سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۹۶

#ایران# زندانی سیاسی مهدی فراحی شاندی: افعی گاهي كبوترمي زايد

زندانی سیاسی مهدی فراحی شاندی: افعي گاهي كبوترمي زايد
سه شنبه, 12 ارديبهشت 1396 



كانون حمایت از خانواده جان باختگان و بازداشتی ها 12اردیبهشت ۹۶ :  معلم و زندانی سیاسی مهدی فراحی شاندیز که محبوس در زندان گوهر دشت کرج می باشد در نوشته کوتاهی اشاره به وضعیت وخیم و فاجعه بار انتخابات قلابی کردند،راستي اكنون بايد از كي به كي پناه ببریم؟ از روحاني به رئيسي ؟يا از رئيسي به روحاني؟  
هركسي كه روزي پايش به زندان باز شده باشد- كه بحمدالله در مردم سالاري ديني ولايت فقيه! اكثر مردم از اين خوان بهره يي برده اند- به خوبي مي داند كه بازجوهاي سابق و كارشناسان فعلي! براي به تسليم كشاندن زنداني و اعتراف گيري از او در كنار شكنجه و تعزير از روش موش و گربه هم استفاده مي كنند. يكي از بازجوها دوست توست، مهربان است. برايت چاي مي آورد و ظاهرا شكنجه ات نمي كند و زير گوشت مي خواند كه كاري نكن كه دست  آن ديگري بيفتي و... آن ديگري با كابل و شلاق مي آيد، با ارعاب و شكنجه شروع مي كند و با فحش و ناسزا و تحقير تمام مي كند، اما هر دو سرانجام يك چيز از تو مي خواهند؛ ”تسليم شو! وگرنه نيست مي شوي.”
سخن اين بار اما در مورد جامعه زندان نيست. در مورد زندان جامعه است. اتاق فكر و  استراتژي حاكميت در مورد باصطلاح انتخابات. خروجي نهايي شوراي نگهبان ولايت فقيه، از ميان انبوه نام نوشتگان بي نام و با نام ، ۶ تن را ذيصلاح راي تشخيص داده است! مردم در نظرگاه اين حاكميت كودكان بي عقل و شعوري تصور مي شوند كه چند صاحب خرد  امثال جنتي! بايد بنشينند و در نقش ولي طفل! براي او تصميم گيري كنند. از اين۶ تن محصول نهايي! البته ۴تن نقش دكوراسيون را دارند و تنها دو تن دستچين شده نهايي هستند براي رياست جمهوري. نام اين دو براي همه آشناست. روحاني و رئيسي. بازي دوگانه اين دو براي كسب رأي بي شباهت به بازي بازجوها كه در  ابتداي مقاله گفتم  نيست. 
يكي به ظاهر مي خندد، از گفتمان؛ عقلانيت و مدره و اعتدال حرف مي زند، وزير خارجه اش بي لبخند جلوي دوربين ظاهر نمي شود، دست در دست آمريكايي ها برجام امضاء مي كند، حقوق شهروندي افتتاح مي كند،كليد به دست مي گيرد و خلايق را به  خلاص و رهايي از مشكلات وعده مي دهد و.... اما بعد از ۴ سال لبخند بيهوده. سفره مردم خالي تر شده است. تحريم هاي برداشته شده گرهي به گره ها افزوده است،در اعدام ركوردار دنيا شده است! بيكاران بيشتري به سوي بازار كار هجوم آورده اند، و فريب از زير عبا بيرون زده است، چون ديرپاترين مقام امنيتي حاكميت است كه در همه تصميم گيري هاي كلان امنيتي و سركوب و اعدام دست داشته است و....
آن ديگري اما سوار بر اسب بي كفايتي، دم از راههاي نجات ديگر مي زند، به كارنامه اش كه نگاه كني جز تيركهاي برافراشته شده در كشتار ۶۷ نمي بيني. جز آه و افسوس زنان بيوه شده و كودكان بي سرپرست شده بدست او نمي بيني، جز خانه هاي ويران شده جز فرياد و ضجه هاي زنان شكنجه شده نمي بيني، جز شب هاي بي پايان شكنجه در سلولهاي تنگ اوين و گوهردشت و قزلحصار نمي بيني و جز....
راستي اكنون بايد از كي به كي پناه ببریم؟ از روحاني به رئيسي ؟يا از رئيسي به روحاني؟  
پاسخ اما اين است هر دو براي به تسليم كشاندن مردم ما به صحنه آمده اند. ظاهرا به روش هاي متفاوت. هر دو كارنامه روشني در قتل و غارت و سر سپردگي به ولي نعمت شان دارند. هر دو براي حفظ حاكميتي آمده اند كه الگوي زندان را به جامعه بسط داده است . وظيفه تاريخي ما دست رد زدن به سينه هر دوست. مسؤليت ما نه گفتن به تماميت اين حاكميت نامشروع است. هر تئوري ديگري معنايي جز اين ندارد كه؛ گاهي افعي كبوتر مي زايد. رأی دادن به هر یک یا دعوت کردن به حضور در پای صندوقهای رأی؛‌تنها و تنها همدست شدن با جنایتکاران و دروغگویان تاریخ ایران است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر