جمعه، دی ۰۱، ۱۳۹۶

#ایران# گزارش تکان دهنده ی دو امدادگر محلی از زلزله ی کرمانشاه

 

  پنج‌شنبه  ٣۰ آذر ۱٣۹۶ -  ۲۱ دسامبر ۲۰۱۷


اخبار روز: آنچه پیشرو دارید گفت وگو با دو نفر از فعالان محلی امداد و نجات و کمک‌رسانی به زلزله‌زدگان استان کرمانشاه است. س.ع و ا.ح که از دقایق و ساعت‌های اولیه پس از وقوع زلزله در منطقه آسیب‌دیده حاضر بوده اند. حضوری که از نخستین مراحل امداد و نجات تا مرحله کمک‌رسانی مستمر ادامه داشته است. مشاهدات و تجربیات دست اول این دوستان از شرایط و چگونگی اوضاع و احوال ویرانی و امداد ما را به شناختی عمیق‌تر و گسترده‌تر از بحران اخیر در استان کرمانشاه خواهد رساند. امیدواریم با چنین مصاحبه‌هایی در آینده از کم‌وکیف کمک‌رسانی مستمر نیز اطلاعاتی دقیق و دست اول به دست بیاوریم.

ـ یک شرح ماوقع بدهید تا شروع قضیه روشن شود. بگویید کجا بودید وقتی زلزله رخ‌داد؟ چطور متوجه شدید برای امداد باید به جای مشخصی بروید یا آسیب‌ها به کجا وارد شده است؟

* س.ع: کرمانشاه بودم که زلزله شد. در تماس با دوستان فهمیدم که سرپل ذهاب ویران شده است، هماهنگ کردیم با دوستان و حرکت کردیم سمت سرپل ساعت ۲ شب بود که رسیدم سرپل، ساختمان‌های مسکن مهر را که دیدم گفتم برویم سمت روستاها. با خودم گفتم امدادرسانی سمت روستاها خیلی کمتر است. از سه راه زرین جوب ذهاب که رفتیم به سمت ثلاث و ازگله به اولین روستا رسیدیم. روستاهای سمت کلاشی و کوئیک. کلاشی ما چهارنفر بودیم، یک پتک و یک کلنگ. در کلاشی با اینکه تخریب روستا زیاد بود فقط دو کشته دیدم که از زیر آوار درآوردیم بیرون. در کل منطقه بالا روستاها بالای ۸۰ درصد تخریب شده بودند و برخی روستاها صد درصد تخریب داشتند. بعد از کلاشی اکثرا جنازه‌ها را کشیده بودند بیرون و در گوشه‌ای چیده بودند. تمام مسیر جاده به علت ریزش کوه پر از سنگ بود و هیچ نهادی هم برای پاک‌سازی مسیر نیامده بود.

ـ چه جاده‌ای چه ساعتی؟

* س.ع: سه‌راه زرین جوب به سمت تازه‌آباد و ثلاث. شش کیلومتر از این سه‌راه که دور شدیم به سمت ثلاث وضع این طور بود، بین ۲ و ۳ صبح. تقریبا ساعت ۳ بود که رسیدیم به روستای کوئیک که بیشترین آمار کشتهٔ روستایی را دارد. کوئیک مجموعه ۳ روستا است که خیلی هم بزرگ هستند. حول‌وحوش ۷۹ کشته آنجا بود که ما با دوستان ۱۸ جنازه را درآوردیم. کوییک را که رد کردیم به نزدیکی‌های باناوا رسیدیم جادهٔ انتهای روستا مسدود بود که بعد از بیرون کشیدن جنازه‌‌های باقی مانده، با کمک خود اهالی و وسایل ابتدایی جاده را به اندازه عبور یک ماشین باز کردیم. جلوتر بسیاری جاها اصلاً رانش زمین آسفالت را نابود کرده بود، جاهایی ۱۵ تا ۲۰ سانتی‌متر نشست کرده بود. بعد وارد حوزه ثلاث شدیم. چندتایی روستا را به سمت تازه‌آباد رد کردیم روستاها عموماً آسیب جدی به خانه‌ها وارد نشده بود،‌ اصلاً خانه‌‌ها گویا مستحکم‌تر بودند. حدسم این بود که تخریب زیاد نیست اما رفتیم تا خود تازه‌آباد که تقریباً ساعت هفت بود. بیشترین حجم تخریب در این مسیر تا روستای بزمیرآباد بود. همین مسیر را برگشتیم و شروع کردیم به پاک‌سازی اساسی جاده تا سرعت امدادرسانی افزایش یابد.‌
بعد از پاک‌سازی جاده‌ها مسئله انتقال مصدومان بود،‌ انتقال برخی از این‌ها با خودروهای اهالی و با تمام توان انجام شده. مصدومان این مسیر عموماً به اسلام‌آباد یا سرپل منتقل می‌شدند. معضل اصلی بعد از این جنازه‌‌ها بود. همان روز همه منتظر بودند بیایند و جواز دفن صادر کنند، این اتفاق نیفتاد. چقدر تلاش کردیم یک کمیته‌ای یک ماشین هلال احمری پیدا کنیم برای این صادر کردن جواز دفن ولی نشد که نشد.
ساعت ۸ صبح اولین ماشین امداد شامل نان، آب و کنسرو که البته خیلی کم بود را جور کردیم و دو روستا را پوشش دادیم. ولی عمق فاجعه وحشتناک بالا بود، من هم تجربه اولم در امدارسانی زلزله بود.

ـ از چه لحاظ عمق فاجعه بالا بود؟

* س.ع: چون تجربه اولم در زلزله بود بچه های کوچک و خانم‌ها را می‌دیدم که اکثراً زخمی بودند، نمی‌توانستم هم بگویم بیایند جایی. حتی زخمی‌ها را نمی‌توانستیم متقاعد کنیم بروند بیمارستان. فکر کنید کسی که مادرش، برادرش، همسرش و ... مرده بود فقط به فکر آن‌ها بودند نه به فکر خودشان و هیچ کاری نمی‌شد کرد. نیروی حرفه‌ای می‌خواهد. اولین ماشین دولتی که امدادی بود ساعت ۳ و ۴ بعد از ظهر به منطقه رسید. برای پاک‌سازی آن سنگ‌های که در جاده سمت ثلاث بود هر کدام اندازه دوتا پاترول بودند نه می‌شد تکان داد نه می‌شد شکست، فقط با ماشین بزرگ مثل لودر شاید می‌شد تکانشان داد. تنها کاری که ما می‌توانستیم بکنیم پیدا کردن گروه‌های پزشکی بود که بگوییم بیایند که متأسفانه آن‌‌ها هم نرسیدند. ترافیک به قدری سنگین شد بود که امدادرسانی از طرف مردم و دولت را مختل کرده بود.

ـ این قضیه صدور جواز دفن چرا انقدر عقب افتاد؟ حتی صبح بعد از بیرون کشیدن جنازه‌ها هم کسی یا کمیته‌ای از نهادهای مربوط نیامد برای این کار؟

* س.ع: خود شهر سرپل خرابی وحشتناکی داشت و کشته زیاد داد، بیشترین خرابی هم در مسکن مهر بود که آواربرداری‌اش تا عصر روز بعد از زلزله ادامه داشت و چند تا از بلوک‌های مسکن مهر کاملاً تخریب شده بود. به خاطر همین بیشترین تمرکز نیروهای امدادی بر خود شهر سرپل بود. ازگله، سرپل، ثلاث و چند شهر خرابی زیاد داشتند و تمرکز روی شهرها بود. جمعیت شهرها به نسبت روستاها بیشتر بود و امداد آنجا زمان‌برتر است.

ـ با این اوصاف اجساد روستاها چقدر معطل ماندند؟

* س.ع: اجساد روستاها تا ساعت ۴ بعدازظهر روز بعد حدوداً، آن موقع مردم کمی به خودشان آمده بودند. قبرها را حاضر می‌کردند حتی نفر برای کندن قبر هم کم بود.

ـ جواز صادر شده بود؟

* س.ع: نه، ولی باید به هر حال دفنشان می‌کردند.

ـ روند تدفین چطور بود؟ چقدر طول کشید؟ گورها از هم منفک بود؟

* س.ع: من گور دسته‌جمعی در کوئیک دیدم. با لودر روبه‌روی گورستان روستا چاله‌ای کندند و جنازه‌ها را ریختند تو گودال و خاک ریختند رویش. روستاییان کوئیک اهل تسنن هستند نماز را جمعی خواندند و خاک کردند. تا جایی که من دیدم باقی روستاها گورها انفرادی بود.

ـ در این گورهای دسته‌جمعی چند نفر خاک شدند؟

* س.ع: دقیق نمی دانم واقعاً، ولی بیشترین فوتی را کوئیک داشتُ با سه روستای بزرگ.

ـ ماشین‌های راهداری برای پاک‌سازی جاده‌ها تا ۳ و ۴ بعدازظهر نرسیدند؟

* س.ع: نه نرسیدند.

ـ کمک‌ها به چه صورت وارد شدند چه از طرف دولت، چه از طرف مردم؟ چه چیزهایی رسید؟ مثلا مواد غذایی، پزشک و... چادر کی به منطقه رسید؟

* س.ع: ترافیک باعث به تأخیرافتادن کمک‌های مردمی شده بود اولین کمک‌های مردمی ۸:۳۰ تا ۹ صبح وارد منطقه شد شامل آب و نان و کنسرو. کمک دولتی در آن مسیری که ما بودیم ۲۴ ساعت بعد از فاجعه نرسیده بود. ما در سه‌راه زرین جوب کمپ زده بودیم. اگر می‌خواستند به سمت تازه‌اباد و ثلاث یا ازگله بروند قطعاً از جلوی ما رد می‌شدند. اولین کمک های دولتی یه بار تراتزیتی آب معدنی بود که یگان‌ویژه آورد. آمدند جاده اصلی را بستند ۳تا ۴تا هلی‌ آوردند برای فیلم‌برداری که یعنی ببینید چه کمک بزرگی آوردیم. جالب‌تر البته نحوه توزیع همان آب معدنی بود. به هر روستا که می‌رسیدند چند سرباز از بالای بار چندین بسته آب را پرت می‌کردند پایین و می‌رفتند روستای بعدی. بیشتر کمک‌های دولتی به همین شکل بود. بعد از سه روز ارتش و هلال احمر شروع کردند به انبار کردن کمک‌ها، حتی در سرپل و پاتاق جلوی کامیون‌های بزرگ ۱۰ تن را می‌گرفتند و به داخل پادگان ابوذر هدایت می‌کردند و بار مردم را خالی می‌کردند و بعد به مرور و با نیازسنجی ابتدایی توزیع می‌کردند. عملکرد ارتش در منطقه واقعا مثبت بود. هلال احمر برای توزیع چادر به مشکل برخورده بود، تا ۴ روز اول چادر هلال احمر نمی‌دیدیم. اکثر چادرها در این روزهای اول چادرهای مردمی بود. از همین چادرهای مسافرتی که دیده‌اید.

ـ هلال احمر به چه مشکلی برخورده بود؟

*س.ع: در اولین خبر گفتند ۲۰۰۰ چادر در پاتاق آورده‌اند و ربوده شده. نمی‌دانم چرا اسم این‌ها را گذاشتند غارتگر؟ همان‌ها که گفتند غارتگر هستند شب‌های اول زلزله هیچی نداشتند حتی برای گرم کردن زن و بچه و پیر خودشان با مشکل چوب روبه‌رو بودند. وحشتناک سرد بود هوا. شب اول و دوم و سوم و ... تا روز دهم ما درخواست چادر داشتیم. اولین و مهم‌ترین نیاز مردم حتی بعد از ده روز هنوز چادر بود.

ـ از نهادهای دولتی فقط هلال احمر چادر توزیع کرد؟

* س.ع: ارتش هم آورده بود ولی کم بود. اما کیفیتش خیلی بهتر از چادرهای هلال احمر بود برزنتی ضد آب و باد.

ـ این چادرهای سفید هلال احمر که ما دیدیم جنسش چی‌ست؟ اصلا‍ً برای این شرایط مناسب است؟

* س.ع: نه متأسفانه مناسب نیست. خیلی نازک است، از پنبه است،‌ متقال، آب و باد و سرما ازش عبور می‌کند. اگر چادرها نایلون‌پوش نشده باشند به راحتی عبور می‌کند. زیر این چادرها کلاً هیچی ندارد.

ـ این چادرها با این مشکلات هنوز هم پابرجاست؟

* س.ع: بله

ـ برای وضعیت سرما و امکانات گرمایشی چه کرده‌اند؟

* س.ع: از طرف دولت کنترل نشده است و هیچ وسیله گرمایشی از سمت دولت وارد منطقه نشده است. برق در ۴۸ ساعت اول کامل قطع بود. پس وسایل گرمایشی نفتی اعلام نیاز کردند و وقتی وسایل گرمایشی نفتی وارد منطقه شد دیدیم مشکل نفت داریم این جا. تا این که برق روستاها وصل شد و درخواست هیتر و بخاری برقی کردند. البته چون این وسایل فشار ولتاژی زیادی بر سیم‌های برق می‌آورند و به دلیل خراب شدن زیرساخت برقی و البته مشکلات کابل‌های شبکه توزیع برق مشکلات زیادی پدید می‌آید. باید اکیپ‌هایی از اداره برق مستقر می‌شدند و مشکل را حل می‌کردند که در آن روزها نبودند. مردم خودشان دست به کار شده و برق را از شبکه توزیع می‌گرفتن که خودش مشکلاتی را درست می‌کرد.

ـ کسی را از ارگان‌‌های دولتی پیدا کردید که توضیح دهد چرا دولت هیچ کاری برای وسایل گرمایشی نمی‌کند؟

* س.ع: نه متأسفانه هر چه تلاش کردم موفق نشدم ارتباطی برقرار کنم.
ـ د
رباره بیمارستان و مسکن مهر اسلام‌آباد غرب توضیح می‌دهید وضعیتشان چطور بود؟

* س.ع: من نمی‌دانستم اسلام‌آباد خسارت خورده است تا اینکه یکی از بارهای کمک مردمی را با توجه به ترافیکی که در محور کرمانشاه به سرپل از محدوده کرند گرفتارش شدیم و در خود کرند نتوانستیم انبار گیر بیاوریم بردیم اسلام‌آباد. در انبار یکی از دوستان که موفق شده بودند مجوز بگیرند بار را پیاده کردیم. دوستان گفتند اسلام‌آباد هم احتیاج به کمک دارد. ما را بردند مسکن مهر اسلام‌اباد که دیدم قیامت است و کل ساکنین بیرون چادر زده‌اند. یکی از بلوک‌‌ها تا طبقه دوم آمده بود پایین، یعنی طبقه دوم شده بود هم‌کف و طبقه اول کاملا محو شده بود. کلاً واحدهای مسکن مهر اسلام‌آباد و هر جایی که در زلزله آسیب‌دیده و از بیرون حتی سالم است، داخلش ویرانه است و غیرقابل سکونت است. درون ساختمان همه تیغه‌ها ریخته است.

ـ چه نقصی در طراحی یا اجرای این ساختمان‌های مسکن مهر بوده که همگی این طور شده‌اند؟

* س.ع:من سررشته‌ای در معماری یا عمران ندارم متأسفانه. بیمارستان اسلام‌آباد که تنها ۲ ماه پیش افتتاح شده بود ریخته بود و پلمبش کرده‌اند. اتفاق جالب این است که درست کنار همین ساختمان که ۲ماه از افتتاحش می‌گذرد یک بیمارستان است که بیش از ۴۰ سال قدمت دارد حتی یک آجرش هم نیفتاده است. دقیقا همان ساختمانی که در مسیر نشانتان دادم.

ـ توضیحی دادید در مورد شکل ساختمان یا ستونش که نتوانسته وزن ساختمان را نگه دارد و آمده پایین.

* س.ع: یک ساختمان شخصی بود. با یکی از دوستان متخصص عمران گشتی می‌زدیم در ویرانی‌ها، به ساختمانی برخوردیم که مثلاً تا یک متر سالم بود. یعنی از فوندانسیون تا یک متری کاملا سالم مانده بود بالاتر از یک متر ساختمان خم شده بود. پرسیدم چرا این طور شده؟ گفت به خاطر استفاده نکردن از پلیت سرتاسری این مشکل پیش آمده و زیاد هم هست. یعنی ستون خانه را سرتاسری نمی‌سازند و تکه‌تکه وصله‌وپینه می‌کنند با تکه‌های ۲۰ یا ۳۰ سانتی‌متری بعد ستون‌ها خم شده است و تیر‌اهن‌‌ها پیچ خورده است. پرسیدم هزینه این دو چقدر فرق می‌کند؟ گفت نهایت ۴ میلیون تومان. غیر اصولی بنا کردن ساختمان همین طور است دیگر خیلی از ساختمان‌های شخصی‌ساز هم در سرپل همین مشکل را دارند. هیچ نظارت درستی بر ساخت بنا نشده است در مسکن مهر هم همین است، برای مثلاً صرفه‌جویی کوتاه مدت، هزینه نظارت را حتی تا یک سوم کم کرده‌اند، خب نتیجه‌اش را می‌بینید.

ـ وضعیت مصدومین پس از انتقال به بیمارستان‌ها چطور بود؟ کسی در بیمارستان‌ها فوت کرد؟

* س.ع: در مورد انتقال مصدومین می‌دانم تعدادی را به کرمانشاه، همدان و حتی تهران منتقل کرده‌اند.

ـ یک نکته‌ای در مورد سردخانه و هزینه‌هایش گفتید.

* س.ع: چند نفری در روستاها که خواسته‌اند جنازه‌ها را دفن کنند برای شست‌وشو به سردخانه‌‌ها انتقال داده‌اند. بعد از انتقال و ترخیص جنازه برای دفن به ازای هر شب ۳۰ هزار تومان و برای شست‌وشو ۲۵۰ هزار تومان از صاحبان جنازه پول گرفته‌اند بعد ترخیص کرده‌اند.

ـ خسارت‌های دامی که وارد شده را از نزدیک پیگیر بوده‌اید گویا. توضیحی می‌دهید.

* س.ع: مسئله دام‌ها را خیلی پیگیر شدم. یکی از مشکلات اصلی این بود که تا ۵ روز حتی یک نفر از سازمان دام‌پزشکی نیامد، حتی یک دام‌پزشک و در بسیاری از روستاها دام‌‌های مصدوم و مرده بسیاری به شکل غیربهداشتی معدوم شدند، به حدی که برخی جاها دام‌های تلف شده را کنار تپه‌ها و کوه‌ها ریخته بودند. و بوی تعفن منطقه را گرفته بود،‌ مشکلات بهداشتی این کار به کنار. مسئله بعدی دام‌‌های مصدوم بود. حتی تا خود اداره دام‌پزشکی پیگیر شدم و گفتند سیستم مستقر در خود سرپل داریم حتی. حتی با خود این تیم‌های مستقر تماس گرفتم ولی تا روز شنبه هفته بعد از زلزله یک نفر به روستاهای بسیار نزدیک شهر سرپل هم سر نزده بود. در یکی از روستاهای نزدیک سرپل یک روستایی چهار گاوش به دلیل رسیدگی نکردن تلف شدند. یک گاو مصدوم از کمرش را همان جا بر زمین سربریدن و هیچ کس هم حاضر نشده بود از گوشتش استفاده کند. گاوها سقط کرده بودند و جفت در شکم مانده بود. دو گاو مصدوم روستایی را در راه انتقال به مثلاً اداره دام‌پزشکی کشته بودند. آن گاو کمر شکسته را که من پیگیر بودم هر طور شده نجات بدهیم، گفتند بیش از چهارمیلیون هزینه عملش می‌شود و قابل انتقال هم نیست.

ـ چه نهادی باید به این کار رسیدگی می‌کرد یا چنین تیم‌هایی را اعزام می‌کد؟

* س.ع: سازمان دام‌پزشکی. من بارها پیگیر شدم از خارج سیستم دام‌پزشک بیاوریم تا کار معدوم سازی را انجام بدهند دست‌کم ولی چون باید دام‌ها برای بیمه صورت جلسه می‌شدند مردم قبول نمی‌کردند. بیمه تیمی نمی‌فرستاد، پیگیر می‌شدیم می‌گفتند اول باید دام‌پزشکی بیاید تعیین تکلیف دام را بکند بعد ما بیاییم،‌ از دام‌پزشکی پیگیر می‌شدیم می‌گفتند اول بیمه بیایید صورت جلسه کند بعد ما میاییم. این اختلاف و پاس‌کاری بین دو اداره باعث شد این کارها انقدر طول بکشد.

ـ تا الان کارشناسی و تعیین خسارت شده است؟

* س.ع: فکر کنم یک بار آمده‌اند که گفتم دو گاو مصدوم را در راه به کشتن داده بودند.

ـ این قضیه وام بلاعوض که بابت گرفتن کانکس کسر می‌کنند و بعد گفتند شایعه است به چه صورتی در منطقه نمود دارد؟ این کانکس‌های موجود در منطقه مردمی و اهدایی است؟ مربوط به ارتش، سپاه یا هلال احمر است؟ آیا مدرکی هست که قصد داشتند مبلغی از این وام را بابت اسکان در این کانکس‌‌ها کسر کنند و به مردم ندهند؟

* س.ع: تقریباً از روز دهم یا دوازدهم گروه‌‌های مردمی به خاطر سرمای شدید هوا شروع کردند به آوردن کانکس. روزانه بین ۳۰ تا ۴۰ تا کانکس می‌آمد. همیشه سوال بود که پس این کانکس‌ها کجا می‌روند؟ نصفش در شهرها بود باقی را هم می‌دادند به روستاها. دیروز در اطراف سرپل در روستاها بودم مثلاً دیدم در یک روستای ۷۰ خانورای ۲۴ تا کانکس هست ولی کسی نرفته است در کانکس‌ها. گفتم کی کانکس‌ها رسیده گفتند ۳ روز یا ۴ روز است. کانکس‌ها اهدایی یک یا دو ان‌جی‌او بود. از دهیار پیگیر شدم چرا کسی در کانکس‌ها نیست؟ درصورتی که بسیاری در چادر بچه کوچک، زن باردار، پیر و حتی معلول دارند. گفتند امروز جلسه‌ای با بنیاد مسکن معین سازنده این روستا داشتیم گفتند هر خانواری که از کانکس استفاده کند دیگر وام بلاعوض بهش تعلق نمی‌گیرد. بعد پیگیر شدم گویا وام بلاعوض برای اسکان موقت است و هرکس از کانکس استفاده کند این وام به او تعلق نمی‌گیرد. سوال این بود که چرا هنوز کانکس دولتی نیامده به منطقه دست روی کانکس‌های اهدای مردمی گذاشته‌اند و این‌ها که ربطی به دولت ندارد و این بحث‌ها. کمترین خانوار روستاها مثلاً ۲۰ خانوار است، بعد وقتی ۲ کانکس ببری در روستا در توزیعش به مشکل می‌خوری. اولویت‌بندی نمی‌توانی بکنی، به خانواده فوتی داده بدهی یا مریض‌دار یا پیر یا باردار یا ... پس در نتیجه همه کانکس‌های اهدایی را می‌دهند به بنیاد مسکن که با اولویت‌بندی توزیع کند. بنیاد مسکن هم با سپاه قرارداد بسته، قرارگاه خاتم النبیاء را متولی این کار کرده است. و این‌ها این تصمیم را گرفته‌اند و به دهیاری‌ها ابلاغ کرده‌اند. حالا تکذیب کرده‌اند، ولی من خودم مصاحبه استاندار کرمانشاه را دیدم که این نکته را که با استفاده از کانکس وام بلاعوض کسر خواهد شد گفت.

ـ وام بلاعوض را برای اسکان موقت می‌دهند یا برای بازسازی؟

* س.ع: وام بلاعوض را گفته‌اند برای اسکان موقت. برای بازسازی در روستاها ۲۵ و شهر ۳۵ میلیون وام بازسازی تصویب کرده‌اند که دیروز دیدم نوبخت گفته است ۵ میلیون به وام روستایی و ۱۰ میلیون به وام شهری اضافه کرده‌اند.

ـ مگر اسکان موقت وظیفه دولت نیست؟ حادثه طبیعی بوده و دولت باید زلزله‌زده‌ها را تا بازسازی خانه‌شان موقتاً اسکان دهد. این که وامی بدهند برای اسکان موقت مبهم است. مثل این که بگوییم برای مداوای مصدومین مبلغی وام بدهیم، خب بی‌معنی‌ست، باید مصدوم را در نظام درمانی تحت مداوا قرار دهیم.

* س.ع: الان ۲۰ روز از زلزله گذشته است، بعد از این همه روز وصل شدن آب شرب و برق امری بدیهی نیست؟ وام را رها کنید هنوز آب مناطق گل‌آلود است. هنوز آب شرب مشکل است آب قابل اشامیدن نیست حتی عفونی‌ست.

ـ وضع کانکس‌های سرویس بهداشتی و حمام چطور است؟

* س.ع: خیلی وحشتناک است. بسیار بحرانی‌ست. حتی دولت به مشکل برخورده نهادهای مردمی بماند. مشکل دفع فضولات، فاجعه به بارآورده حتی در شهر. در یک محله سه کانکس سرویس بهداشتی برای ۳ هزار نفر گذاشته‌اند. دیگر فکر روستاها را بکنید. در کنار این وضعیت زباله و آشغال و پسماند غذا و دام و ... که به شکل غیراصولی معدوم شده‌ است.

ـ یعنی علت اصلی کم بودن سرویس‌های بهداشتی است؟

* س.ع: تعدادش کم است ولی سیستم دفع عم مشکل اساسی دارد. تعبیه و نصب مهندسی نشده. فضولات جمع شده است. بیماری‌هایی شروع شده است. من خبر دقیق ندارم ولی شایعاتی از گال و وبا هم شنیده‌ام.

ـ یعنی در مسئله بهداشت هم لاشه دام داریم، هم کمبود و غیر اصولی بودن سرویس‌های بهداشتی، هم نبودن یا کم بودن حمام، هم مسئله زباله‌ها. آیا سیستمی یا کاری برای جمع‌آوری و دفع زباله هست؟

* س.ع: ان‌جی‌اوهای سبز تا حدودی کار کرده‌اند، ما خودمان سعی کردیم زباله‌‌ها را انتقال دهیم. شرکت بازیافت کرمانشاه پیش‌قدم شده و گفته هرچه زباله به دستش برسانند بازیافت کرده و درآمدش را به زلزله‌زده‌ها اختصاص می‌دهد. اما مسئله زباله در روستاها هیچ مکانیسم دولتی برای جمع‌آوری و دفع وجود ندارد.



ـ یک شرح ماوقع بدهید تا شروع قضیه روشن شود. بگویید کجا بودید وقتی زلزله رخ‌داد؟

* ا.ح: در منزلم در قصرشیرین،‌ زلزله وحشتناکی بود، آسیب ندیدم ولی تلفن را برداشتیم و به دوست و آشنا زنگ‌زدیم که گفتند سالم هستیم. ما در منطقه کار کارگاهی انجام می‌دهیم و یک کارگاه هم در سرپل داریم. رئیس کارگاه آنجا زنگ‌زد که خودت را برسان که یکی از بچه‌ها زیر آوار مانده است، باقی هم فرار کرده‌اند اما دست و پایشان شکسته است. رفتیم دیدیم کارگاه با خاک یکسان شده و یکی از بچه ها فوت کرده باقی هم بیمارستان هستند. وقتی رسیدیم جنازه را درآورده بودند. رفتیم داخل شهر، وقتی به مسکن مهر رسیدیم کاری نمی‌توانستیم بکنیم، ساعت یازده شب بود،‌ کاری از کسی برنمی‌آمد. جیغ زن و بچه بود وقتی به محله فولادی که بیشترین آسیب را هم دیده رسیدیم. چون هفت هشت نفر بودیم گفتیم برای امداد تمرکز کنیم روی یک خانواده. همه داشتند جیغ می‌کشیدند. روی یک خانواده تمرکز کردیم، جنازه پسر خانواده را درآوردیم گذاشتیم توی کوچه، چیزی نبود رویش بکشیم، دو خواهر و پدرش روی سرش ایستاده بودند،‌ یک لنگه در آوردیم و گذاشتیم زیرش، گفتند آقا مادرش هم داخل است. گفتیم برویم ببینیم چه کار می‌توانیم بکنیم. وارد خرابه که شدیم با توجه به آدرسی که خانواده داده بودند که مادرشان در لحظه آخر کجا بوده یکی از اعضای گروه احساس کرد جایش را یافته، بالاخره موفق شدیم سر مادرشان را که متأسفانه له هم شده بود پیدا کنیم. تا کمر جنازه را کشیدیم بیرون ولی هرچه کردیم بیشتر درنیامد. البته نگذاشتیم اعضای خانواده بیایند بالای آوار خانه. تنها ابزاری که داشتیم بیل و کلنگی بود که از کارگاه خودمان برداشته بودیم. کار ما نیست که بیل مکانیکی و جرثقیل می‌خواهد که آوار را بردارد. خلاصه تا ۴ صبح در کنار همان خانواده ماندیم تا من برگشتم کارگاه و موفق شدم برای آن‌ها یک چادر و وسایل گرمایشی بیاورم، برق که نبود بیرون چادر با هیزم آتش روشن کردیم. آن‌ها را در چادر اسکان دادیم. جنازه برادرشان بیرون چادر بود، جنازه مادرشان نصفش بیرون نصفش زیر آوار، خیلی وحشتناک بود.
یکی از دوستان همراهمان داشت از همان کوچه رد می‌شد گفت: وقتی راه می‌روی مراقب باش پا روی جنازه‌ها نذاری، صحنه عجیبی بود. تا به حال در جنگ هم چنین چیزی مشاهده نشده است. یعنی راه می‌رفتی جنازه بود. حالا چطور آمار داده‌اند ۲۰۰، ۳۰۰ نفر بماند. یک خانمی داد و بیداد می‌کرد که بچه‌ام زیر آوار است، دوست ما رفته بود داخل خانه دست بچه‌ را دیده بود که از آوار بیرون مانده است، نتوانسته بود جنازه‌اش را بیرون بیاورد، خب بهترین کاری که کرد بود این بود که همان دست را هم زیر خاک دفن کند تا مادرش نیاید ببیند.
همه سردرگم، همه پریشان، کاری نمی‌شد کرد. نه نیروی امدادی نه برقی، هوا بسیار سرد. ما تا ۶ و ۷ صبح همین طور سر می‌کشیدیم که بتوانیم آدم زنده در بیاوریم، جنازه که دیگر زیر خاک است و تمام شده است. همه محله فولادی را تقریبا گشتیم، آن‌هایی که زیر آوار بودند همه مرده بودند. کسی زنده نمانده بود.

ـ این حجم از کشته‌ها به خاطر شدت آسیب و جراحت مرده بودند یا به خاطر تعلل و طولانی شدن آواربرداری؟

* ا.ح: درآوردن جنازه از زیر آوار تا روز بعد هم طول کشید، البته محله فولادی به خاطر شدت آسیب و عمق تخریب آن طور بود. همان اول کار ۹۰ تا ۹۵ درصد کسانی که زیر آوار مانده بودند فوت کرده بودند.

- این شکل از تلفات را می‌توان به کل منطقه تعمیم داد یا خاص این منطقه بود؟

* ا.ح: محله فولادی که چون بیشترین آسیب را دیده بود این طور بود.

ـ طول کشیدن آواربرداری را که منجر به فوت شده را می‌توانیم به جاهای دیگر منطقه تعمیم دهیم؟ یا مثلاً از افراد ذی‌صلاح شنیده‌اید چه درصدی از تلفات به خاطر تأخیر و تعلل در آواربرداری بوده؟

* ا.ح: بله، من آمار دقیق ندارم ولی شنیده‌ام یک خانواده می‌دانستند زیر آوار زنده هستند‌ ولی هیچ کاری نمی‌توانستند بکنند. کارِ دست نیست، ابزار و ماشین‌آلات مکانیکی می‌خواهد این کار. حتماً به خاطر تعلل و از دست دادن زمان تلفات داشتیم. ما تا ۷ و ۸ صبح دنبال صدای آدم زنده بودیم، جنازه خیلی زیاد بود. با دوستان که کرمانشاه ان‌جی‌او دارند تماس گرفتم، گفتند سگ زنده‌یاب داریم و صبح آنجاییم. آمدند و شرایط شهر را که دیدند که ارتش شهر را قرق کرده رفتند سمت روستاها. برای آواربرداری من خودم با سرتیپ آریانفر هماهنگ کردم ۳ تا بیل مکانیکی با راننده بردیم داخل شهر. دو تا در مسکن مهر مستقر کردیم، یکی در محله فولادی. شروع به آواربرداری کردند با نظارت ارتش، تعداد زیادی جنازه بیرون کشیده‌اند. ارتش هم سردرگم بود، اصلاً ارتش نهادی نیست که بتواند این شکل از امدادرسانی را انجام دهد. اینجاها نهاد متخصص می‌خواهد، ارتش کارش این نیست.

ـ نهاد متخصص چه نهادی است؟

* ا.ح: گروه‌های امداد، هلال احمر و ... هلال احمری‌ها دست خالی بودند. این‌ها هم دستگاه‌های مکانیکی و ماشین‌آلات می‌خواهند که نداشتند، آن چندتا ماشین‌آلات هم که بود مال اشخاص و شرکت‌های خصوصی بود که مشغول کار بودند. پرسنل ارتش از وظیفه و کادری خیلی زحمت کشیدند ولی ارتش اصلاً نهادی نیست که بخواهد چنین امدادی را انجام دهد، سررشته ندارند، برداشتن آوار خیلی کار مهندسی دقیقی‌ست باید اصولی برداشته شود، احتمال زنده ماندن افراد زیر آوار بود. من خودم شاهد بودم در مسکن مهر ۴۷ نفر روی سقف خانه‌ای ایستاده بودند که بیل مکانیکی داشت کار می‌کرد بعد گروه امداد ایستاده بودند و ماجرا را نگاه می کردند و منتظر آواربرداری بودند. هیچ برنامه و نقشه و دستورالعملی نبود، هیچ.

ـ این شکل غیراستاندارد کار هم تازه از فردای زلزله شروع شد؟

* ا.ح: بله بعد از ظهر فرداش بود. چون ماشین‌آلات با توجه به ترافیک شدید در مسیرهای منتهی به سرپل نمی‌توانستند به شهر برسند. از فردا ظهر تقریبا اولین ادوات به شهر رسیدند و به شکل غیرمنظم و بی‌برنامه شروع به آواربرداری می‌کردند.

- شما بعدتر هم درگیر امداد بودید، به نظرتان چرا تخریب این شکل بود؟

* ا.ح: یکی از دوستانم ساکن مسکن مهر سرپل است. پیدایش کردم. گفت خودم بیرون بودم ولی زن و بچه‌ام داخل بودند. رفتم داخل خانه‌اش را نگاه کردم، فکر کنم هر طبقه ۴ واحد بود، انگار یک واحد شده بود. تمام تیغه‌ها ریخته بود. داشتم می‌رفتم جلو که دوستم گفت خانهٔ ما نیست نرو. دیوارهایش پودر شده بود. دو سه بلوک کامل با ستون آمده بود پایین.

ـ در خصوص مسئله کفن و دفن اجساد و مردگان مردم و دریافت پول برای انجام این کار چیزی می‌دانید؟

* ا.ح: در مورد این مسئله گرفتن پول بابت هزینه کفن و دفن از خانواده‌ها خودم گزارش گرفته‌ام. در روستای قلعه بهادری خودمان بیست‌نفر را درآوردیم با ملحفه کفن کردیم و خاک‌سپاری کردیم، هنوز یک نفر از نهادی دولتی نیامده بود بگوید چه کار می‌کنید. خود اهالی بیست نفر را درآورده بود، هیچ کس آماری نگرفته بود و بدون جواز دفن خاکشان کردند. انقدر تعداد کشته زیاد بود که نه غسالخانه و نه بیمارستان جنازه قبول نمی‌کردند. همان مادر و پسری که گفتم شب اول درآوردیم خود خانواده در چشمه سراب‌بند شسته بودند و با ملحفه کفن کرده و در یک قبر خاک کرده‌اند.
در قلعه بهادری ۱۰۰هزار تومان برای کفن کردن و ۲۵۰ هزار تومان اجرت شست‌وشوی در غسالخانه و بابت یک شب ماندن جسد در سردخانه ۳۰هزار تومان از خانواده مردگان زلزله گرفته‌اند. در غسالخانه اسلام‌آباد بوده چون غسالخانه سرپل مطلقاً جا نداشت. البته خب مردم پولی هم همراه نداشتند و باقی چیزها هم که زیر آوار مانده بوده. مردم رفته بودند از هرکس آشنایی با او داشتند پول قرض کرده بودند چون گفته بودند باید هزینه‌ها را بدهند تا جنازه را آزاد کنند.

ـ در باب بحث وام بلاعوض به زلزله‌زدگان و اسکان در کانکس‌ها چیزی می‌دانید؟

* ا.ح: آشناهایی که در روستا هستند گفتند ۲۰ کانکس از کمک‌های مردمی برای ما آمده ولی هیچ کدام از اهالی روستا نمی‌پذیرند در آن‌ها ساکن شوند. پرسیدم چرا؟ گفتند هرکس داخل کانکس برود دیگر وام بلاعوض به او تعلق نمی‌گیرد. این را از نهادهای دولتی و نماینده‌ آن‌ها شنیده بودند.

ـ حتی اگر کانکس‌ها اهدایی مردم باشد؟

* ا.ح: بله همه کانکس‌ها کمک مردم بوده.

ـ کانکس دولتی هم به منطقه آمده است؟

* ا.ح: چندتایی با آرم ارتش دیدم، هلال احمری‌ها و نیروی انتظامی برای اسکان خودشان کانکس آورده‌اند و البته باقی ارگان‌ها. کانکس‌های مستقر در روستاها همگی اهدایی مردم است.

ـ در باب تلفات زلزله، آنچه دیدید و شنیدید و نسبت این دو کمی توضیح می‌دهید.

* س.ع: قبل از زلزله اصلی در ایران پس‌لرزه زلزله‌ای در عراق دامن سرپل و ازگله و ثلاث را گرفته بود و مردمی که لرزش را حس کرده بودند ریخته بودند بیرون وگرنه تلفات این شهرها خیلی بیشتر از این حرف‌ها بود.

ـ بالاخره می توان گفت کشته‌ها چقدر بوده؟

* س.ع: به صورت رسمی ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر می‌گویند. ولی وقتی ما از سه‌راه سرجوب به سمت ثلاث رفتیم کمترین فوتی هر روستا ۴ نفر بود. از ۴ تا ۶ تا ۱۵ تا ۲۰، ۲۴، ۳۷ و ... در آن مسیر حدود ۳۰ تا روستا داریم. شما همین را حساب کنید. آمار کشته‌ها که می‌گویند تعداد جنازه‌هایی است که آن شب از زیر آوار درآورده‌اند. مصدومان فوت کرده و تلفات روستاها نیست. تعداد فوتی‌هایی است که پزشک قانونی خود وارد سیستم کرده است.

ـ یعنی آن تعدادی که بدون جواز دفن خاک شده‌اند در این آمار نیست؟

* س.ع: من فکر می‌کنم همین طور است.

ـ قضیه این خودکشی‌ها و این سربازهای وظیفه‌ای که کشته شده‌اند چی‌ست؟

* س.ع: چندین مورد خودکشی بین آسیب‌دیده‌ها داشتیم که حتی ۱۱ نفر هم شنیدم، یک نفر از امدادرسان‌ها هم خودکشی کرده است که گویا منجر به فوت نشده است. سربازها را خبر دقیقی ندارم.

* ا.ح: شنیدم ۶۰ نفرشان فوت کرده‌اند. پادگانشان روبه‌روی شهرک صنعتی سرپل با خاک یکسان شده است. البته آمار کل کادری و سرباز است ولی صحت‌ خبرش را نمی‌دانم.

ـ چه کمکی باید یا اقدامی علیه این موج افسردگی باید صورت می‌گرفت؟ کمک درمانی و مشاوره‌ای یا هم‌بستگی اجتماعی؟

* س.ع: مردم در کمک سنگ تمام گذاشتند. تیم روان‌درمانی، روان‌شناسی، روان‌پزشکی کم داریم در منطقه. من بعد از یک هفته فهمیدم خواهرم زیر آوار مانده بوده. در اطراف سرپل. متأسفانه جاریش فوت کرده. رفتم و با دو بچه ۴ و ۷ ساله مواجه شدم که شوک وحشتناکی بهشان وارد شده بود. خواهرم می‌گفت هر شب سراغ مادرشان را می‌گیرند. چند روز پیش یک گروهی که نمی‌دانم روان‌شناس بودن دانشجو بودند رفته بودند اسباب‌بازی و خوراکی برده بودند. به تعداد زیادی تیم مشاوره و روان‌شناس نیاز داریم. متأسفانه دانشگاه علوم پزشکی و گروه‌های روان‌شناسی دانشگاه اصلاً نخواسته‌اند همکاری کنند. چند گروه از استان‌های مختلف با من تماس گرفته‌اند حتی از آمل آمدند اسلام‌آباد و گفتند کرمانشاه اجازه کار به ما نداده است وارد منطقه بشویم. گفته‌اند مجوز نمی‌دهیم با مسئولیت خودتان بروید هر کجا خواستید. گفته‌اند ما نیرو نیاز نداریم، به حد کافی خودمان نیرو داریم. در مورد دام‌پزشکی هم همین است. یک خانومی از ایلام با من تماس گرفت، گفت من آماده خدمت هستم برای مسئلهٔ دام‌ها ولی با رئیس دام‌پزشکی استان حرف‌زده‌ام گفته است ما ده‌ها پایگاه دام‌پزشکی مستقر در منطقه داریم و خودمان کار می‌کنیم و نیرو نمی‌خواهیم. بعد از ۲۰ روز این وضعیت بهداشت دامی منطقه است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر