سه‌شنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۹۳

نژاد پرستی در ساختار اموزشی ایران

نژاد پرستی  در ساختار اموزشی ایران


محمد حبیبی  فعال صنفی معلمان
این نوشته ،یادداشتی است کوتاه مبتنی بر تجربیات شخصی یک معلم که پس از 11 سال تدریس در حداقل 6استان این کشور،به خود اجازه داده که نظرشخصی خود را درباره نژادپرستی در سیستم آموزشی ایران بیان کند.پس اگر درحال خواندن این یادداشت هستید و علاقمندید که نوشتاری علمی مبتنی برآمارها وداده های کارشناسی را  درباره این موضوع مشخص مطالعه کنید،توصیه من به شما این است:
وقت خود را بی جهت هدر ندهید.این نوشته بدرد شما نمی خورد. چرا که صرفا نتیجه مشاهدات شخصی من به عنوان  یک معلم درطول سالهای کاری خود وهمچنین گپ وگفت ها یی است که دراین سالهابا همکارانم داشته ام.درنتیجه نظریاتی شخصی است که اصراری هم بر درستی آن ندارم.
اگر نژاد پرستی به این معناباشد که انسانی صرفا به دلایلی چون رنگ پوست ،دین ،ملیت،زبان وگویش و…مورد تمسخر وتحقیر دیگران قرار گیرد،آنگاه از نظر من در نظام آموزشی ایران نژادپرستی به صورت مشخص وجود دارد. هم از سوی دانش آموزان نسبت به یکدیگر وهم ازسوی همکاران آموزشی نسبت به دانش آموزان.
بارها در سر کلاسهای درس شاهد این بوده ام که وقتی یک دانش آموز مهاجر افغانی حرف می زند،تعدادی از شاگردان می خندند ویا قیافه و لهجه او را مسخره می کنند.یا  در مواردی صراحتا با جملاتی رکیک به او توهین نژادی می کنند. در شرایطی حاد تر این تبعیض نژادی رنگ وبوی خشونت به خود می گیرد ودرچنین شرایطی  معمولا جایی برای این دانش آموزان در گروههای دوستی کلاسی وجود ندارد.از طرف دیگر خطاهای معمول دانش آموزان افغانی از سوی همکاران و مسئولان  مدرسه پررنگ تر دیده می شود.گویی آنها به دلیل موقعیت اجتماعی خود حق هیچگونه اشتباهی را ندارند.حتی در مواردی من شاهد بوده ام که همکاری نسبت به دانش آموزان افغانی صرفا بدلیل مهاجر بودن،خصومت شخصی نشان می داده است. اما این تبعیض نژادی فقط شامل مهاجرین نیست.کافی است برای مدتی درمناطقی مثل خوزستان ،بوشهر،فارس ،کهکیلویه وبویراحمدو…که اختلاط قومی وجود دارد کار کنید.آنگاه نمونه های زیادی از این تبعیض ها و توهین های نژادی را حتی نسبت به دانش آموزان وهمکاران هموطن خواهید دید.مثلا تمسخر دانش آموزان عرب زبان بواسطه ظاهر ولهجه متفاوت  دربرخی  شهرهای استان خوزستان ،عدم واگذاری پستهای مدیریتی به همکاران ترک زبان درشهرهای  استان کهکیلویه وبویر احمد ،واکنشهای منفی نسبت به دانش آموزان غیر بومی در شهرهای بندری استان بوشهر و مواردی دیگر از جمله مصادیق تبعیض های نژادی وقومیتی است که من شخصا در این سالها تجربه و مشاهده کرده ام.بر همین اساس است که نژادپرستی در آموزش وپرورش ایران را امری شایع می دانم.
ولی از آنجا که معتقدم  شیوع  چنین رفتارهایی زشت در محیط های آموزشی ،تابعی از ناهنجاریهای اجتماعی درسطح کلان اجتماع است ،شخصا به موقعیت برتر یک معلم در رفع چنین معضلی حداقل درسطح محیط مدرسه-خارج ازچارچوب کلاس- باوری ندارم. درنتیجه معمولا هرجا که شخصا شاهد چنین رفتارهایی از سوی همکارانم بوده ام تلاش کرده ام وارد بحث وگفتگوشوم . گفتگو هایی که عمدتا  بدون نتیجه ای مشخص پایان می یابد.تعجبی هم ندارد . پاکسازی  رسوباتی که در طی سالهادر ذهنیت یک انسان نژاد پرست انباشته شده ،قطعا به چیزی بیش از یک بحث وگفتگوی دوستانه نیازمند است.که در توان وحوصله من نیست.
اما در مورد دانش آموزان وکلاس درس به عنوان تنها مکان حکمرانی من به عنوان یک معلم –دراین سالها به تجربه دریافته ام که کنترل کلاسهایی چهل نفره ،آن هم در مناطقی انباشته از معضلات فرهنگی واجتماعی نیازمند حکمرانی مطلق معلم است-قضیه تا حدودی متفاوت است.معمولا با دانش آموزانی که به شکلهای مختلف ،همکلاسیهای خود را مورد تحقیر نژادی قرار می دهند ،برخورد کرده و تذکر جدی می دهم.با این همه به تجربه دریافته ام که درگیری با چنین دانش آموزانی نتیجه معکوس دارد وبه خصوص وضعیت دانش آموز قربانی را وخیم تر می کند.از طرفی با وجود معضلات متعددچه در سطح اجتماع و چه درساختار آموزشی و مشکلات متعدد حرفه معلمی تلاش کرده ام ،این افسانه نقش موثر معلمان در تربیت دانش آموزان را فراموش کنم.این فراموشی کمک خوبی است که درک واقع بینانه ای از موقعیت خودم به عنوان یک معلم ،سرکلاس  درس داشته باشم.درنتیجه به خوبی میدانم باوجود کمبود وقت وکتابهای حجیم درسی و دانش آموزانی که بیشتر وقت خود را در شبکه های اجتماعی می گذرانند،راه حل سنتی سخنرانی های طولانی و پندهای حکیمانه ،حاصلی جز اتلاف وقت ندارد.
با این توصیفات راهی که من در برخورد با این معضل برگزیده ام اعمال تبعیض مثبت نسبت به دانش آموز قربانی است.به این معنا که تلاش می کنم نسبت به سایردانش آموزان توجه بیشتری به وی داشته باشم.مثلا اگر فرصتی فراهم شود ،با صحبتهایی خارج از موضوعات درسی به این دانش آموز نزدیک تر می شوم.پرسش از وضعیت خانواده ،کمبود ها ونیازمندیها،علایق و توانمندیها و موضوعاتی از این دست ،معمولا حس خوشایندی در دانش آموز نوجوان ایجاد می کند.به تجربه دریافته ام حس نزدیکی به معلم ودریافت توجه وی ، معمولا اعتماد به نفس دانش آموز در کلاس درس را بالا می برد.  با این همه تلاش می کنم که به صورت مشخص به موضوع تفاوت های نژادی ورفتارهای زشت همکلاسیها در قبال آنها نپردازم.چراکه ایجاد حس ترحم می تواند نتیجه معکوس داشته باشد. درمقابل سعی می کنم با کلماتی مثبت ،توانایی های اشان را به آنها گوشزد کنم.
فکر می کنم راه مناسبی است ونتایج رضایت بخشی داشته باشد.اینکه دانش آموزی افغانستانی بعد ازسالها ، پیامی محبت آمیز دریکی از شبکه های مجازی برای معلم سالهای نوجوانی اش  ارسال کند و او را عاملی مهم در موفقیت های زندگی اش معرفی کند،احساس بسیار خوشایندی  برای معلم فراهم می کند.دانش آموزی که به گفته خودش ، امروز دیگردانشجویی موفق دریکی ازبهترین دانشگاههای کشور خود است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر