است و مستوجب مجازات ” اما آنچه بیش از همه آزارم می داد ادعای مسلمانی و حریم (محرم)شکستن و من را نیمه عریان و بدون روسری با تنی کوبیده شده به بازداشتگاه منتقل کردند.
بعد از آزادی از زندان برای به دست آوردن مدارک و شواهد اقدام اما کارم نیمه تمام و برای پنجمین بار به زندان رفتم بعد از بازگشت از زندان “اقدام به شکایت از بی قانونیهایی که از درون زندان دیدم و بی قانونی ترازوی عدالت “از قاضی پرونده ام و از بازپرس های پرونده ام و نیز از برادران و خواهران گمنام قرارگاه ثارالله شکایت کردم، که در این بین قرارگاه ثارالله “متعهدتر از دیگران عمل کرد و زودتر به شکایتم رسیدگی کردند در دادسرای نیروهای مسلح بعد از ارایه ی مدارک و شواهد به حفاظت اطلاعات سپاه معرفی و در آنجا شخصی به نام آقای رفیعی موضوع را به وکالت از سپاه پیگیری و قول مساعدت دادند و ما نیز به ایشان و به تعهدی اخلاقی ایشان اعتماد کردیم “حرفهایمان را شنیدند و ثبت و ضبط کردند مدارک را به ایشان تحویل اما ایشان مصر به این بودند که سپاه دخیل در این ماجرا نیستند و جانبداری از ایشان کردند که توجهشان را به اصل قانون صد و شصتم و ماده ی صد و بیست و پنج و صد و بیست و شش قانون اساسی کردم و یادآورشدم که سپاه ضابط قضایی و شریک جرم و در این اتفاق معاونت در جرم محسوب می شوند و نیز خطر نپذیرفتن این واقعه “به شدت پیامدهای بدتری را برای سپاه به ارمغان می آورد چرا که هر کسی با داشتن هیکلی فربه و کت و شلواری برتن می تواند وارد میدان شود و فرمان به کشت و کشتار دهد و ما نیز ناتوان از شناسایی آنها هستیم و علنا با شناسایی نکردن عوامل جرم این پرونده “میدان را برای اوباش باز گذاشته اید و حتی اگر مامورشما باشد دیگر به قوانین اعتباری قایل نیست و فرمان از اسلحه و باتوم و زورش می گیرد و کشور را همین افراد به چالش و خطر انداخته اند آنها متعهد نیستند و فرامین را به دلخواه تعریف می کنند “آقای رفیعی با افسوس این افراد را انکار نکردند و قول دادند تا به موضوع رسیدگی و از من چهار مرتبه پرسیدند که می خواهید با افراد خاطی چه کنید و من گفتم طبق قانون با آنها برخورد کنید ایشان گفتند اگر من این پرونده را رسیدگی و پیگیری و خاطیان را مجازات کنم بهتر است یا به دادگاه معرفی شوند؟ گفتم من به شما اعتماد پیدا کرده ام خود شما پرونده را پیگیری و افراد خاطی را مجازات کنید، ما را بس؛ من می خواهم طبق موازین و قانون همه متعهد و پایبند باشیم نه اینکه به حسب داشتن قدرت “دیگران را بنا بر عقاید و سلیقه هایشان سرکوب کنیم طبق اصل قانون اساسی تفتیش عقاید ممنوع است حال آنکه برای داشتن اعتقاد”سالهاست مردم از ترسشان سکوت کرده اند و هر چه زور بگوید می پذیرند ایشان گفتند کسی تا امروز شکایتی از ما نداشته تا ما رسیدگی کنیم “من آزادی اندیشه ها را در دو قدمی این تاریکی “می بینم”دوستانم، برای خشم و غضب در گلو خوابیده ام شکایت نکردم تا کسی را بی آبرو و به زندان و در رنج ببینم برای رسیدن به حقم تلاش نکردم تا خاطیان را در پشت حصار زندان و منفصل از خدمت ببینم “من همه ی تلاشم را کردم که به آنها نشان دهم می شود کنار رحیم “رحمان بود “می شود حب و بغض و کینه نداشت و ایران را گلستان کرد “می شود همگان از حقوق خود مطلع باشند و زیر بار ظلم نرفت آنچه ظلم و ظالم را می سازد وجود مظلوم است پس از امروز مظلوم نباشید و ظالم نسازید.
با آرزوی برقراری عدالت برای همه – زهرا شفیعی دهاقانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر