روزنامه اوپيونه ايتاليا: اسماعيل محدث: خاطرات انسان، از هلوکاست تا تهران
تاریخ ایجاد در 09 بهمن 1392
پست الکترونیک پرینت
سلاح انسان در مقابله با واقعه ای هولناک مانند هلوکاست پرورش خاطره است. خاطره، طبیعتا در قدم اول در ذهن کسی که آوار واقعه بر سرش خراب می شود نقش می بندد. خاطره استراتژی است تا با آن فرد از خود و از کرامت انسان دفاع کند. خاطره، از لحظۀ بستن نطفه برای خود نقش بازگوئی واقعه ای منحصر به فرد، که او در جریانش بوده است را در نظر می گیرد. شاید وظیفه و هدف خاطره بازگوئی و نشر وقایع و رازهای مگو، برای از میان برداشتن ترس و به عنوان تلاش برگ آخر در دفاع از شأن و کرامت انسان می باشد. گاهی اتفاق می افتد که کسی که خاطرۀ دردناکی در خود دارد از بازگوئی آن ابا کند. دلیل این امر این است که او فکر می کند این همه جنایت نمی تواند واقیت داشته باشد. او تازه فکر می کند آنچه که او تحمل کرده در مقابل آنچه بر سر دیگران آمده کم اهمیت تر می باشد و ارزش بازگوئی ندارد.
آدمخواران نازیست در جنایتشان به طور علمی و متشکل سعی داشتند کودکان را به مثابه ادامه راه بشریت از بین ببرند. اتفاقا خاطره در ذهن کوکان زودتر و بی شیله و پیله تر نقش می بند و حک می شود. کسانی که به هر دلیل از کشتار جمعی در ارودگاه های نازیها جان به در برده و یا به هر تقدیر توانسته اند از این اردوهای مرگ زنده بیرون بیایند، بخش سنگین و اسفناک آنچه بر آنها گذشت را، به خاطر آنکه بتوانند زنده بمانند و به خاطر زهر پوزخند کسانی ممکن است که این دردهای غیر قابل تصور را باور نکنند، از خاطره اشان حذف کرده و تنها قسمت "قابل بازگوئی" آن را بر زبان می آورند. به همین دلیل در سالروز بزرگداشت خاطرۀ هلوکاست، ۲۷ ژانویه، می بایست در مورد آن چه اتفاق افتاده، در فرای هر گونه تمایلات سیاسی، به تعمق پرداخت و ابعاد ناشناختۀ آن را مورد بررسی قرار داد. وظیفۀ هر انسانی است که در مورد این جنایت عظیم تحقیق کرده همۀ ابعاد آنرا بشناسد. هانا آرنت می نویسد که: "زمانیکه غیر ممکن را به ممکن تبدیل کردند، شر مطلق غیر قابل تنبیه و غیرقابل بخشش متولد شد".
در فاجعۀ شوآ پلشتی از مرز غیرممکن عبور کرد. اما آیا ما مطمئن هستیم که آن چه که اتفاق افتاه است را درک وهضم نموده ایم؟ اینک خاطرۀ این شر عظیم به ما منتقل شد، آیا ما از آن استفادۀ مفید می کنیم و یا اینکه آنرا تنها در مراسم رسمی از صندقهای دور و کور ذهمان بیرون می کشیم و با یادآوری آن پز انسانیت می دهیم. اگرچه شوآ به خاطر کمیت و کیفیت جنایت انجام گرفته یگانه به نظر می رسد، نمی بایست آنرا به وسیلۀ "رئالپولیتیک" به خاطره ای آرشیو شده تبیدل کرد. بسیاری از سیاسبازان غربی با دیکتاتورها، که خون دها هزار انسان بر روی دستهایشان خشکیده است، در سراسر جهان رابطۀ نزدیکی داشته و دارند. بزرگداشت خاطره ها به چه درد می خورد اگر امروز بسیاری از سیاستبازان برای رفتن به ایران آخوندهای آدمخوار صف می بندند؟ در تابستان سال ۶۷ رژیم جنایتکار آخوندی در ظرف چند هفته چندین هزار زندانی سیاسی را اعدام کرد.
بسیاری از کسانی که در آن قتل عام شرکت کردند بعدها در دولتهای رفسنجانی، خاتمی، احمدی نژاد و روحانی به وزارت رسیدند. در این نسل کشی همۀ انهائی که غرب آنها را رفرمیست و یا تندرو خطاب می کند به طور فعال شرکت داشتند. در پی فتوای خمینی تصمیم گرفته شد تا تمامی زندانیان سیاسی که گذشته اشان را طرد نمی کردند از میان برداشته شوند.
برای انجام این کار کمیسیون "عفو" تشکیل شد که زندانیان سیاسی بلافاصله به آن نام "کمیسیون مرگ" دادند. در آن کمیسیون مصطفی پورمحمدی وزیر کنونی دادگستری دولت روحانی نیز عضویت داشت. رژیم آدمخوار فقط قصد از میان برداشتن چندین هزار زندانی سیاسی را نداشت، بلکه می خواست با آن قتل عام عظیم جامعه را فلج کرده و آنر مسخ کند.
سؤالی از ده ها سال ذهن مرا رها نمی کند این است که بسیاری از سیاستمداران کنونی اگر در زمان رایش سوم در آلمان می زیستند طرف چه کسی را می گرفتند؟ از یاد نبریم که اکثریت مردم آلمان از هیتلر پیروی می کردند و در ایتالیا موسولینی در سخنرانی هایش میدان ها را از جمعیت پر می کرد. من هر بار فکر می کنم که بسیار خوش اقبال هستم که مجبور نبودم که در آزمایش فشردن دستهای موسولینی و یا هیتلر شرکت کنم. در عین حال از اینکه می بینم که رجال سیاسی دولتهای دمکراتیک غربی دستهای خونین دست اندرکاران رژیم ولایت فقیه را می فشرند رنج بسیار می برم. اینها می خواهند غیرممکن را ممکن کنند. چندی پیش پستیلی، معاون وزیر خارجۀ ایتالیا، بعد از او دلما وزیر خارجۀ پیشین و بعد هم بونینو وزیر خارجۀ فعلی دولت ایتالیا به تهران رفته و انجام وظیفه کرده اند و در این روزها نیز برای وزیر فرهنگ و نوچۀ دلما در حال بازدید و انجام وظیفه در خدمت آخوندها می باشد.
همۀ ما احتیاج به بازیابی خاطره ها و تعمق در مورد آنها داریم، سخنرانی در مراسم بزرگداشت کافی نیست. هاینریش هیملر مسئول اصلی هولوکاست زمانیکه برای بازرسی به ارودگاه های مرگ آشویتس می رفت درست آن را مثل بازدیدهای توریستی تلقی می کرد و در مورد آن برای همسرش در نامه نگاریهای بسیار، بیش از ۷۰۰ نامه، می نوشت: "یک سر می روم به آشویتس. می بوسمت، هاینی تو".
8بهمن۱۳۹۲
28ژانويه2014
http://www.opinione.it/politica/2014/01/28/mohades_politica-28-01.aspx
- See more at: http://www.hambastegimeli.com/%D8%B5%D9%81%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D9%88%D9%8A%DA%98%D9%87/%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%D9%8A%D9%86%D9%87-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D9%87-%D9%87%D8%A7/47552-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D9%88%D9%BE%D9%8A%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%A7%D9%8A%D8%AA%D8%A7%D9%84%D9%8A%D8%A7-%D8%A7%D8%B3%D9%85%D8%A7%D8%B9%D9%8A%D9%84-%D9%85%D8%AD%D8%AF%D8%AB-%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%8C-%D8%A7%D8%B2-%D9%87%D9%84%D9%88%DA%A9%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%AA%D8%A7-%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86#sthash.bLnzZy3t.dpuf
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر