چهارشنبه، دی ۰۳، ۱۳۹۳

کنفرانس در سالن تاریخی کندی و جلسه پرسش و پاسخ - واشینگتن - ۱۸دسامبر ۲۰۱۴


کنفرانس در سالن تاریخی کندی

کنفرانس در سالن تاریخی کندی


ژنرال جک کین - معاون پیشین ستاد نیروی زمینی ارتش آمریکا


خیلی از شما متشکرم، من خوشحالم که امروز این‌جا هستم.
سی و پنج سال پیش [در انقلاب ایران] یک اقلیت بسیار مصمم در ایران، یک اکثریت را به حرکت در آورد. چیزی که کشور ما واقعاً آن را درک می‌کند چرا که خود ما نیز [در انقلاب آمریکا] نسبتأ همان کار را کردیم. اما رژیم ایران از 35سال پیش سرکوب را آغاز کرد. آنها افکار را به بند کشیده‌اند، آنها مردم را به بند کشیده‌اند، آنها در طول35سال، مردم را کشته‌اند و دهها هزار نفر را زندانی کرده‌اند.
آنها مقر تفنگداران ما در لبنان را منفجر کردند، آنها سفارت ما را منفجر کردند، آنها بخش وابسته ما را منفجر کردند، مقر تفنگداران ما در عربستان سعودی را منفجر کردند. و حدس بزنید بعد چه شد؟ یک رئیس‌جمهور جمهوریخواه ویک رئیس‌جمهور دموکرات نیرو ها را پس کشیدند. ما از آنجا بیرون آمدیم.
و پس از آن زمانی که ما به عراق آمدیم، این چیزی بود که آنها نمی‌توانستند تحمل کنند. از نظر آنها افغانستان مجاز بود، چون کشور فقیری است که برای حفظ هر نوع زندگی فراتر از سطح بقای زندگی تلاش می‌کند، و کشوری با اثرگذاری ویژه نیست. اما عراق چیزی است که آنها نمی‌توانستند تحمل کنند. آنها با استفاده از فرماندهان گردان حزب‌الله از لبنان شبه‌نظامیان را در دو پایگاه آموزشی در ایران آموزش دادند. مهندسان و دانشمندان آنهایک بمب پیشرفته آی‌ای دی (IED) را توسعه دادند و به شبه‌نظامیانی که آموزش می‌دادند یاد دادند که آی‌ای دی، این دستگاه انفجاری بهبود یافته را تنها علیه آمریکاییها بکار ببرند، و آن را برای نیروهای امنیتی عراق هدر ندهند آنها به شبه‌نظامیان موشکهای پیشرفته و خمپاره، پول و نفوذ سیاسی دادند و برخی از رهبرانشان همراه با آنها به جلو صحنه نیز رفتند.
ژنرال آستین که در حال حاضر بر جنگ علیه داعش نظارت می‌کند، و آخرین فرمانده ما در عراق بود، برآورد می‌کند که از 4400 آمریکایی که در عراق کشته شدند، 2000نفراز آن 4400نفر توسط عوامل رژیم ایران کشته شده‌اند.
این یک دولت یاغی با هر تعریفی از این اصطلاح است. و به همین دلیل، منافع ملی ما ایجاب می‌کند که این حکومت سرکوبگر، به یک سلاح هسته‌یی مجهز نشود آنها سلاح هسته‌یی را به چه دلیل می‌خواهند؟ برای بقای رژیمشان. این سلاح بقای رژیم را تضمین می‌کند.
و آنچه را که رژیم ایران انجام خواهد داد استفاده از آن سلاح برای اعمال نفوذ ژئوپولیتیکی در جهت اهداف استراتژیک خود در منطقه است. دکتر کیسینجر، اگر او امروز در این‌جا ایستاده بود-من تقریباً ده سال را با او در میز سیاست وزارت دفاع گذراندم – به ما می‌گفت: مسلح شدن رژیم ایران به سلاح هسته‌یی خطرناک‌ترین رویداد ژئوپولیتیک در طول عمر من به‌شمار می‌رود،
واقعیت مادی این است که، همان‌طور که سفیر بولتون به صراحت بیان کرد، ما پیشاپیش یک معامله انجام داده‌ایم. معامله برای مذاکره با ایالات متحده و امتیازاتی که دادیم. تنها معامله‌ای که باید انجام می‌شد این است که برنامه اتمی برچیده شود، سایتهای مخفی از بین برده شوند، هر قابلیتی که به آنها توان رفتن بطرف سلاح هسته‌یی را می‌دهد از بین برده شود و تأیید کردن همه آن ها. این تنها معامله‌ای است که می‌بایست انجام می‌شد و پس از آن ما تحریمها را برمی‌داشتیم. اما ما به آنجا نرسیده‌ایم. به این دلیل است که ما یک معضل بزرگ در این‌جا روبه‌رو هستیم.
پس امید در چیست؟ امید، همان‌طور که سناتور لیبرمن گفت، امید در این‌جا است. امید این کنگره در دو سال آینده است که ما در حال معامله با این دولت خواهیم بود، که آن را به‌عنوان یک پس زمینهای برای سیاست واقعی خود خواهد داشت، و نه این‌که برای آن بایستد. امیددر کنگره است که ترمزی روی آنچه که ما در حال حاضر داریم بزند و امیدوارم این معامله بدتر از آن چیزی که هست نشود و سپس یک دولت دموکرات و یا یک دولت جمهوریخواه – من به نفع این یا آن استدلال نمی‌کنم- من به نفعی دولتی که سیاست امنیت ملی قوی داشته باشد و بی‌تردید فهم کند که رژیم ایران یک دشمن استراتژیک است و به رژیم ایران اجازه ندهد سلاحهای هسته‌یی داشته باشد و برای جلوگیری از چنین اتفاقی یا چیزی مشابه آن، استفاده از نیروی نظامی را روی میزقرار دهد؛ استدلال می‌کنم.
بسیار متشکرم. [دست زدن]

پرسش و پاسخ در جلسه سنای آمریکا

سوال شماره 1
فرانسیس تاونزند:‌سناتور لیبرمن، اجازه بدهید که با شما شروع کنم. ما با هم امسال در پاریس بودیم و من شنیدم که چقدر عالی تجمع پاریس را تشریح کردید و چقدر هم برای شما جالب بود و روی شما تاثیر گذاشت می‌توانید در مورد برداشت خودتان از این کنفرانس پاریس برایمان بگوئید؟ شما همچنین مثل خود من یک مبلغ برای کسانی که در کمپ لیبرتی هستند، بوده‌اید. لطفاً‌ کمی در مورد کمپ لیبرتی و (گردهمایی) پاریس برای ما صحبت کنید.

لیبرمن:‌ این بواقع یک تجریه فوق‌العاده عالی برای من و همسرم بود. اول این‌که شما می‌دانید که من در زندگی‌ام همیشه خوشبخت بوده‌ام. من یک سناتور آمریکا بوده‌ام. من برای معاون رئیس‌جمهور در سال ۲۰۰۰ کاندید بودم. و من در تجمعات زیادی شرکت داشته‌ام. ولی من هیچ‌گاه در عمرم با چنین جمعیت انبوهی به‌طور حضوری صحبت نکرده بودم، در این تجمع شورای ملی مقاومت ایران در پاریس. منظورم یک جمعیت ۱۰۰ هزار نفری از سراسر دنیا. انبوهی مردم از آمریکا و بسیاری از ایالت «کانتیکت»، ولی به واقع به دور از کمیت جمعیت، نفس عددها حرف میزنند که خودش بیانگر حمایت جهانی از یک ایران آزاد است.
من خیلی بیشتر از تعداد جمعیت از این محتوای صحبتها خوشحال شدم. این اولین بار بود که من با خانم رجوی ملاقات می‌کردم. او به واقع یک رهبر عالی و با پرنسیب و با جذبه است.
این رژیمی است که ادعا می‌کند که مذهبی است، ولی اصلی‌ترین موضوع در باورهای مذهبی این است که ما همه بر حسب اتفاق این‌جا نیستیم، بلکه خدا این‌طور خواسته است. و هر یک از ما حق زندگی کردن، آزادی و خوشحال بودن را داریم. این رژیم همه اینها را از مخالفان سیاسی‌اش، زنان و اقلیتهای مذهبی و غیره دریغ می‌کند. این تعارض چشم‌گیر است بین جمهوری اسلامی (حاکم بر) ایران و برنامه‌ای که شورای ملی مقاومت و خانم رجوی ارائه کرده است. آن روز واقعاً‌ روز استثنایی بود.
اجازه بدهید که چند کلمه سریع و خیلی مهم هم در مورد کمپ لیبرتی بگویم. من می‌دانم که این کار را سالیان سال است که انجام داده‌اید و باید به آن ادامه دهید.
شما هنوز می‌بیند که کسانی مسئولیت و نظارت بر کمپ لیبرتی را کماکان دارند که به رژیم ایران نزدیک هستند و خواسته رژیم ایران را دنبال می‌کنند.
بنابراین دلائلی وجود دارد که آمریکا باید حفاظت آنها را دست بگیرد چون آنها کماکان در معرض تهدید هستند. و مطابق هر استاندارد بشر دوستانه‌ای با آنها بدرفتاری شده و این آمریکا بوده که تعهد خودش را به آنها در قبال گرفتن سلاح و همچنین انتقالشان از اشرف به لیبرتی نقض کرده است. و من هر چه بیشتر این موضوع را دنبال می‌کنم. من که در موضوعات سیاست خارجی درگیر بوده‌ام، احساس می‌کنم که بهترین سیاست خارجی همان است که در طول روز و کار روزمره دنبال می‌کنیم. ما از دوستانمان حمایت می‌کنیم. ما می‌دانیم که چه کسانی دوستان ما هستند و چه کسانی دشمنان ما هستند که باید حواسمان به آنها باشد. و هر موقع هم که قولی می‌دهیم، به آن پایبند بمانیم.
ایالات متحده تعهدش به ساکنان کمپ لیبرتی را نقض کرد، بنابراین ما یک تعهد اخلاقی به آنها داریم که مستمر به دولت عراق که الآن مجدداً‌ داریم حمایتهای کلانی از آنها می‌کنیم، فشار بیاوریم تا بگذارند که همان‌طور که در انجیل آمده است بگذارید مردم من بروند. (دست زدن جمعیت).

فرانسیس تاونزند:‌ جک کین، بگذار از شما در مورد تعهدات آمریکا و قولهایی که دولت آمریکا زمانی که ما در دولت بودیم به سازمان مجاهدین دادیم تا سلاحهایشان را در قبال امنیتی که ما برایشان فراهم می‌کنیم تحویل دهند. ولی ما این تعهد را زیر پا گذاشتیم. تو نظرت در مورد آن تعهداتی که داده‌ایم ولی بهش عمل نکرده‌ایم و پشت سر ول کرده و در دست عراقیان گذاشته‌ایم چیست؟

جک کین:‌ درست است، این قطعا‌ً یک موضوع است، و عراق نمونه واضحی از عدم پایبندی به تعهدات است. زمانیکه این دولت در ژانویه سال ۲۰۰۹ به قدرت رسید، آنچه که در عراق باقی ماند بالنسبه یک عراق با ثبات بود، و نیاز به یک روند سیاسی داشت تا رشد و توسعه داشته باشد. عراق تازه روی پای خودش ایستاده بود و اولین رئیس دولتی داشت که خیلی هم مطلوب نبود و حداقلش یک کارآکتر شیطانی داشت. دارم در مورد مالکی صحبت می‌کنم. آنچه که نیاز بود انجام شود رشد و توسعه یک طبقه سیاسی بود که معتقد به تقسیم قدرت و میدان دادن به بوروکراتها برای توجه به مردم باشد
زمانیکه ما درگیرشدن در آلمان و ژاپن و ایتالیا و کره و بوسنی- هزه گوین و فیلیپین را رها کردیم. یک نیروی نظامی را نه برای امنیت، بلکه برای اعمال نفوذ نگه داشتیم. و این‌جا (در عراق) انتخاب کردیم که این کار را نکنیم و نه تنها این، بلکه از عراق به‌طور کامل نیروهایمان را بیرون کشیدیم و این بزرگترین خطای استراتژیکی بود که ما کردیم. این هم در ردیف همین پشت پا زدن به قولهایی که به ساکنان لیبرتی دادیم، بود.
بنابراین سابقه ما در انجام ندادن کارهای درست و ادامه‌دار است. و اگر ما به قولهایمان عمل کرده بودیم، الآن در عراق داعشی نداشتیم. این یک واقعیتی است. من این را به یقین می‌دانم چون خودم آنجا به ژنرال پترائوس کمک می‌کردم.
بنابراین سیاست ما آنجائیکه به لیبرتی برمی‌گردد آن چیزی بوده که در عراق به‌طور مستمر انجام شده است که منجر به یک چالش خطیر در خاورمیانه (شده است)،

سؤال شماره 2
فرانسیس تاونزند: خب در مورد به خدمت‌ گرفتن کمک رژیم ایران برای مقابله با داعش نظر شما چیست؟

جک کین: آنها یک عراق باثبات ولی ضعیف را می‌خواهند که تحت نفوذ آنها باشد و آمریکا حضور نداشته باشد و به نظر من به این هدف ژئوپلیتیک خودش رسیده است. اما حالا با داعش مواجه شده‌اند که از آن استقبال نمی‌کنند و منافع سیاسی آنها اقتضا می‌کند که به شرایطی بازگردند که قبلاً بود. یک عراق باثبات ولی ضعیف را می‌خواهند و قطعاً نه این‌که داعش بر یک سوم عراق سلطه داشته باشد. منافع ملی آنها ایجاب می‌کند که با داعش کاری بکنند. و در منافع ملی ماست که با داعش کاری بکنیم.
این به این معنی نیست که حتی ما برای یک دقیقه با آنها بپیوندیم. من این را ضداخلاقی می‌بینم که ما هیچ‌وقت، هیچ‌وقت با آنها سر یک میز بنشینیم و شروع به هماهنگی برای یک هدف مشترک کنیم که مقابله با داعش باشد. این کار هیچ‌وقت شدنی نیست به‌خاطر آنچه با ما کردند. به‌خاطر هزاران آمریکایی که کشتند و به‌خاطر آنچه که به‌عنوان یک رژیم سرکوبگر نمایندگی می‌کنند. ما با آنها نمی‌نشینیم و کار کنیم. من می‌دانم دیپلوماتهایی هستند که رویشان را برمی‌گردانند و می‌خواهند تمام سابقه رژیم را برای منافع کوتاه‌مدت سیاسی کنار بزنند. اما به هر حال یا ما روی ارزشهایمان می‌ایستیم و یا نمی‌ایستیم. و هیچ دلیلی وجود ندارد که ما معتقد به آن منطق دیپلوماتیک بشویم برای هماهنگی ‌کردن با آنها و شروع به جنگیدن مشترک با آنها. چنین کاری سزاوار سرزنش است. ما منافع خودمان را داریم و باید به آنها پایبند باشیم.
خیلی‌ صریح بگویم که اگر ما تصمیم بگیریم از تیپهای عملیاتی در عراق استفاده نکنیم، که من موافق آن هستم، البته فکر می‌کنم شاید سر انجام مجبور شویم بکنیم، اما سعی خواهم کرد همان کاری که دولت می‌کند بکنم و آن کار با نیروهای بومی در عراق، نیروهای پیشمرگه، نیروهای امنیتی عراق و قبایل سنی است. اما مشکل این است که این یک جبهه ضعیف، بسیار ضعیف است و کاری که باید انجام بدهیم قوی کردن اینهاست که این کار را با تمام قدرت باید انجام داد. چرا، به این دلیل که ما نمی‌خواهیم نیروی زمینی بیشتری وارد عراق بکنیم. بنابراین بگذارید این جبهه را قوی کنیم. این فرستادن صدها و هزارها مشاور نظامی روی زمین در خط مقدم جبهه نیست. کمک به استفاده از نیروی هوایی و کمک به آنها برای انجام عملیات منسجم. وقتی ما با نیروهای عراقی هستیم آنها می‌جنگند و خیلی خوب هم می‌جنگند اما ما هیچ کدام از این کارها را انجام نمی‌دهیم، و کارها را نصفه انجام می‌دهیم. رژیم ایران هم در این کارها نفوذ مخربی دارد که خیلی نگران‌کننده است

فرانسیس تاونزند: شما سناتور لیبرمن؟

لیبرمن: اجازه بدهید من به گفته‌های ژنرال کین که با هر چه گفت موافقم یک حرف اضافه کنم. شما فکرش را بکنید که آمریکا بیاید و با رژیم کنونی ایران برای مبارزه با داعش همکاری بکند، این شلیک به پای خودمان است و یک دو رویی. به عبارت دیگر، ایده این‌که ما بیاییم و بپیوندیم به کسانی که وزارت‌خارجه خودمان آنها را حامی شماره یک تروریسم حکومتی اعلام کرده که با تروریسم بجنگیم؟ این یک چیز مسخره است.
چنین کاری از نظر سیاست درازمدت ما، به رژیم ایران مشروعیت می‌بخشد. و اگر هرگز چنین چیزی بخواهد انجام بشود، رژیم ایران این‌را در ازای هیچ انجام نمی‌دهد، آنها از ما خواهند خواست در مذاکرات بر سر سلاحهای اتمی بیشتر کوتاه بیاییم. و این به‌طور ضمنی بدترین انتخاب‌ها است.
به همین طریق اگر ما بخواهیم با رژیم ایران در مورد داعش همکاری کنیم، این عملاً به این معنا خواهد بود که ما تمام آن چیزی را که به‌عنوان آمریکایی به آن معتقد هستیم، یعنی از میان برداشتن رژیمی که به مردم ایران ظلم می‌کند، را رها کنیم. اینکار باید هدف ما باشد.

سوال شماره 3
فرانسیس تاونزند
: پس بنابراین اگر هدف شما تضعیف رژیم ایران باشد، تا نهایتاً به سرنگونی رژیم برسید، یکی از کلیدی‌ترین استراتژی‌ها تضعیف مهم‌ترین متحد رژیم، یعنی کسی مثل بشار اسد در سوریه خواهد بود. و ما آن را در این‌جا نمی‌بینیم. دولت ما تا به‌حال در این مورد خیلی با گشاده دستی و ملایمت و در عین‌حال نامشخص عمل کرده است. اتفاقاً شما قبول می‌کنید که آنها خیلی در مورد سرنگونی رژیم اسد ضعیف عمل کرده‌اند، در حالی‌که خارج‌کردن اسد از قدرت یک ضربه کاری به آخوندها در ایران است. آیا شما می‌توانید در مورد این‌که ما چه کارهایی باید در مورد رژیم اسد انجام می‌داده‌ایم ولی انجام نداده‌ایم، و چرا آن‌را انجام نمی‌دهیم، صحبت کنید؟ فکر می‌کنید چه کاری باید در این مورد انجام بدهیم؟

سناتور لیبرمن: خب، همان‌طور که می‌دانید از ابتدای قیام مردم سوریه، من به‌همراه سناتور مک‌کین و دیگران بر این باور بودم که باید از مخالفان اسد حمایت کنیم. اسد دشمن ما بود، اسد یکی از اصلی‌ترین، و مهم‌ترین حامیان بزرگ‌ترین دشمن ما در منطقه، یعنی رژیم ایران است. ولی با این وجود ما کاری نکردیم که اشتباه بسیار بزرگی بود، چون تا به‌حال بیش از 200هزار تن جان باخته‌اند. و البته این یک اشتباه دیپلوماتیک هم بود، چون (رژیم) ایران را تقویت کرد. من امروزه اخباری را در روزنامه می‌بینم که گاهی از شدت تعجب چشمانم را می‌بندم و باز می‌کنم و دوباره آن‌را می‌خوانم. من می‌گویم، بزرگ‌ترین اشتباه دیپلوماتیک دولت کنونی آمریکا و سیاست خارجی کنونی ایالات متحده، زمانی بود که رئیس‌جمهور خط قرمز در مورد استفاده از سلاحهای شیمیایی ترسیم کرد، ولی زمانی‌که اسد از آنها استفاده کرد، رئیس‌جمهور کاری نکرد.
پس رهبران جهان هم دیدند که رئیس‌جمهور اوباما در مورد خط قرمز چه‌کار کرد. من با آنها صحبت کرده‌ام، من می‌دانم.
پس بدترین کاری که ما می‌توانیم در مورد امنیت کشور خود، امنیت جهان، سعادت و خوشبختی آمریکا بکنیم این است که به‌دنبال اتحادیه اروپا وارد مذاکره با (رژیم) ایران و روسیه بشویم تا مشکلات سوریه را حل کنیم. به‌نظر من تاریخ به ما نهیب می‌زند که این کار را نکنیم.

تاونزند: ژنرال کین، شما؟

ژنرال کین: بله، مسأله سوریه در سیاست خارجی ما یک افتضاح است. بهار عربی حدود سال 2010 به‌خاطر بی‌عدالتی‌های سیاسی و اقتصادی که مردم احساس می‌کردند، و فقدان فرصتهای اقتصادی شروع شد.
سپس به سوریه رسید که من فکر می‌کنم برای خیلی از ما به‌شدت تعجب‌برانگیز بود. خیلی سریع شروع شد و ما می‌دانستیم که اسد چه‌کار خواهد کرد، همان کاری که قذافی کرد. ما می‌دانستیم او مردم را از خیابانها پاک خواهد کرد، مردم را به‌قتل خواهد رساند. اما شدت و سختی آن انقلاب و این‌که چه قدر سریع سازماندهی شدند، خیره‌کننده بود. در آن موقع این یک مسأله داخلی بود و هیچ فرد خارجی وجود نداشت. فقط افسران پیشین ارتش بودند که خود را سازماندهی کردند تا رژیم را جهت رسیدن به یک زندگی بهتر برای خود و فرزندان و نوادگانشان سرنگون کنند. آنها حاضر بودند برای رسیدن به آن جان بدهند، این یک مسأله اصولی برای آنان بود و آنها برایش کشته شدند.
آنها به این شهر آمدند، به واشینگتن دی.سی. آمدند تا با رهبران آمریکا صحبت کنند، حتی با افرادی مثل من که خارج از سیستم بودند صحبت کردند. آنها، ژنرالها، تنها چیزی که بارها به ما گفتند این بود که: «ما به نیروهای ارتش شما احتیاج نداریم، ما نمی‌خواهیم شما برای ما بجنگید. ما خودمان می‌توانیم برای خودمان بجنگیم. اما تنها چیزی که می‌خواهیم فقط سلاح است. ما تسلیحاتی می‌خواهیم که با آن قادر باشیم ماشین جنگی ارتش اسد را که قوی‌تر از ما است متوقف کنیم. ارتش اسد تانک دارد، آنها هواپیما دارند، آنها ما را می‌کشند. ما تسلیحاتی احتیاج داریم که اسد را متوقف کن».
و بزرگ‌ترین فاجعه و مصیبتی که ما مرتکب شدیم، مثل ژوئیه 2009 که مردم به خیابانهای تهران ریخته بودند، ما گوش‌ها و چشم‌هایمان را بستیم و گفتیم: نه.
ما کاری نکردیم، ما به آنها تسلیحات ندادیم، آنها افرادی هستند که حاضرند برای اصولشان که ما به‌راحتی در آمریکا از آن برخوردار هستیم بمیرند. ولی ما به آنها کمک نکردیم. آنها از ما نمی‌خواستند که در کنارشان بجنگیم، آنها این‌را نمی‌خواستند. تصمیمی ما گرفتیم وحشتناک بود. آن جنبش در ابتدا شرایط مساعد برای پیشرفت داشت، حتی بدون سلاح که به آن نیازمند بودند، آنها تعدادشان زیاد بود و با تعداد زیادشان وضعیتشان بهتر بود.
حال حدس بزنید چه شد، روسها و (رژیم) ایران به آن نگاه کردند و فرصت را غنیمت شمردند. (رژیم) ایران وارد شد. آنها بزرگ‌ترین فرماندهان خود را وارد قضیه کردند. به همین دلیل یکی از فرماندهان دو ستاره آنان از سپاه پاسداران در سوریه کشته شد. آنها هزاران (نفر از) نیروی قدس را به کمک زمینی فرستادند. آنها حزب‌الله را وارد کردند، رهبرانشان با هزاران نیروی کمکی وارد شدند تا به رژیم اسد کمک کنند. ما که شاهد ماجرا بودیم، هیچ کاری نکردیم، فقط نظاره‌گر بودیم.
تعداد کشته‌ها افزایش یافت. در حال حاضر به 200هزار تن رسیده است. 6 میلیون نفر بی‌خانمان شده‌اند. وحشتناک است. اسد در حال جنگ با مردم است. مردم در گرسنگی به‌سر می‌برند. من عکسهایی در مؤسسه مطالعات جنگی دیده‌ام که انبارها پر از اجساد کشته‌شدگانی است با پوست و استخوان که شبیه زندانیان اردوگاه آشویتس نازی هستند. آنها همگی از گرسنگی جان باخته‌اند. اسد به 65 درصد از بیمارستانها حمله کرده و آنها را تخریب کرده است. او به منابع غذایی و نانوایی‌ها حمله می‌کند. این یک روش نهادینه و حساب‌شده برای از بین‌ بردن مردم است. این یک نسل‌کشی به‌معنای کامل کلمه است. و هنوز کشورهایی هستند که گوش خود را بر روی آن بسته‌اند. من برخی از این عکسها را به وزیر خارجه کری نشان داده‌ام تا عمق کشتار نهادینه را به او یادآوری کنم. ما می‌دانیم که او بمباران می‌کند، می‌دانیم که به‌طور نهادینه می‌کشد، ولی همه عمق فاجعه و نسل‌کشی را که در حال انجام است نمی‌دانند. و حالا داعش را داریم و در سوریه مشغول هستیم، ما عملیات هوایی انجام می‌دهیم. ولی قصد ما این است که فقط به داعش حمله کنیم. مشکل این‌جا است که رژیم هم به نیروهای مدره که از ما تسلیحات می‌خواستند حمله می‌کند، به آنها با بمبهای بشکه‌یی، با هلیکوپترهای نظامی حمله می‌کند، با هواپیماهای نظامی و با توپخانه به آنها حمله می‌کند و آنها را می‌کشد. اتفاقاً آنها را خیلی سریعتر از ما که بخواهیم آموزش‌های نظامی‌مان را شروع کنیم، می‌کشد. این به هیچ‌وجه عاقلانه نیست. هر کسی به آن نگاه کند می‌گوید، این‌جا دارند چه کار می‌کنند؟ نیروهایی که ما آموزش می‌دهیم تا با داعش بجنگند و آنها دارند این کار را می‌کنند، اسد این نیروها را منهدم می‌کند.
چون ما نمی‌خواهیم در این موقعیت پیچیده درگیر شویم، این اصطلاع دیپلوماتیک برای زمانی است که نمی‌خواهیم کاری انجام دهیم. چون ما نمی‌خواهیم با اسد در این موقعیت پیچیده درگیر شویم، بر اساس سیاستمان ما از هر گونه اقدام نظامی خودداری کرده‌ایم. ما توان این‌را داریم که این حملات هوایی را در چند روز متوقف کنیم. من این‌را مطمئن هستم. من یک نقشه و طرح را حدود دو سال پیش، یا 18ماه پیش برای سناتور مک‌کین و سناتور لوین ترسیم کردم. آن طرح کله قضیه را تغییر خواهد داد.
پس سیاست ما تا جایی که به رژیم اسد مربوط می‌شود، سیاست غلطی است.
آقای رئیس‌جمهور همان‌طور که من خبر دارم، شما هم خوب می‌دانید که در تابستان سال 2012، در جلسه توضیحی ژنرال پترائوس، وزیر خارجه کلینتون، وزیر دفاع پانتا و ژنرال دمپسی همگی تصمیم گرفتند که ما باید به نیروهای ارتش آزاد سوریه کمک و همیاری کنیم. آنها آن توضیحات را به رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا ارائه داند و او گفت: «نه». و این بود که ما هم‌اکنون در این نقطه قرار داریم، و تا همین اواخر که به‌علت ظهور داعش ما تصمیم گرفتیم کمک کنیم. ولی ما به مدت سه سال اتفاقاتی را که در سوریه می‌افتاد نادیده گرفتیم. ما بهای سنگین وحشتناکی برای آن پرداختیم و به رژیم اسد کمک کردیم. (رژیم) ایران و روسیه باعث بر سر قدرت ‌ماندن اسد هستند. او زمانی که شرایط به‌نفع نیروهای آزادیخواه بود به‌شدت به آنها نیاز داشت. و ما هم‌اکنون با این مشکلات باور نکردنی روبه‌رو هستیم، چون ما اجازه دادیم که به این‌جا برسد.
ما خیلی ساده‌لوح خواهیم بود اگر متوجه نشویم که چه اتفاقی در حال وقوع است. ما راه‌حل ساده‌یی برای سوریه نداریم. ولی سیاست ما تا به همین امروز که با اسد مقابله نمی‌کنیم، یک سیاست اشتباه است.

قسمت سؤال شماره 4
فرانسیس تاونزند: ژنرال کین، اجازه بدهید از شما سؤال کنم، در مورد موضوع داعش، موفقیت را در چه می‌بینید؟ مشابه همان سؤالی که در مورد رژیم ایران پرسیدم، از این نقطه به کجا باید برویم و چگونه به آن نقطه خواهیم رسید؟

ژنرال کین: برای شکست آنها، شما باید یک استراتژی جامع داشته باشید. استراتژی نظامی قسمتی از آن است و حتماً باید باشد. می‌دانید گاه مردم می‌گویند: «هیچ‌گونه راه‌حل نظامی برای این کار وجود ندارد». در واقع قسمت نظامی راه‌حل قسمت مهمی از راه‌حل هست و ما نمی‌توانیم آن را کم‌ارزش جلوه دهیم. قدرت نظامی همواره برای اهداف سیاسی به‌کار گرفته می‌شده. شکست نازی‌ها نمونه بارز آن است و همچنین جنگهای دیگری که ما داشته‌ایم. بنابراین وقتی مردم می‌گویند «هیچ‌گونه راه‌حل نظامی برای این کار وجود ندارد» در واقع این نگاه ساده‌لوحانه است که واقعیت را کتمان می‌کند. همان‌طور که گفته شد ما به یک استراتژی جامع نیاز داریم تا ایدئولوژی آنها را زیر سؤال ببریم، تا منابع مالی را از آنها بگیریم، گفتمانشان را از آنها بگیریم.
و ما مطمئناً قادر به بیرون‌راندن آنها از مناطق اشغالی در سوریه هستیم که مسلماً این بیشتر طول خواهد کشید اگر ما تصمیم به استفاده از نیروی زمینی نگیریم.
بنابراین موفقیت در این است که ما زمین‌هایی را که الآن در کنترل دارند بازپس بگیریم و این زمین‌ها، این شهرک‌ها و شهرها را تحویل یک رژیم سیاسی بدهیم که می‌خواهد از مردم حمایت کند. ولی به هر حال ما یک جریان افراطی اسلام‌گرا در خاورمیانه نخواهیم داشت. ممکن است اسمش یک چیز دیگر باشد. به این دلیل که ما در دو کابینه قبلی هرگز بر روی یک استراتژی جامع برای شکست بنیادگرایی اسلامی کار نکرده‌ایم که در واقع موضوع اصلی است.
واقعیت این است که ما حالا این‌جا نشسته‌ایم، 13سال بعد از این‌که این جریان افراطی اسلام‌گرا را شناسایی کردیم، حالا می‌فهمیم که واقعاً چیست. و حالا ما دولتی داریم که حتی حاضر نیست بپذیرد که این پدیده چیست و تعریفش کند، چه رسد به این‌که بخواهد یک استراتژی برای مقابله با آن داشته باشد.
ما به یک استراتژی نیاز داریم تا به افرادی که خواهان عقب‌راندن این جریان در کشورهایشان هستند کمک کنیم. ما باید به آنها کمک کنیم تا قادر به انجام این کار باشند. به انجام اینکار بشوند. ما بایستی با رهبری‌مان به آنها روحیه بدهیم. ما باید نیروهای نظامی آنها را آموزش بدهیم. ما می‌دانیم این کار را چه‌طور انجام بدهیم، اما خیلی از آنها نمی‌دانند. آنها ارتش معمولی دارند. ما باید پیمانهای سیاسی و نظامی تشکیل بدهیم تا بتوانیم این کار را انجام بدهیم، اطلاعاتمان را با هم به اشتراک بگذاریم، تکنولوژی، آموزش و همکاری و غیره و غیره را به اشتراک بگذاریم.
من راجع به این صحبت نمی‌کنم که نیروهای آمریکا به شمال آفریقا و خاورمیانه بروند و با آنها بجنگند. من این را نمی‌گویم. من راجع به این حرف می‌زنم که ما همه دست به دست هم بدهیم و علیه این ایدئولوژی با هم متحد شویم. منظور من این است که یک چیزی وجود دارد به اسم ”چپ و راست بستن سیاسی“ که تحت این پوشش حتی دستت را می‌بندند که بخواهی راجع به این موضوع آنطور که باید صحبت کنی.
بنابراین مقابله با داعش شدنی است، اگر ما خودمان را سازماندهی کنیم و متعهد شویم تا هر چه که از دستمان برمی‌آید انجام بدهیم. اما یک مسأله بزرگ‌تر آنجا وجود دارد که ما با آن روبه‌رو نیستیم و آن اسلام افراطی است و مسلماً اگر ما با آن مقابله نکنیم تحت یک عنوان دیگر به سراغ ما خواهد آمد.

لیبرمن: اجازه بدهید، من می‌خواستم در ادامه مطلبی که جک گفت (اضافه کنم) و مطمئنم که شما هم این‌را می‌دانید ولی مهم است که روی آن تأکید کنید و خودتان را از این دید نگاه کنید: شما پیشتازان مبارزه علیه اسلام بنیادگرا هستید. منظورم این است که شما یک جایگزین هستید. مرکز اسلام بنیادگرا در تهران است و شما اپوزیسیون آن هستید و این خیلی واضح است. برنامه‌یی که شورای ملی مقاومت، مجاهدین خلق (دارند)، برنامه‌یی که من آن روز در فرانسه شنیدم، یک جایگزین با اسلام (دموکراتیک) در مقابل اسلام بنیادگرا است. شما امید فردا هستید. من باید واقعیت را بگویم: همسر من به دو دلیل از سفر فرانسه خیلی تحت تأثیر قرار گرفت، یکی این‌که او از کلیت برنامه جنبش خوشش آمد و دیگر این‌که این جنبش توسط یک زن رهبری می‌شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر