چهارشنبه، مهر ۱۴، ۱۳۹۵

#ایران#Iran# زنان زباله گرد درایران تحت حاکمیت رژیم جنایتکار آخوندی +عکس

ایران پرس نیوز

 5.10.2016

 

 گزارشی از روزنامه  حکومتی وقایع اتفاقیه: ارک شهر، شوش، دروازه‌غار، مولوي، سه‌راه آذري، فرحزاد، پارک لويزان، اينها فقط برخي از مناطق شهر تهران هستند که در آنها علاوه‌بر کودکان و مردان، با زنان زباله‌گرد هم مواجه می شويد. (عکس زیر)
در کوچه‌پس‌کوچه‌های این مناطق به مردماني برميخوريد که نانشان را در سطل‌هاي زباله جست‌وجو مي‌کنند. گاهي خوب که نگاه کنيد، زني سرش را از ميان سطل زباله بيرون مي‌کشد و نگاهش را از شما مي‌دزدد. مردم محلي مي‌گويند در اين سال‌ها تعداد زنان زباله‌گرد بيشتر از قبل شده است.

 بيکاري، فقر و اعتياد، عمده‌ترين دلايل زيادشدن تعداد زنان زباله‌گرد در مناطق جنوبي شهر تهران است. اگر حقوق شهروندي براي طبقه متوسط و بالاتر با شعارهايي چون عدالت جنسيتي، حق دسترسی به کار و مزد برابر، حق برخورداري از آزادي‌هاي فردي و هرچيزي شبيه به آن تعريف مي‌شود، اينجا فقر بدون هيچ‌گونه تفکيک جنسيتي بين همه قسمت مي‌شود.


زينب مي‌گويد کار زباله‌جمع‌کني براي زن‌ها و بچه‌ها خطرناک است. خِفت‌گيري و تجاوز، مهم‌ترين مشکل زنان کارگري است که زباله‌جمع‌کن هستند. آنها يک معضل اساسي ديگر هم دارند؛ خريد زباله‌ها به کمترين قيمت: «چون شهرداري از زن‌ها مستقيما زباله نمي‌خره، ما مجبوريم بفروشيم به ضايعاتيا، اونام آن‌قدر ازش ميزنن که هيچي تهش نميمونه، واسه يه کيلو آلومينيوم، هزار تا دو هزار تومن ميدن. همينم اگه مردا بهمون نگفته بودن کمتر باهامون حساب مي‌کردن.»

«يه ون غذا آوردن، به همه‌مون ميرسه بدویين».... يک زن با يک چرخ دستي نيمه‌خالي از بطري نوشابه و آب‌معدني کنار ضايعاتي ايستاده و صداي مردي که مي‌گويد بيا برويم غذاي نذري بگيريم را مي‌شنود اما انگار توان تکان‌دادن خودش را ندارد. به زمين و زمان فحش مي‌داد. حوصله حرف‌زدن با هيچ‌کس را نداشت: «حالا اومدي از وضع ما گزارش بگيري که چي بشه. تو ميخواي بنويسي، فيلمم بگيرن ميگن مگه تهران از اين‌جور آدم‌ها هم داره؟» 

اين را با صداي بلند خطاب به ما که از داخل ماشين پيشنهاد مصاحبه مي‌دهيم، مي‌گويد. يک دفعه ماشين گشت وارد کوچه مي‌شود و همه پراکنده مي‌شوند. چرخ دستي مي‌ماند کنار ضايعاتي اما زينب را دو، سه کوچه آن طرف‌تر پيدا مي‌کنيم. مي‌نشيند روي جدول کنار خيابان و بعد از اصرارهاي پياپي از سختي‌هاي کارش برايمان مي‌گويد: «شهرداري که روزا نميذاره کار کنيم، ببينن داريم زباله جمع ميکنيم از دستمون ميگيرن خالي ميکنن تو ماشيناي بازيافت. اينم از شبا...

او مي‌گويد زني را مي‌شناسد که پيش در و همسايه آبرويي دارد و فقط براي تأمين مخارج زندگي‌اش همراه پسرش زباله‌گردي مي‌کند و از راه فروش زباله‌هاي بازيافتي روزگارش را به‌سختي مي‌گذراند.

آنچه بيشتر زنان زباله‌گرد از آن گله مي‌کنند، نحوه برخورد مأموران بازيافت با افرادي است که به صورت غيررسمي زباله‌ها را تفکيک و به مراکز دپوي زباله تحويل مي‌دهند: «شهرداري ميگه آشغال مال ماست شما حق زباله‌جمع‌کردن ندارين... زباله جمع نکنيم، دستفروشي نکنيم پس ديگه چه جوري شکممونو سير کنيم؟» زير لب مي‌گويد: «انگار سطل آشغالم تو اين مملکت صاحاب داره.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر