شنبه، بهمن ۰۴، ۱۳۹۳

هفته دست ندادن انقلابی ورزشکاران و خوشحالی رهبر معذب

عارضم خدمت شما که معذب‌له در میان بیاناتشان یک گل‌واژه‌ای صادر فرمودند که «وقتی پسر جوان ما میاد، با اون خانمی که می‌خواد مدال رو به گردنش بیندازه دست نمی‌ده، اینا نشانه استقامت و ایستادگی و آن فلز محکم عنصر ملت ایرانه، ایناست که ارزش می‌ده به یک ملت.»...
استقامت ورزشکاران برای دست ندادن به زن!
برخلاف امام راحل که ورزشکار نبود اما ورزشکارها را دوست داشت، این مقام معذب رهبری به گفته خودش در دوران جوانی یعنی آن زمان که هنوز معذب نشده بود گاهی والیبال تیغی می‌زده و برای خودش یک پا ورزشکار بوده، حالا هفته پیش اجازه فرمودند تا جمعی از ورزشکاران مدال‌آور ایران در بازی‌های آسیایی به حضور شرف‌یاب شوند تا هم بهره کافی از بیانات ایشان ببرند هم تمرین کنند ببینند با این همه عنوان جهانی و آسیایی آیا آمادگی بدنی و روحی دارند که ۴ ساعت یک‌جا سیخ و میخ بنشینند و سخن‌رانی گوش بدهند یا خیر!
عارضم خدمت شما که معذب‌له در میان بیاناتشان یک گل‌واژه‌ای صادر فرمودند که «وقتی پسر جوان ما میاد، با  اون خانمی که می‌خواد مدال رو به گردنش بیندازه دست نمی‌ده، اینا نشانه استقامت و ایستادگی و آن فلز محکم عنصر ملت ایرانه، ایناست که ارزش می‌ده به یک ملت.»
خوب بود یکی از پسران جوان ما بلند می‌شد توضیح می‌داد که «آخه آقا جان... قربان هیکل ورزشکاری‌ات بشوم... مگر ما جرات داریم دست بدهیم؟ اگر یکی از ما زبانم لال با آن خانمی که مدال به گردن ما می‌اندازد دست بدهیم که حساب‌مان با کرام‌الکاتبین است، مسوولان مربوطه روی همان سکو دادگاه صحرایی تشکیل می‌دهند، بعد هم تحویل کمیته انضباطی و ستاد منشور اخلاقی و حراست تربیت بدنی و غیره می‌شویم و کم‌ترین مجازات محو شدن از صحنه ورزش کشور است! این‌هاست که پدر ملت را در می‌آورد! آره جانم!»

کج شدن نوفل لوشاتوی خبیث!
خب حتما خبر دارید که یک عده کله هویجی دو آتیشه برای این که نشان دهند دین اسلام دین رحمت و عطوفت و برادری و صلح و احترام به کرامت انسانی و این‌هاست و آن چیزی نیست که مجله شارلی ابدو تصویر می‌کند، ریختند جلوی سفارت فرانسه و پرچم فرانسه را به آتش کشیدند و یک سری فحش و بد و بیراه به فرانسوی‌ها دادند و بعد بر حسب عادت مالوفه مثل اورانگوتان ریختند از در و دیوار سفارت آویزان شدند و وقتی موفق به فتح سفارت نشدند هر چه فریاد داشتند بر سر تابلوی خیابان نوفل لوشاتو کشیدند و زدند نوفل لوشاتو را کج و معوج کردند و تشریف بردند منزل!
حالا این که نوفل لوشاتو که نام روستایی است در فرانسه که فرانسوی‌ها برای امام راحل تدارک دیده بودند تا حضرتش بتواند در کمال آرامش و آسایش از فرانسه علیه حکومت شاه کرم بریزد و سرنگون کند، چه ربطی به شارلی ابدو داشت دیگر نکته انحرافی ماجرا بود و خیلی مهم نیست!
کلا این کله هویجی‌ها کاری به هیچی ندارند، روزنامه دانمارکی کاریکاتور بکشد می‌ریزند شیرینی‌فروشی‌ها و شیرینی دانمارکی را جمع می‌کنند، روزنامه فرانسوی کاریکاتور بکشد، می‌گردند دنبال یک چیز فرانسوی و هیچی گیر نمی‌آورند نوفل لوشاتوی راحل را کج می‌کنند و بعید نیست اگر مثلا پس‌فردا یک روزنامه خارجی به اسم «سید علی عبدو» راه‌اندازی شود و کاریکاتور پیامبر را بکشد، این جماعت بگردند دنبال سید علی و حواس‌شان نباشد و خشتک سید علی آقای خودمان را به نشانه اعتراض جر بدهند!

ابوبکر البغدادی در سینمای ایران!
منوچهر محمدی تهیه‌کننده سینما گفته «سینمای ایران سردار سلیمانی ندارد.»
البته که این روزها این ژنرال قاسم روی بورس است و هر جا سخن از اختلاس است نام بانک ملی ایران.... ای بابا قاطی کردم منظورم این بود که همه جا صحبت از ژنرال قاسم است، اما وقتی به مسوولیت‌های قاسم سلیمانی نگاه می‌کنیم تازه می‌فهمیم که این منوچهر محمدی‌ها چه نگاهی به سینما دارند!
ژنرال قاسم در ابتدا که در جبهه علیه صدام یزید کافر خمپاره می‌انداخت و بعد از جنگ هم رفت سمت سیستان و بلوچستان و با دار و دسته زینال بندری و قاچاقچی‌های مواد مخدر درگیر شده بود بعد هم که این داعش معلوم نیست از کجا پیدایش شد از شرق آمد به غرب و زد به دل کوه و کمر برای مبارزه با داعش!
این خلاصه‌ای از فعالیت‌های سردار قاسم بود و وقتی ما دنبال یک سردار سلیمانی برای سینما باشیم یعنی این‌که در واقع سینمای ما یا افتاده دست امثال بعثی صهیونیستی‌ها، یا قاچاقچی‌های کلان و یا اهالی سینما فک و فامیل ابوبکر البغدادی اینا هستند که باید یک حاج قاسم بیندازیم به جان‌شان!

افشای صورت جلسه مهم هیات نظارت بر مطبوعات!
پیش پای شما این منبع ما یعنی همان منبع موثق ما که اهل ریا نیست و دوست ندارد نامش فاش شود و دنبال اسم و رسم نیست، متن صورت جلسه آخرین نشست هیات نظارت بر مطبوعات که منجر به توقیف روزنامه «مردم امروز» شد را به دست ما رساند که با هم به سمع و نظر شما می‌رسانیم!
چهل و پنجمین جلسه هیات نظارت بر مطبوعات
اعضای حاضر: ۵ نفر
غایب: نداردرییس جلسه: آقا قبل از این‌که وارد دستور جلسه بشیم فقط بگید بازی چند چند شد؟
یکی از اعضا: ایران ۱-۰ جلوئه قطر داره فشار میاره
یکی دیگه از اعضا: آقا یک جک بچه‌ها فرستادن تو وایبر بذارید براتون بخونم یعنی خداس!
می‌گه نقل است شیخی در رکعت چهارم به شک افتاد و بنا را بر رکعت دوم گذاشت و در همان لحظه سکته کرد! علت را از شیخ دیگری پرسیدند گفت: چون از چهار به دو معکوس داده تسمه تایم شیخ پاره شد!
خنده اعضای جلسه: هاهاهاهاهاها خیلی باحال بود خدا بود! خدا بود!یکی از اعضا: آقای رییس من پیشنهاد می‌کنم اگر هوا خوب شد جلسات را ببریم ویلای باجناق من در لواسان، واقعا این‌جا آدم راحت نیست و خیلی جلسات خسته‌کننده شده
رییس: من موافقم اگر دوستان هم موافق باشند از عید به بعد برخی جلسات را به این شکل برگزار کنیم
یکی از اعضا: ما هم موافقیم به شرطی که آقای رییس مثل آن‌دفعه با شورت مامان‌دوز نپره تو استخر و زلف بر باد نده!
اعضای جلسه: هاهاهاهاها..  شورت رو خوب اومدی!رییس جلسه: خب دوستان وارد دستور شیم... این روزنامه جدیده چی چیه امروز بود؟
یکی از اعضا: وطن امروز؟
رییس: نه بابا... این روزنامه‌هه قوچانی در میاره
یکی از اعضا: مردم‌سالاری امروز
یکی دیگر از اعضا: مردم‌سالاری امروز اصلا نداریم، مردم‌سالاری خودش یک روزنامه است برای این خُنُکه... کواکبیان..
رییس: حالا هر چی... همین روزنامه قوچانی رو می‌گم... بعدا اسمش رو در میاریم به صورت جلسه اضافه می‌کنیم... خب این روزنامه الان چند شماره چاپ شده؟ ۱۰ تا شد؟
یکی از اعضا: نه بابا بیشتره... فکر کنم ۱۵ تا به بالاست... ۱۷-۱۸ شماره باید باشه...
رییس: ۱۸ شماره؟! آقا چه خبره؟! به نظرم دیگه بسه... اگر دوستان موافق باشن ببندیمش دیگه... ۱۸ تا به نظرم بسه!
یکی از اعضا: آره بابا اون قبلی رو فکر کنم روی ۶ تا بستیم! به این یکی خیلی فرصت دادیمیکی دیگر از اعضا: آقا ببندیم... منم موافقم... ضمنا من با اجازه‌تون باید برم حاج خانم سفره انداخته گفته باید براش نخود و لوبیا بگیرم می‌خواد آش درست کنه
یکی از اعضا: آقا نخود و لوبیا برای چی؟ برو سید مهدی یه‌تغار آش بگیر ببر دیگه
رییس: خب دوستان پس می‌نویسم این‌جا که روزنامه ممد قوچانی رو بدیم ببندن صلوات بفرستید
ختم جلسه
 

شانسی که قوچان‌نژاد آورد!
در خبرها آمده بود که گروهی از مردم انقلابی و همیشه صحنه‌دار شهر قوچان با انتشار نامه‌ای خطاب به رییس سازمان ثبت احوال کشور خواستار تغییر نام خانوادگی محمد قوچانی٬ سردبیر روزنامه توقیف شده «مردم امروز» شدند.
منزل جان که این خبر را شنید از آشپزخانه داد زد که هفته‌زاده! بنویس این رضا قوچان‌نژاد بنده خدا خوب شد چند تا گل برای ایران در جام جهانی و جام ملت‌ها زد وگرنه به این بیچاره هم گیر می‌دادن!
بعد نشستیم حساب کردیم که با این وضعیت اگر همه شهرهای ایران مثل مردم انقلابی قوچان غیرت به خرج بدهند کلا باید چهار تا وزارت‌خانه را تعطیل کنیم و نیروهایش را بفرستیم به ثبت احوال دو شیفته کار کنند و فامیلی‌های فتنه‌گر ها را عوض کنند!

از عورت محمود تا رحم حسن!
دولت دکتر حسن به همه چیز تشبیه شده بود به جز «رحم اجاره‌ای» که این یکی را هم حاجی علم‌الهدی٬ امام جمعه مشهد افتتاح کرده و گفته: «دولت حسن روحانی به رحم اجاره‌ای برای جریان‌های سیاسی تبدیل شده است!»
واضح و مبرهن است که حاجی علم‌الهدی خواسته نجابت از خودش در بکند و بی‌تربیت بازی در نیاورد و یک‌راست نرفته سر اصل موضوع و به همان «رحم اجاره‌ای» بسنده کرده!
البته نکته  مهمی که در این تشبیه وجود دارد این است که مقامات جمهوری اسلامی به برابری زن و مرد تاکید دارند و اگر دولت دهم را با «عورت احمدی‌نژاد» به مردم معرفی کرده بودند این‌بار دولت یازدهم را با «رحم اجاره‌ای» یکی دانسته‌اند که نه سیخ بسوزد و نه کباب!

آقای هفته‌زاده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر