سیزدهمین روز بهار، روزی است برای گلگشت و صحرا، پناه بردن به دامان طبیعت و روز جشن و شادمانی.
روز سیزده بهدر، روز پایان جشن نوروز است. جشنی که از چهارشنبهی آخر سال و از روز چهارشنبهسوری آغاز شده بود. ایرانیان در این روز برای از میان بردن نحوست 13 از شهر و ده بیرون میروند و سر به صحرا و دشت و دمن میگذارند. آنها سبزههای نوروزی را در همین روز به آبروان جوی و رودخانه میسپارند.
جشن روز سیزدهبهدر سابقهیی بس کهن دارد و به آیین مهرپرستی برمیگردد و حتی قدیمیتر از دوران اشکانی است. در تاریخ مربوط به جشنهای باستانی، از مبدأ جشن «سیزده بهدر» اطلاع دقیقی در دست نیست و کسی نمیداند آیین این روز به درستی از چه زمانی آغاز و از چه وقت به شکل کنونی برگزار شده است. اما یک اصل در مراسم روز «سیزده بهدر» ما را به درک اعتقادات دینی ایرانیان باستان بازمیگرداند و آن به صحرا رفتن و سبزه را به دست آب سپردن است. در کتاب «خاتون هفت قلعه» اثر «پاریزی» چنین آمده که این جشن باید جشن ”ناهید بانو ”باشد. بنا بر بعضی نوشتهها، جشن سیزدهم فروردین به دوران مهر یا ناهید و عصر آتشکدهها بازمیگردد.
اعتقادات باستانی بر این بود که چند روز قبل از آغاز سال نو، ارواح پاک و مبارک، که همواره موجب خیر و برکت هستند، از آسمان به زمین فرود میآیند و از طریق روشنایی شعلههای آتش (که جشن چهارشنبهسوری را برایمان تداعی میکند)، خانههای خود را باز مییابند. مردم نیز در استقبال از آنها، سفرههای خود را مملو از خوراکیهای لذیذ و میوههای تازه میکنند. آنگاه پس از گذشت سیزده روز از سال نو، در روز سیزدهم فروردین این ارواح مبارک به خانههای ابدی خویش و به آسمان بازمیگردند و اهل خانه آنها را تا باغها و دشتها و کوهپایهها همراهی میکنند. آنها در میان مردم به سوی آسمان پرواز میکنند و مردم پشت سر آنها سبزهها را به دست آب میسپارند تا سرسبزی و برکت همراه با آب روان، سراسر خاک آنها را بارور کند.
به این ترتیب جشن نوروز، که از مراسم چهارشنبهسوری آغاز شده بود، به آیین روز سیزده پایان مییابد و ایرانیان، از فردای آن روز با دلی با نشاط، بهسر کارهای روزانه خود میروند. سرشار از این امید که ابرهای سیاه و زمستانهای سرد و سهمگین رفتنی هستند و آنچه میماند و جاودان و همیشگی است، آفتاب تابان است و بهار و شادابی و شکوفایی و امید.
آری، در زمان ما هم دیری نخواهید پایید که ابرهای سیاه و تاریک یک حکومت کهنه و عقب مانده، با روشنایی شعلههای آتش رشیدترین فرزندان مجاهد این مرز بوم، از هم دریده و پاره پاره شود و نحوست زمستان سرد آخوندی با جوهر بهار و رویندگی، برای همیشه از میهن باستانی ما، ایران رخت بربندد و پایان یابد. در این تردیدی نیست. پس با امید به آن روز بزرگ، جشن سیزده بهدر را با شور هرچه بیشتر برپا کرده و نحوست ولایتفقیه را با سپردن آن به زبالهدان تاریخ، گرامی میداریم.
روز سیزده بهدر، روز پایان جشن نوروز است. جشنی که از چهارشنبهی آخر سال و از روز چهارشنبهسوری آغاز شده بود. ایرانیان در این روز برای از میان بردن نحوست 13 از شهر و ده بیرون میروند و سر به صحرا و دشت و دمن میگذارند. آنها سبزههای نوروزی را در همین روز به آبروان جوی و رودخانه میسپارند.
جشن روز سیزدهبهدر سابقهیی بس کهن دارد و به آیین مهرپرستی برمیگردد و حتی قدیمیتر از دوران اشکانی است. در تاریخ مربوط به جشنهای باستانی، از مبدأ جشن «سیزده بهدر» اطلاع دقیقی در دست نیست و کسی نمیداند آیین این روز به درستی از چه زمانی آغاز و از چه وقت به شکل کنونی برگزار شده است. اما یک اصل در مراسم روز «سیزده بهدر» ما را به درک اعتقادات دینی ایرانیان باستان بازمیگرداند و آن به صحرا رفتن و سبزه را به دست آب سپردن است. در کتاب «خاتون هفت قلعه» اثر «پاریزی» چنین آمده که این جشن باید جشن ”ناهید بانو ”باشد. بنا بر بعضی نوشتهها، جشن سیزدهم فروردین به دوران مهر یا ناهید و عصر آتشکدهها بازمیگردد.
اعتقادات باستانی بر این بود که چند روز قبل از آغاز سال نو، ارواح پاک و مبارک، که همواره موجب خیر و برکت هستند، از آسمان به زمین فرود میآیند و از طریق روشنایی شعلههای آتش (که جشن چهارشنبهسوری را برایمان تداعی میکند)، خانههای خود را باز مییابند. مردم نیز در استقبال از آنها، سفرههای خود را مملو از خوراکیهای لذیذ و میوههای تازه میکنند. آنگاه پس از گذشت سیزده روز از سال نو، در روز سیزدهم فروردین این ارواح مبارک به خانههای ابدی خویش و به آسمان بازمیگردند و اهل خانه آنها را تا باغها و دشتها و کوهپایهها همراهی میکنند. آنها در میان مردم به سوی آسمان پرواز میکنند و مردم پشت سر آنها سبزهها را به دست آب میسپارند تا سرسبزی و برکت همراه با آب روان، سراسر خاک آنها را بارور کند.
به این ترتیب جشن نوروز، که از مراسم چهارشنبهسوری آغاز شده بود، به آیین روز سیزده پایان مییابد و ایرانیان، از فردای آن روز با دلی با نشاط، بهسر کارهای روزانه خود میروند. سرشار از این امید که ابرهای سیاه و زمستانهای سرد و سهمگین رفتنی هستند و آنچه میماند و جاودان و همیشگی است، آفتاب تابان است و بهار و شادابی و شکوفایی و امید.
آری، در زمان ما هم دیری نخواهید پایید که ابرهای سیاه و تاریک یک حکومت کهنه و عقب مانده، با روشنایی شعلههای آتش رشیدترین فرزندان مجاهد این مرز بوم، از هم دریده و پاره پاره شود و نحوست زمستان سرد آخوندی با جوهر بهار و رویندگی، برای همیشه از میهن باستانی ما، ایران رخت بربندد و پایان یابد. در این تردیدی نیست. پس با امید به آن روز بزرگ، جشن سیزده بهدر را با شور هرچه بیشتر برپا کرده و نحوست ولایتفقیه را با سپردن آن به زبالهدان تاریخ، گرامی میداریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر