میرزا کوچک خان
«…
این روزها بهترین اوقات آزمایش ماست. هر چند وضعمان بد است، همه خسته و
فرسودهایم، بیپول و بیآذوقه و مواجه با انواع مشکلات و در معرض تندباد
حوادث، ولی از شما میپرسم، آیا برای عاشقان میهن اینگونه سختیها دارای
اهمیت است؟ …»
این سخنان بزرگ مرد جنگل، سردار شوریده حال و وفادار آرمان مردم، «میرزا کوچک خان جنگلی» است که هنوز پس از گذشت نزدیک به یک قرن، همچنان در جنگلهای انبوه گیلان و در سراسر ایران پژواک مییابد و ما را خطاب قرار میدهد. او در یکی از دشوارترین روزهای نبرد، در ناحیه «گاوبن» در شمال ایران، در حالی که به عشق بزرگش برای رهایی میهن تأکید میکرد، سخنانش برای مجاهدین همراه را چنین ادامه داد:
«آن روز که ما تفنگ به دوش گرفته برای استقلال ایران قیام کردیم و جنگلگردی و بیاباننوردی را پیشه خود ساختیم، صدها بار وضعمان از این بدتر بود. پس چه چیز ما را در برابر آن همه سوانح و مخاطرات حفظ کرد؟ آیا جز ثبات قدم و استقامت و پایداری؟ … دشمن از اعمال هیچ نوع آزار و شکنجه، حتی اعدام آزادیخواهان دریغ نمیکند و ارتکاب هر نوع جنایت را مجاز میشمرد. اکنون به شما عزیزان خطاب میکنم، آنهایی که خواهان ترقی و تعالی وطن هستید، مانند گذشته نباید از هیچ چیز پروا کنید. کوهنوردی، بیابانگردی، گرسنگی و بیخوابی، … . هر یک سلاح درخشندهیی است که ما را در رسیدن به هدف باید سختتر و آبدیدهتر نماید…».
رشت، آبان سال 1300
شهر به تصرف کامل دشمن درآمده است. حملات ارتجاع و استعمار توسط نیروهای قزاق به مجاهدان جنگل شدت یافته و رزمندگان جنگل در برابر یورش گسترده نیروهای قزاق و انگلیس، مقاومت میکنند. بسیاری از یاران میرزا شهید میشوند…، در نهایت نیز به جنبش خیانت میشود.
سرانجام سردار جنگل تنها میماند. اما او همچنان سرسخت و سازش ناپذیر تصمیم به ادامه مبارزه میگیرد. او بر آن است که بهمنظور جمعآوری و سازماندهی مجدد باقیمانده نیروها به خلخال برود و از همپیمان شجاعی که در آنجا داشت، کمک بگیرد. همپیمان او، که طی سالیان نبرد، میرزا را همواره مورد پشتیبانی قرار داده بود، کسی نبود جز یار وفادار و همپیمان دلاور و بزرگوارش، «عظمت خانم فولادلو» از سران عشایر خلخال. همان که پیش از این بارها با میرزا ملاقات نموده و هر کمکی از دستش برآمده بود به جنبش جنگل کرده بود. اما در دوران سختی نیز «عظمت خانم» به قول خود وفادار بود و همچنان بر سر پیمان خود باقی ماند. او بهمحض شنیدن خبر حرکت میرزا بسوی خلخال، چند صد سوار آماده کرد تا آنها را به پیشواز میرزا بفرستد. اما افسوس که دیگر دیر شده بود… .
93سال بعد: رشت، آبان سال 1393
«شهر ملتهب و جوشان است. در اعتراض به موج اسیدپاشی به زنان میهن و اعدام شقاوتبار آنها، صدها تن از زنان معترض رشت از ظهر روز شنبه سوم آبان دست به تجمع زده و به سمت پارک شادی راهپیمایی میکنند. نیروهای سرکوبگر اطلاعاتی و انتظامی با یورش به جمعیت تلاش میکنند آنها را متفرق کنند اما زنان با پشتیبانی مردم به حرکت اعتراضی خود ادامه میدهند. درگیریهای پراکنده بین آنها و نیروهای انتظامی در مقابل دانشگاه علوم همچنان ادامه دارد…».
این سیمای رشت و شهرهای بهپاخاسته میهن است. اگر آنروز «عظمت خانم فولادلو» نتوانست صدها سوار خود را به یاری میرزا برساند، اما امروز عظمت جنبش و اعتراض صدها هزار زن و جوان ایرانی بر علیه دیکتاتوری ولایتفقیه، هر چه بیشتر اوج و درخشش میگیرد و نمایان میشود.
اکنون زنان تبدیل به پرچمدار مقاومت و الهامبخش ایستادگی و نبرد سایر اقشار و طبقات اجتماعی در ایران شدهاند. سیمای کنونی میهن را میتوان در تظاهرات و حرکتهای اعتراضی علیه استبداد مذهبی دید که زنان نقش ویژه و رهبریکننده دارند.
نقش محوری زنان در مقاومت ایران، نتیجه یک مبارزه بغرنج و طولانی با مهیبترین دیکتاتوری جهان میباشد. زنان ایران با سابقه 110سال مبارزه برای آزادی و برابری، با نقشی بیهمتا در مقاومت علیه فاشیسم مذهبی، در صف مقدم قیامها میرزمند. آنان از آزمایشهای بزرگی که در پیش رو داشتند سربلند بیرون آمدند و دستاوردهای بزرگی نصیب جامعه بشری کردند. از مرضیه اسکویی و مهرنوش ابراهیمی تا فاطمه امینی و اشرف رجوی، برجستهترین زن انقلابی تاریخ معاصر ایران. از دهها هزار زن قهرمانی که در 33سال گذشته شکنجه و اعدام شدند، تا صدیقه و ندا این مشعلهای فروزان آزادی تا دختران قیامهای ایران ندا آقا سلطان و ترانه موسوی و تا مقاومت عطرآگین ریحان (ریحانه جباری).
اما عظمت نبرد زنان بهپاخاسته در شهرهای میهن، در هسته فولادین این مقاومت در رزمگاه لیبرتی و در هزار زن پولادین عزم اشرفی تبلور مییابد. همان زنان پیشتازی که در همه صحنههای نبرد آزادیبخش الهامدهنده زنان ایران میباشند. از شرکت در مبارزات سیاسی در سالهای نخستین حکومت آخوندها تا مقاومت درخشان در زندانها و شکنجهگاههای رژیم. آنها هر مرحله از این نبرد حماسی را با پرداخت سنگینترین بها طی کردهاند. زنان دلیری که زیر سنگینترین تهاجمها به اشرف و لیبرتی، اکنون با معرفی و انتخاب شورای مرکزی مجاهدین، مرکب از هزار زن قهرمان، الگوی زنان دلیر میهنمان در مبارزه با رژیم زنستیز ولایتفقیه هستند. آنان با کشف کردن هر ذره از آزادی و با شعلهور نمودن هر بارقه انسانی، در فراسوی طاقت و توان بشری، مشعل رهایی برافروختند تا آینده را در دستان خود بگیرند.
نیروی عظیم زنان فولادین عزم ایران، در پشت سد اختناق بیتابی میکند. اما این سدّ را یارای ایستادن در برابر این نیروی عظیم و فزاینده نیست، بیتردید خواهد شکست و فرو خواهد ریخت. در آن روز نوادگان «عظمت خانم فولادلو» سیلآسا جاری خواهند شد و بنای سست و پوسیده نظام آخوندهای زنستیز را درهم در هم خواهند کوبید و بر ویرانههای آن، جامعهای آزاد، آباد و دموکراتیک بنا خواهند کرد.
این سخنان بزرگ مرد جنگل، سردار شوریده حال و وفادار آرمان مردم، «میرزا کوچک خان جنگلی» است که هنوز پس از گذشت نزدیک به یک قرن، همچنان در جنگلهای انبوه گیلان و در سراسر ایران پژواک مییابد و ما را خطاب قرار میدهد. او در یکی از دشوارترین روزهای نبرد، در ناحیه «گاوبن» در شمال ایران، در حالی که به عشق بزرگش برای رهایی میهن تأکید میکرد، سخنانش برای مجاهدین همراه را چنین ادامه داد:
«آن روز که ما تفنگ به دوش گرفته برای استقلال ایران قیام کردیم و جنگلگردی و بیاباننوردی را پیشه خود ساختیم، صدها بار وضعمان از این بدتر بود. پس چه چیز ما را در برابر آن همه سوانح و مخاطرات حفظ کرد؟ آیا جز ثبات قدم و استقامت و پایداری؟ … دشمن از اعمال هیچ نوع آزار و شکنجه، حتی اعدام آزادیخواهان دریغ نمیکند و ارتکاب هر نوع جنایت را مجاز میشمرد. اکنون به شما عزیزان خطاب میکنم، آنهایی که خواهان ترقی و تعالی وطن هستید، مانند گذشته نباید از هیچ چیز پروا کنید. کوهنوردی، بیابانگردی، گرسنگی و بیخوابی، … . هر یک سلاح درخشندهیی است که ما را در رسیدن به هدف باید سختتر و آبدیدهتر نماید…».
رشت، آبان سال 1300
شهر به تصرف کامل دشمن درآمده است. حملات ارتجاع و استعمار توسط نیروهای قزاق به مجاهدان جنگل شدت یافته و رزمندگان جنگل در برابر یورش گسترده نیروهای قزاق و انگلیس، مقاومت میکنند. بسیاری از یاران میرزا شهید میشوند…، در نهایت نیز به جنبش خیانت میشود.
سرانجام سردار جنگل تنها میماند. اما او همچنان سرسخت و سازش ناپذیر تصمیم به ادامه مبارزه میگیرد. او بر آن است که بهمنظور جمعآوری و سازماندهی مجدد باقیمانده نیروها به خلخال برود و از همپیمان شجاعی که در آنجا داشت، کمک بگیرد. همپیمان او، که طی سالیان نبرد، میرزا را همواره مورد پشتیبانی قرار داده بود، کسی نبود جز یار وفادار و همپیمان دلاور و بزرگوارش، «عظمت خانم فولادلو» از سران عشایر خلخال. همان که پیش از این بارها با میرزا ملاقات نموده و هر کمکی از دستش برآمده بود به جنبش جنگل کرده بود. اما در دوران سختی نیز «عظمت خانم» به قول خود وفادار بود و همچنان بر سر پیمان خود باقی ماند. او بهمحض شنیدن خبر حرکت میرزا بسوی خلخال، چند صد سوار آماده کرد تا آنها را به پیشواز میرزا بفرستد. اما افسوس که دیگر دیر شده بود… .
93سال بعد: رشت، آبان سال 1393
«شهر ملتهب و جوشان است. در اعتراض به موج اسیدپاشی به زنان میهن و اعدام شقاوتبار آنها، صدها تن از زنان معترض رشت از ظهر روز شنبه سوم آبان دست به تجمع زده و به سمت پارک شادی راهپیمایی میکنند. نیروهای سرکوبگر اطلاعاتی و انتظامی با یورش به جمعیت تلاش میکنند آنها را متفرق کنند اما زنان با پشتیبانی مردم به حرکت اعتراضی خود ادامه میدهند. درگیریهای پراکنده بین آنها و نیروهای انتظامی در مقابل دانشگاه علوم همچنان ادامه دارد…».
این سیمای رشت و شهرهای بهپاخاسته میهن است. اگر آنروز «عظمت خانم فولادلو» نتوانست صدها سوار خود را به یاری میرزا برساند، اما امروز عظمت جنبش و اعتراض صدها هزار زن و جوان ایرانی بر علیه دیکتاتوری ولایتفقیه، هر چه بیشتر اوج و درخشش میگیرد و نمایان میشود.
اکنون زنان تبدیل به پرچمدار مقاومت و الهامبخش ایستادگی و نبرد سایر اقشار و طبقات اجتماعی در ایران شدهاند. سیمای کنونی میهن را میتوان در تظاهرات و حرکتهای اعتراضی علیه استبداد مذهبی دید که زنان نقش ویژه و رهبریکننده دارند.
نقش محوری زنان در مقاومت ایران، نتیجه یک مبارزه بغرنج و طولانی با مهیبترین دیکتاتوری جهان میباشد. زنان ایران با سابقه 110سال مبارزه برای آزادی و برابری، با نقشی بیهمتا در مقاومت علیه فاشیسم مذهبی، در صف مقدم قیامها میرزمند. آنان از آزمایشهای بزرگی که در پیش رو داشتند سربلند بیرون آمدند و دستاوردهای بزرگی نصیب جامعه بشری کردند. از مرضیه اسکویی و مهرنوش ابراهیمی تا فاطمه امینی و اشرف رجوی، برجستهترین زن انقلابی تاریخ معاصر ایران. از دهها هزار زن قهرمانی که در 33سال گذشته شکنجه و اعدام شدند، تا صدیقه و ندا این مشعلهای فروزان آزادی تا دختران قیامهای ایران ندا آقا سلطان و ترانه موسوی و تا مقاومت عطرآگین ریحان (ریحانه جباری).
اما عظمت نبرد زنان بهپاخاسته در شهرهای میهن، در هسته فولادین این مقاومت در رزمگاه لیبرتی و در هزار زن پولادین عزم اشرفی تبلور مییابد. همان زنان پیشتازی که در همه صحنههای نبرد آزادیبخش الهامدهنده زنان ایران میباشند. از شرکت در مبارزات سیاسی در سالهای نخستین حکومت آخوندها تا مقاومت درخشان در زندانها و شکنجهگاههای رژیم. آنها هر مرحله از این نبرد حماسی را با پرداخت سنگینترین بها طی کردهاند. زنان دلیری که زیر سنگینترین تهاجمها به اشرف و لیبرتی، اکنون با معرفی و انتخاب شورای مرکزی مجاهدین، مرکب از هزار زن قهرمان، الگوی زنان دلیر میهنمان در مبارزه با رژیم زنستیز ولایتفقیه هستند. آنان با کشف کردن هر ذره از آزادی و با شعلهور نمودن هر بارقه انسانی، در فراسوی طاقت و توان بشری، مشعل رهایی برافروختند تا آینده را در دستان خود بگیرند.
نیروی عظیم زنان فولادین عزم ایران، در پشت سد اختناق بیتابی میکند. اما این سدّ را یارای ایستادن در برابر این نیروی عظیم و فزاینده نیست، بیتردید خواهد شکست و فرو خواهد ریخت. در آن روز نوادگان «عظمت خانم فولادلو» سیلآسا جاری خواهند شد و بنای سست و پوسیده نظام آخوندهای زنستیز را درهم در هم خواهند کوبید و بر ویرانههای آن، جامعهای آزاد، آباد و دموکراتیک بنا خواهند کرد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر