سنابرق زاهدي: مسئله اصلي، بحران عميق وبي سابقه رژيم است
27 ارديبهشت 1392
با ورود رفسنجاني به عرصه
انتخابات رياست جمهوري رژيم، برخي از تحليلگران خارجي به اين پرداخته اند
كه رفسنجاني ميتواند برون رفتي از تنگناها وبحرانهاي كنوني رژيم باشد.
زماني كه بعد از مرگ خميني،
خامنه اي را به زور جانشين اوكردند و رفسنجاني رييس جمهور رژيم شد،
تحليلگران و سياستمداران ارباب بي مروت دنيا دل در او بستند واو را پيام
آور تغيير وميانه روي واعتدال و... ناميدند. برخي از مزدوران بظاهر ايراني
رژيم مانند جعفر رائد هم او را «شيخ الرئيس» ناميدند كه در تاريخ فرهنگي
كشور ما لقب ويژه دانشمند بزرگ ايران بوعلي سيناست. غربيها گاهي به اين
استدلال سخيف متوسل ميشدند كه چون يك عمامه سياه رفته ويك عمامه سفيد آمده
پس شرايط رو به گشايش ميرود.به اين ترتيب بود كه فرش سرخ جلو رفسنجاني پهن شد واو هم بي محابا به ترور گسترده چهره هاي اپوزيسيون در كشورهاي مختلف پرداخت. اولين ترور درست در چهلمين روز مرگ خميني روي داد وعبدالرحمان قاسملو ودو نفر همراه او در وين به دست پاسداراني كه به ظاهر از طرف رفسنجاني آمده بودند با او مذاكره كنند سلاخي شدند. بعد هم دولت اتريش قاتلان را به سمت تهران بدرقه كرد.
مسئله اصلي البته در آن زمان هيچيك از اينها نبود. مسئله اصلي اين بود كه مقاومت ايران وهمه دست اندركاران ديپلماسي مقاومت تلاش ميكردند به مخاطبين خارجي خود بفهمانند كه هرچند در آغاز رفسنجاني به ظاهر دست بالا را در قدرت دارد، اما با توجه به ماهيت رژيم وپايه آن كه بر روي نهاد ولايت فقيه ساخته وپرداخته شده اين خامنه اي است كه در اين ساختار درست بالا را خواهد گرفت.
سالها طول كشيد تا اين حقيقت براي همگان روشن شد.
اكنون نيز بايد تلاش كرد مسئله اصلي را دريافت. مسئله اصلي اين است كه نهاد ولايت فقيه دراثر قيام مردم ايران در سال 1388 هيبتش زير پاي مردم له شد وشعار مرگ بر خامنه اي ومرگ بر اصل ولايت فقيه جادوي ولايت فقيه را باطل كرد.
سقوط هيبت ولايت وشكستن طلسم خامنه اي اكنون در تحولات مربوط به انتخابات دارد به عيانترين صورت ملموس وماده ميشود. ورود رفسنجاني برغم مخالفتهاي پيدا وپنهان خامنه اي به عرصه انتخابات گوياي اين واقعيت است. كما اينكه تيغ هشت پر زوج مشايي- احمدي نژاد نيز در گلوي ولي فقيه گير كرده است. بنابراين همه «سران نظام» ميبينند كه ديگر پشم زيادي به عمامه آقا باقي نمانده است.
آيا خامنه اي ميتواند با شوراي نگهبانش اين دو را حذف كند؟ حداقل بعيد به نظر برسد كه تيغ شوراي نگهبان بتواند «گردن كلفت» رفسنجاني راببرد. هرچند حذف مشايي هم ممكن است براي خامنه اي بها بطلبد.
بهرحال اگر رفسنجاني حذف شود ممكن است خامنه اي مجبور شود مرز سرخ قيام را بپذيرد. اگر هم بماند و در انتخابات شركت كند، آيا ميتواند با عمليات «مهندسي» از خارج شدن رفسنجاني از صندوقها جلوگيري كند؟ واگر بفرض جلوگيري كند آيا باز هم خطر مرز سرخ قيام نيست؟
اما اگر رفسنجاني بماند وبرغم خواست خامنه اي رييس جمهور نظام شود، بايد ديد وضعيت خامنه اي وولايت فقيه چه ميشود. بي ترديد ديگر معادله قدرت كنوني به هم ميريزد. اما سؤال اين است كه بالاخره نفر اول نظام چه كسي خواهد بود؟ آيا خامنه اي مجبور نميشود در عرصه هاي مختلف جامهاي زهر متوالي مصرف كند؟
اين سؤالات وابهامات ودهها سوآل وابهام ديگر معرف وضعيت كنوني رژيم وبطور خاص خامنه اي است. و از آنجا كه در نظام ولايت فقيه، بحران خامنه اي معناي بلاواسطه اش بحران كليت نظام ولايت فقيه است، بنابراين قبل از پرداختن به مسايل ديگر بايد اين حقيقت روشن را ديد كه نظام آخوندي دربحراني گرفتار آمده است كه در طول 33 سال گذشته سابقه نداشته است. آيا اين بحران مرگ رژيم ولايت فقيه نيست؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر