سالهاست
که وضع کار و زندگی کارگران یکی از مهمترین مسایل مطرح در جامعه ماست، در
این باره، مقامات حکومتی چیزی میگویند و کارگران چیزی دیگر!
”روز ششم شهریور 95 ربیعی وزیر کار آخوندها به صحنه تلویزیون رژیم آمد و با فریبکاری و دجال بازی گفت: «باور کنید من تو یه استان رفتم، فکر میکنم استان لرستان بود که ظرف سالهای گذشته دو برابر سالهای گذشته یا پروژه کلنگ زدیم یا پروژه درمانی اونجا اضافه کردیم الآن هم من فکر میکنم در میان استانهای مملکتمون کارگران راضیند. من ناشناس میروم. بالاخره چون زندگی من فامیلهای من همه طبقات پایین اجتماعی هستند“
البته میزان درستی حرفهای ربیعی با یک نگاه کوتاه به سفره خالی کارگران، بلافاصله روشن میشود ضمن اینکه چند دقیقه پای درد دل کارگران نشستن، هر ناظری را از شنیدن دروغهای وزیر کار بینیاز میکند چرا که همان روزی که وزیر کار داشت میگفت: کارگران راضی هستند، در مصاحبههایی که باندهای متخاصم رژیم از رادیو تلویزیون آخوندها پخش میکردند، کارگران حرف دیگری میزدند.
یک کارگر گفت: ”و الله من دلم پره، دلمون پره از اینکه بیکاریه“.
یکی دیگر با تلخکامی گفت: ”ماها اینجا اصلاً ا یرانی نیستیم، اگر ایرانی باشیم یکی ما را تحویل میگیره. بهعنوان یک انسان قرار بده ”.
نفر سوم با ناراحتی گفت: ”هر دو روزی یه بار نان میخوریم یه نان خشکی میخوریم
بعد هم حرفها در هم پیچید که:
”به فکر اینها همه باشند ما هم آدمیم.. الآن سه برجه من بخدا یک قران درنیاوردم“.
کارگر دیگری رو به دوربین و با طعنه گفت: ”این پایتخته کار نیست شهرستان چطوری کار هست؟! کار نیست والله کارها همه خوابیده. ما همه آدمیم“.
و بالاخره یک کارگر دیگر ته همه حرفها را با این جمله بست که: ”روز به روز بدتر میشه خوب تر نمیشه! “
این حرفها البته نمایانگر وضعیت تنها بخشی از کارگران ماست. واقعیت آنکه: صنعت و تولید در آستانه توقف است و تعداد کارگران بیکار رو به افزایش. آنها که خوش شانسترند شاید در ماه یکی دو روز! کار گیرشان بیاید. اما بهطور واقعی بخشی از کارگران هم هستند که به نوعی کار دارند و در فرهنگ قانون کار آخوندها، بیکار مطلق، محسوب نمیشوند، حرف آنها را هم شنیدنی است
یکی میگوید: ”چرا حق من که با موتور کار میکنم، تولیدکننده پوشاکم اما باید بیایم با موتور کار کنم چرا چون آقایان سران بر میدارن حق دیگران را ضایع میکنند ”.
نفر بعد: ”یکی میدود برای یه قران دو زار، یکی هم میلیونی میبره ”
مشکلات کارگران ایران البته بیشمار است اما برخی مشکلاتشان را میتوان در چند محور ساده خلاصه کرد:
کار بدون تأمین شغلی، کار بدون بیمه، کار بدون دستمزد عادلانه و سرانجام، کار بدون رعایت استانداردهای ایمنی از جمله مشکلاتی هستند که روز به روز جامعه کارگری ایران را بیش از پیش در چنبره خود فرو میبرند.
فردی به نام امیر شوکت که تلویزیون رژیم منصبش را رئیس اتحادیه صنفی کارگران ساختمانی عنوان میکند در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: ”حدود30هزارتا حادثه ناشی از کار اتفاق افتاده از این سی هزارتا یه چیزی حدود 50درصدش در بخش ساختمان بوده و حدود 2500نفراز کشته شدگان هم کارگر ساختمانی هستند! “
واقعیت آنکه: چیزی به اسم بیمه کارگران و بیمه سوانح حین کار وجود ندارد، یک کارگر در این مورد چشم در چشم دوربین تلویزیون رژیم گفت: بعد میگن آقا بیمه میکنیم اما هیچی (بیمه کارگران) جوکه!
یه داستانیه! یه تبلیغاتیه! و بس!
طبق وعدههای حکومتی و آنچه که روحانی وعده میداد، قرار بود مشکل بیکاری مهار و ریشهکن شود ولی نشد
طبق مصوبات حکومتی قرار بود حداقل دستمزد کارگران، معاش پایه خانوادههای کارگری را تأمین کند، اما در سال 95 دستمزد پایه 812هزارتومانی کارگران خیلی زود در برابر امواج تورم، مغلوب شد و بسیاری خانوارهای کارگری، شبها سر گرسنه بر بالین گذاشتند. چرا که همین دستمزد 812هزارتومانی، بر مبنای نرخ تورم اعلام شده بانک مرکزی رژیم، حداقل 166هزاروپانصد تومان کسری هزینه دارد!
البته این در حالیست که هزینههای یک خانوار گارگری 4نفره از سه میلیون و دویست هزار تومان هم فراتر رفته زیرا نرخ تورم بهطور دمافزا بالا میرود اما دستمزد کارگران حتی سال به سال هم، توانایی تراز شدن با هزینهها و تورم را ندارد.
طبق آنچه که رسانه حکومتی فارس در 17شهریور امسال نوشت: ”دستمزد کارگران از سال ۸۴ تا کنون، حدود ۶۷ درصد قدرت خریدش را از دست داده است یعنی یک عدد اسکناس هزار تومانی که کارگر با رنج و زحمت به دست میآورد الآن حتی به اندازه ۳۰۰ تومان در سال ۸۴ قدرت، خرید ندارد و این اشتباه دولتمردان در تنظیم اقتصاد کلان کشور بوده است“
این، حرف یک رسانه حکومتی است که تلاش میکند ابعاد واقعی مشکل را آنچنان که هست، نشان ندهد تا مبادا باعث برانگیختگی اجتماعی شود.
رسانههای حکومتی در 25مهر 94 نوشتند: ”بررسیها نشان میدهد که اگر طی ۳ دهه گذشته میزان افزایش حداقل دستمزدها طبق نرخ تورم اعلامی بانک مرکزی بدون توجه به بند دوم ماده ۴۱ قانون کار که به لزوم تعیین مزدی تأمین کننده معیشت توجه دارد هم پیش میرفت، حداقل دستمزد سال ۹۵ باید ۹۷۸ هزارتومان میشد، در حالی که شورای عالی کار حداقل دستمزد امسال را ۸۱۲ هزارتومان اعلام کرده که ۱۶۶ هزار و ۵۰۰ تومان کسری نشان میدهد“.
بر مبنای همین واقعیات است که خود کارگران بهتر از هر کس دیگری میدانند که با این نظام، وضعیت روز به روز بدتر میشود و سال 96 وضعیت کار و زندگی کارگران از اینهم بدتر خواهد شد مگر اینکه...
”روز ششم شهریور 95 ربیعی وزیر کار آخوندها به صحنه تلویزیون رژیم آمد و با فریبکاری و دجال بازی گفت: «باور کنید من تو یه استان رفتم، فکر میکنم استان لرستان بود که ظرف سالهای گذشته دو برابر سالهای گذشته یا پروژه کلنگ زدیم یا پروژه درمانی اونجا اضافه کردیم الآن هم من فکر میکنم در میان استانهای مملکتمون کارگران راضیند. من ناشناس میروم. بالاخره چون زندگی من فامیلهای من همه طبقات پایین اجتماعی هستند“
البته میزان درستی حرفهای ربیعی با یک نگاه کوتاه به سفره خالی کارگران، بلافاصله روشن میشود ضمن اینکه چند دقیقه پای درد دل کارگران نشستن، هر ناظری را از شنیدن دروغهای وزیر کار بینیاز میکند چرا که همان روزی که وزیر کار داشت میگفت: کارگران راضی هستند، در مصاحبههایی که باندهای متخاصم رژیم از رادیو تلویزیون آخوندها پخش میکردند، کارگران حرف دیگری میزدند.
یک کارگر گفت: ”و الله من دلم پره، دلمون پره از اینکه بیکاریه“.
یکی دیگر با تلخکامی گفت: ”ماها اینجا اصلاً ا یرانی نیستیم، اگر ایرانی باشیم یکی ما را تحویل میگیره. بهعنوان یک انسان قرار بده ”.
نفر سوم با ناراحتی گفت: ”هر دو روزی یه بار نان میخوریم یه نان خشکی میخوریم
بعد هم حرفها در هم پیچید که:
”به فکر اینها همه باشند ما هم آدمیم.. الآن سه برجه من بخدا یک قران درنیاوردم“.
کارگر دیگری رو به دوربین و با طعنه گفت: ”این پایتخته کار نیست شهرستان چطوری کار هست؟! کار نیست والله کارها همه خوابیده. ما همه آدمیم“.
و بالاخره یک کارگر دیگر ته همه حرفها را با این جمله بست که: ”روز به روز بدتر میشه خوب تر نمیشه! “
این حرفها البته نمایانگر وضعیت تنها بخشی از کارگران ماست. واقعیت آنکه: صنعت و تولید در آستانه توقف است و تعداد کارگران بیکار رو به افزایش. آنها که خوش شانسترند شاید در ماه یکی دو روز! کار گیرشان بیاید. اما بهطور واقعی بخشی از کارگران هم هستند که به نوعی کار دارند و در فرهنگ قانون کار آخوندها، بیکار مطلق، محسوب نمیشوند، حرف آنها را هم شنیدنی است
یکی میگوید: ”چرا حق من که با موتور کار میکنم، تولیدکننده پوشاکم اما باید بیایم با موتور کار کنم چرا چون آقایان سران بر میدارن حق دیگران را ضایع میکنند ”.
نفر بعد: ”یکی میدود برای یه قران دو زار، یکی هم میلیونی میبره ”
مشکلات کارگران ایران البته بیشمار است اما برخی مشکلاتشان را میتوان در چند محور ساده خلاصه کرد:
کار بدون تأمین شغلی، کار بدون بیمه، کار بدون دستمزد عادلانه و سرانجام، کار بدون رعایت استانداردهای ایمنی از جمله مشکلاتی هستند که روز به روز جامعه کارگری ایران را بیش از پیش در چنبره خود فرو میبرند.
فردی به نام امیر شوکت که تلویزیون رژیم منصبش را رئیس اتحادیه صنفی کارگران ساختمانی عنوان میکند در یک مصاحبه تلویزیونی گفت: ”حدود30هزارتا حادثه ناشی از کار اتفاق افتاده از این سی هزارتا یه چیزی حدود 50درصدش در بخش ساختمان بوده و حدود 2500نفراز کشته شدگان هم کارگر ساختمانی هستند! “
واقعیت آنکه: چیزی به اسم بیمه کارگران و بیمه سوانح حین کار وجود ندارد، یک کارگر در این مورد چشم در چشم دوربین تلویزیون رژیم گفت: بعد میگن آقا بیمه میکنیم اما هیچی (بیمه کارگران) جوکه!
یه داستانیه! یه تبلیغاتیه! و بس!
طبق وعدههای حکومتی و آنچه که روحانی وعده میداد، قرار بود مشکل بیکاری مهار و ریشهکن شود ولی نشد
طبق مصوبات حکومتی قرار بود حداقل دستمزد کارگران، معاش پایه خانوادههای کارگری را تأمین کند، اما در سال 95 دستمزد پایه 812هزارتومانی کارگران خیلی زود در برابر امواج تورم، مغلوب شد و بسیاری خانوارهای کارگری، شبها سر گرسنه بر بالین گذاشتند. چرا که همین دستمزد 812هزارتومانی، بر مبنای نرخ تورم اعلام شده بانک مرکزی رژیم، حداقل 166هزاروپانصد تومان کسری هزینه دارد!
البته این در حالیست که هزینههای یک خانوار گارگری 4نفره از سه میلیون و دویست هزار تومان هم فراتر رفته زیرا نرخ تورم بهطور دمافزا بالا میرود اما دستمزد کارگران حتی سال به سال هم، توانایی تراز شدن با هزینهها و تورم را ندارد.
طبق آنچه که رسانه حکومتی فارس در 17شهریور امسال نوشت: ”دستمزد کارگران از سال ۸۴ تا کنون، حدود ۶۷ درصد قدرت خریدش را از دست داده است یعنی یک عدد اسکناس هزار تومانی که کارگر با رنج و زحمت به دست میآورد الآن حتی به اندازه ۳۰۰ تومان در سال ۸۴ قدرت، خرید ندارد و این اشتباه دولتمردان در تنظیم اقتصاد کلان کشور بوده است“
این، حرف یک رسانه حکومتی است که تلاش میکند ابعاد واقعی مشکل را آنچنان که هست، نشان ندهد تا مبادا باعث برانگیختگی اجتماعی شود.
رسانههای حکومتی در 25مهر 94 نوشتند: ”بررسیها نشان میدهد که اگر طی ۳ دهه گذشته میزان افزایش حداقل دستمزدها طبق نرخ تورم اعلامی بانک مرکزی بدون توجه به بند دوم ماده ۴۱ قانون کار که به لزوم تعیین مزدی تأمین کننده معیشت توجه دارد هم پیش میرفت، حداقل دستمزد سال ۹۵ باید ۹۷۸ هزارتومان میشد، در حالی که شورای عالی کار حداقل دستمزد امسال را ۸۱۲ هزارتومان اعلام کرده که ۱۶۶ هزار و ۵۰۰ تومان کسری نشان میدهد“.
بر مبنای همین واقعیات است که خود کارگران بهتر از هر کس دیگری میدانند که با این نظام، وضعیت روز به روز بدتر میشود و سال 96 وضعیت کار و زندگی کارگران از اینهم بدتر خواهد شد مگر اینکه...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر