شعر بسیج
بسیج
بیاوردند دوجین از کیک و ساندیس
به دست قاتلان دادند و افراد خسیس
بگفتند چون بکشتی مردم ایران زمین
بگیری جیره ای دیگر دوباره از همین
پس سبک مغزانِ کودن شاغلِ کادر بسیج
شدند خوشحال و خندان این نخود مغزانِ گیج
بدست باتوم گرفتند و زدند پیر و جوان را
بخون غلطانده و با ناسزا خواندن کسان را
به هر کوی و گذر رفتند،جاری گشت خونها
چه نیکو بخردان از مرد و زن دربند آنها
شکنجه میشوند و بر سر دار استوارند
بدست آن بسیجی کشته که ساندیس دارند
ز بی شرمی و نا اهلی و از فرط جنون
با عملهاشان سرای اجتماعی شد نگون
نفمیدند که این رفتارها درنده خوییست
حمایت از پی ملای ظالم یکسره بی آبروییست
پوریا مفتون
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر