چهارشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۹۲

تاریخ ایجاد در 11 ارديبهشت 1392
پرینت
می خواهم شرمسار تاریخ نیاکان باشم
نمی خواهم نام چنگیز را بدانم
نمی خواهم نام محمد خواجه و تیمور لنگ را بدانم
می خواهم نام زیبای آزادی را
نام زیبای عدالت را
و عبارت زیبای حقوق برابر شهروندی را
بر بام بلند میهن اهورایی درشت بنویسم

روز جهانی کارگر گرامی باد
ایرانیان جهان متحد شدید

با یاد خدا
با درود به تمامی جان نثاران راه آزادی بشر
با سلام به تمامی انسانهای آزادیخواه، دموکرات منش و نیک اندیش جهان
و تجدید پیمان با تمامی جمهوریخواهان دموکرات و سکولار ایرانی

تا به کی تحمل خواری, تا به چند تاب و توان خفت پذیری
هم میهنان
به رغم تلاشهای مستمر و مبارزات متداوم پیشتازان، زحمتکشان و روشنفکران اجتماعی که در طول ۱۸ سال گذشته هم به رنج حبس، شکنجه، تبعید، حذف فیزیکی و اعدام انجامیده، هنوز با همان موانع و معضلاتی دست به گریبانیم که همه دستگاههای حکومتی در دوره بعد از انقلاب مشروطه، وعده گشایش معجزه آسای آن را جار زده اند. در سراسر تاریخ به کرات تجربه شده، رژیم های استبدادی که به طرزی غیر قابل انکار در بهبود امور زندگی مردم، حل معضلات معیشتی زحمتکشان و ارتقای آزادی های اجتماعی فاقد توان بایسته و توفیق شایسته هستند، به ناچار تمام هم و غم خود را مصروف حفظ موقعیت خویش، استحکام بخشیدن به حکومت و ماندن بر سر اریکه قدرت دایمی می نمایند. سران آنها نیز برای تحقق بی چون و چرای این خیال عبث بالاجبار کسانی را دور خود جمع می آورند که سرسپرده، بله قربان گو و غلام حلقه به گوش باشند. عناصر بی مایه و بی عرضه ای که نه بر اساس ویژگی هایی چون شایستگی فردی و سلوک اجتماعی، معلومات ضروری و برخورداری از اقبال عمومی که به صرف ابراز وفاداری صوری، چون دزدهایی آلت دست بر پلکان ترقی جاسازی می شوند. درجات پیشرفت یکی پس از دیگری به آنان اعطا می گردد و بویژه امکانی را می یابند  که هراز  گاهی طی ارض نموده، یک شبه راه صد ساله بپیمایند.
در قلمرو تمام حکومتهای استبدادی، حق همیشه گرفتنی بوده و نه دادنی .هر چند نقش ترس در پیدایش و تداوم ستم موثر است زیرا سبب غفلت اجتماعی و عدم اعتماد به نفس همگانی می شود. اما در مقابل، شهامت رویارویی با استبداد که از کارکردهای احساسات انساندوستانه، آگاهی های فردی و خرد جمعی اهالی جامعه است، موجب ایستادگی در برابر خودکامه گان شده به کنار زدن نقاب و شناساندن چهره ریاکاران می انجامد و خیلی زود تو خالی بودن رعب و وحشتی که دستگاه استبداد منتشر می کند را برملا می سازد.
هر حکومتی که جایگاه مردمی نداشته باشد، می داند که به ناچار رفتنی است لذا همانند سرگردنه داران، غارتگری را امری مشروع، قانونی و اخلاقی تلقی می کند، به روزمرگی می افتد و امور جاری خود را با تهدید و ارعاب پیش می برد. به همین دلیل اینگونه رژیم ها فی نفسه نه قانونی اند، نه مشروعیت اخلاقی دارند و نه از اهلیت  مردمی برخوردار می باشند.
رژیم ولایت فقیه نیز از این قاعده مستثنی نیست. مناظره های پیش از انتخابات نمایشی ـ فرمایشی ۸۸ و محاکمات صوری پس از آن با فضاحت تمام آشکار ساخت که سران رژیم ـ بنا به اعترافات خودشان علیه یکدیگر ـ بر خلاف اینکه خود را در کسوت اولیاالهه می نمایانند مشتی دلقک های شیاد ، دزد و دروغگو هستند.
بنابراین تلاش برای انجام تغییرات انقلابی در ساختارهای سیاسی ـ حقوقی کشور و ایجاد یک نظم نوین در سلسله مراتب عمودی ـ افقی آن بمنظور اعمال مدیریت علمی متناسب با فرهنگ انسان پرور ایرانی در فرایند مترقی جهانی شدن امری موجه، مشروع و ضروری است. در حالیکه از یکسو خشونت طلبی و سودپرستی اشرافیت مرتجع برآمده از انقلاب ۵۷ به طرزی لجام گسیخته یکه تازی می کند و از دیگر سو اکثریت قریب به اتفاق زحمتکشان و کارگران در فقر و فلاکت دست و پا می زنند، ملایان دربار سلطنتی فقیه برای پاسدارای از امتیازات ویژه خود، موذیانه مردم را به صبر دائم و خویشتن داری موعظه می کنند، سرداران استبداد، مردم بی دفاع را به داغ و درفشی، فعالان سیاسی را به زبان بریدن و حذف فیزیکی تهدید می کنند، سران رژیم خودکامه و شرکای ناباب آن نیز عوامفریبانه می کوشند نکبت سلطه حاکم بر کشور را به سرنوشتی محتوم ، امری مقدر و موهبتی الهی !؟ جا بزنند.
هم میهنان زحمتکش
بدون تردید کشتن یک فرد بیگناه لکه ننگی بر ساحت بشریت است .اما فضاحت آن در مقام مقایسه با خوار شمردن روح انسان ها بسی ناچیز می نماید. چه رسد به نسل کشی تدریجی و خفت بار فرودستان یک جامعه زنده و پویا. انسان ها در شرایط دشوار یا به سطحی پایین تر از درک و فراست معمول خود می ا فتند و به انتظار معجزه می نشینند یا از آن فراتر می روند و درصدد رفع موانع و جبران مافات برمی آیند. امروز جامعه ما دستخوش  تناقضات بی شمار و لاینحل شده به طوریکه نه تنها زندگی رفاهی که حتی زندگی روانی اکثریت ایرانیان تحت تاثیرات ناشی از این وضعیت بغرنج قرار گرفته است.
کارگران مبارز
گرامیداشت روز جهانی کارگر، گرامیداشت یاد و راه تمام کسانی است  که به انسانیت می اندیشند . قدردانی از آنانی است که در طول تاریخ برای ارتقای سطح زندگی آدمیان و اعتلای موقعیت خانواده بشری جانانه مبارزه کرده اند. اما این ضرورت بدیهی است که جامه عمل پوشاندن به آرمانهای انسانی نیاز به فداکاری و از خودگذشتگی دارد. پس از ۳۵ سال مبارزه جانفرسا، پادتن قوی بر علیه شیادی ها و مردم فریبی های مافیای فقیه در روح و جسم ایرانی تولید شده .بنابراین برعهده همگان بویژه فعالان اجتماعی و مبارزان سیاسی است که به منظور ایجاد تغییرات ریشه ای  در ساختارهای سیاسی کشور، کوشش های مضاعف و هماهنگ خود به کانالیزه شدن و انسجام یافتن مبارزات پراکنده کارگران، معلمان، زنان و سایر ستمدیدگان کشور یاری رسانند.
زحمتکشان و ستمدیدگان ایرانی
عید ما روزی بود کز ظلم آثاری نباشد
کارگران مبارز
استبداد محکوم به فناست. رژیم خود مخرب حاکم در تمامی ابعاد متصوره از درون و بیرون چنان پوسیده که با یک تلنگر مردمی در هم فرو می ریزد و به قعر جهنم خود ساخته پرتاب می شود. برای توفنده نمودن جنبش ۲۰۰ ساله آزادی خواهی و نیل به آرمانهای آن به واقعیات صریح نیاز به دگرگونی تمام عیار اجتماعی کاملا احساس شده دارد. بنابراین تا وقت است دست در دست هم دهیم به مهر و برای نیل به پیروزی انقلاب دموکراتیک ایرانیان جانانه بپاخیزیم .
دیرزیدی و شادزیدی همگان را آرزومندم
از صمیم قلب در بند خود و از قعر سیاهچالهای تبعیدگاه مخوف بندرعباس به همه آنان که به ایران و ایرانی می اندیشند درود می فرستم و برای ساختن یک ایران آزاد، یک ایران آباد، یک ایران دموکراتیک ، یک ایران سرشار از عشق و داد، دستان امیدوار خود را به سوی همه ایرانیان دراز می کنم.
ایران هرگز نمی میرد
دیر یا زود روسپید خواهم رفت
از دنیایی که مال من نیست
از زمینی که بیهوده مرا به آن بسته اند
و راحت می شوم از رؤیت جامه های کثیف
بر اندام انسانهای پاک
که منظری بس دردناک است
بر ساحت شریف آدمی
ارژنگ داودی
معلم، شاعر،نویسنده و زندانی سیاسی
11ارديبهشت1392

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر