جمعه، شهریور ۰۷، ۱۳۹۳

چه خبرا؟! هاله نور مکعب مستطیل حسن روحانی


ف.م.سخن

ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻭﺿﻮ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﮏ مرتبه ﺣﯿﺎﻁ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﻮﺭﺍﻓﮑﻨﯽ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﺶ ﺩﺭﺁﻣﺪه ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺎﻝ ﺣﺲ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﻮﺭ ﺍﺯ ﺑﺎﻻ ﻣﯽ‌ﺗﺎﺑﺪ. ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﯾﮏ ﺷﯽ ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻣﮑﻌﺐ ﻣﺴﺘﻄﯿﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺣﺪﻭﺩ ﺩﻭ ﻣﺘﺮ ﻃﻮﻝ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻋﺮﺽ ﻭ ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺣﺪﻭﺩ ﯾﮏ ﻣﺘﺮ ﺑﻮﺩ، ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﺎﻻ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﺣﯿﺎﻁ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺳﺖ. ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻮﺩﺝ ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ ﺗﻼﻟﻮ ﻧﻮﺭ ﻧﻤﯽ‌ﺩﯾﺪﻡ...
مژده مژده! مژده به طنزپردازان و کارتونیست‌ها! هاله نور مدل ۲۰۱۴ رسید! حسن روحانی هم به جمع رویت‌کنندگان هاله نور (البته به شکل مکعب مستطیل) پیوست. او در خاطراتش نوشته است:
«ﭘﺪﺭﻡ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﺻﺒﺢ ﻫﻢ ﺷﺮﻭﻉ شده ﺑﻮﺩ. ﻣﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﺣﻮﺽ نشسته ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻭﺿﻮ ﺑﻮﺩﻡ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﯾﮏ مرتبه ﺣﯿﺎﻁ ﺭﻭﺷﻦ ﺷﺪ ﻣﺜﻞ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﻮﺭﺍﻓﮑﻨﯽ ﺑﻪ ﺗﺎﺑﺶ ﺩﺭﺁﻣﺪه ﺑﺎﺷﺪ. ﺩﺭ ﺁﻥ ﺣﺎﻝ ﺣﺲ ﮐﺮﺩﻡ ﻧﻮﺭ ﺍﺯ ﺑﺎﻻ ﻣﯽ‌ﺗﺎﺑﺪ. ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﻠﻨﺪ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﯾﮏ ﺷﯽ ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﻣﮑﻌﺐ ﻣﺴﺘﻄﯿﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺣﺪﻭﺩ ﺩﻭ ﻣﺘﺮ ﻃﻮﻝ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻋﺮﺽ ﻭ ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ ﺁﻥ ﻫﻢ ﺣﺪﻭﺩ ﯾﮏ ﻣﺘﺮ ﺑﻮﺩ، ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﺎﻻ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﺣﯿﺎﻁ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ﺁﺭﺍﻣﯽ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪﻥ ﺍﺳﺖ. ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻡ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻮﺩﺝ ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ‌ﺍﻧﺪ ﻭﻟﯽ ﭼﯿﺰﯼ ﺟﺰ ﺗﻼﻟﻮ ﻧﻮﺭ ﻧﻤﯽ‌ﺩﯾﺪﻡ. ﺑﻌﺪ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺷﯽ ﻧﻮﺭﺍﻧﯽ ﺩﺭ ﺷﻤﺎﻝ ﺷﺮﻕ ﺣﯿﺎﻁ ﻣﺴﺠﺪ ﻓﺮﻭﺩ ﺁﻣﺪ. ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺳﺖ ﺩﺍده ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﯽ ﺧﻮﺩ ﺷده ﺑﻮﺩﻡ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﯾﮏ ﺷﻌﻒ ﺑﯽ ﻧﻈﯿﺮ ﻣﻌﻨﻮﯼ ﺗﻮﺍﻡ ﺑﺎ ﮐﻤﯽ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺘﻢ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﻧﻤﺎﺯﺟﻤﺎﻋﺖ ﺻﺒﺢ ﺗﻤﺎﻡ ﺷده ﺑﻮﺩ. ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﻪ‌ﺍﻡ ﺑﻪ ﻧﻈﺮﻡ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﺭﻭﺍﺡ ﻣﻄﻬﺮ ﻣﻌﺼﻮﻣﯿﻦ ﻭ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻫﻮﺩﺝ ﺁﻣده‌ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ تکیه‌ﻫﺎ ﮐﻪ ﻣﺤﻞ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﺳﺎﻻﺭ ﺷﻬﯿﺪﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﺳﺮ ﺯﺩﻧﺪ. ﺍﯾﻦ ﻣﺎﺟﺮﺍ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺒﻮﺩ ﺩﺭ ﺑﯿﺪﺍﺭﯼ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﮐﺎﻣﻼ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﺩﯾﺪﻡ.»
دکتر روحانی تاکید کرده است که این ماجرا خواب و خیال نبوده و در بیداری اتفاق افتاده است و او شخصا آن را به چشم دیده است! خبر از این بهتر نمی‌شد. بیچاره احمدی‌نژاد تنها مانده بود و می‌گفتیم در اثر گرسنگی و بی خوابی پرت و پلا می‌گوید. این یکی٬ در دوران کودکی و زمانی که هنوز انقلاب نشده بود مکعب نور دیده است.

راستی یادم رفت سلام کنم. حال شما؟ احوال شما؟ چه خبرا؟ خبر اول که ما را به شدت مشعوف کرد. این مهمان خودنویس هم می‌گردد چه چیزهایی پیدا می‌کند!
خبر دوم مربوط به استفاده روغن پالم در محصولات لبنی است. اختلاف افتاده است میان علما. یک عده می‌گویند روغن پالم برای خوردن نیست و عوارض وحشتناک قلبی و عروقی دارد یک عده دیگر می‌گویند اختیار دارید! شما روغن پالم به ما بده ما به جای کره آن را می‌خوریم! حالا ما مانده‌ایم که روغن پالم خوب است یا بد است؟ بخوریم یا نخوریم؟ معلوم هم نخواهد شد که آیا خورده‌ایم یا نخورده‌ایم چون قرار شده نام شرکت‌هایی که روغن پالم استفاده می‌کرده‌اند در جایی برده نشود.
وزیر صنعت که کلا خیال ما را راحت کرد و گفت: «آمریکا تلاش کرد ‌بگوید روغن پالم مضر است. هم اکنون از ۱۷۰ میلیون تن تولید جهانی روغن، ۶۲ میلیون تن از نوع روغن پالم است. آمریکا تولید‌کننده عمده روغن سویا بوده و روغن پالم تولید مالزی و اندونزی، رقیب این کشور هستند. مؤسسات بین‌المللی نیز پس از تحقیقات اعلام کردند، بخشی از ادعاهای آمریکایی‌ها [درباره مضر بودن روغن پالم] درست و برخی دیگر نادرست است.» یعنی آمریکای جنایتکار برای این که بازار روغن سویای خودش را گرم کند گفته است که روغن پالم بد است که اصلا این طور نیست.
من جای وزیر صنعت باشم دستور می‌دهم برای کم کردن روی آمریکا صنعت‌گران ما کره‌ی پالم هم تولید کنند که همچین قشنگ بزنیم تو دهن آمریکا و روغن سویایش. وقتی هم آن را می‌خوریم انگار که صابون‌های قدیمی «نخل زیتون» را می‌خوریم. کی به کی است!
خبر دیگر اقدام به خودکشی یک زن جوان است در ایستگاه متروی ولی عصر. زن جوان یک پایش را از دست داده و حال‌اش وخیم گزارش شده است. نکند شما هم جزو کسانی هستید که با خواندن این چنین خبرهایی حلقه‌ی ماوس‌تان را می‌گردانید تا خبر بعدی را بخوانید؟ یعنی بی‌خیال‌اش دیگر؟! یعنی این که ای آقا روزانه ۱۱ نفر در ایران خودکشی می‌کنند این هم یکی از آن‌ها! یعنی این که ما خودمان هزار بدبختی داریم و باید به فکر این باشیم که خودمان خودمان را نکشیم دیگر غصه‌ی دیگران را نمی‌توانیم بخوریم! نه! من مطمئن هستم شما جزو این تیپ از آدم‌ها نیستید و حساسیت خودتان را نسبت به چنین اخبار تلخ و ناگواری از دست نداده‌اید. ببین فشار بر روی زن چقدر بوده که خود را انداخته زیر قطار و یک پایش را از دست داده. بد نیست ما هم کمی به فکر فرو برویم و دنبال علت‌العلل چنین حوادثی بگردیم.

خبر دیگر این که رهبر انقلاب توصیه‌های بسیار مهمی به دولت حسن روحانی کرده است که ما آن را برای شما تفسیر می‌کنیم:
پرهيز از حاشيه‌سازی و حفظ آرامش روانی موجود جامعه: یعنی این‌که این قدر بردند و خوردند و چاپیدند و ما جلویش را می‌گیریم و پدرشان را در می‌آوریم نکنید. بگذارید روان جامعه آرام باشد و غارت‌گران بخورند و ببرند.
شنيده شدن يك صدای واحد از دولت: این صدای واحد حتی اگر صدای مشکوک باشد بهتر از چند صدایی‌ست. یعنی چه که یکی یک چیز می‌گوید دیگری چیز دیگر. صدای واحد داشته باشید و هر چه را که من می‌گویم همان را تکرار کنید.
پرهيز از دو قطبي‌كردن جامعه: جامعه دو قطبی؟! استغفرالله! جامعه یک قطب دارد و همه الحمدلله در زیر سایه حکومت اسلامی در رفاه و آسایش به سر می‌برند و این قدر دو قطبی دوقطبی بازی در نیاورید.
رعايت انصاف و عدم اغراق درانتقاد از اقدامات دولت‌‌هاي گذشته: حالا ما یک غلطی کردیم و دولت احمدی‌نژاد را تایید کردیم. شما چرا راست و چپ از او انتقاد می‌کنید. انتقاد از او یعنی انتقاد از من. می‌فهمید! از من. برای همین اغراق که هیچ اصلا انتقاد نکنید.
رعايت آرامش و خونسردی در قبال انتقادهای منصفانه: هان. برو به جهنم و برو جایی که گرم باشد و این حرف‌ها را نداریم. طرف‌داران ما می‌گویند دلواپسیم٬ شما باید بگویید چرا عزیزم دلواپسید؟ الهی من دورتان بگردم که دلواپسید. می‌گویند ما داریم می‌لرزیم٬ شما باید بگویید بیایید زیر پتوی ما٬ گرم‌تان کنیم. نه این که بروید به جهنم و از این حرف‌ها.
مرزبندی با مساله «فتنه» به عنوان يك خط قرمز: ببینید شوخی تو این یکی نداریم. موسوی و کروبی و رهنورد بازی را بذارید کنار. فتنه خط قرمز است. کمی درست گفته بودند و کمی درست حدس زده بودند و کمی احمدی‌نژاد را خوب شناخته بودند نداریم. فتنه فتنه است و جایش توی حبس خانگی‌ست. شیرفهم شد؟
موضع‌گيری صريح ، قاطع و شفاف در قبال مسائل منطقه‌يی و بين المللی: حالا ما به شما اجازه دادیم بروید با کاترین اشتون شام ناهار بخورید بخورید. ولی موضع‌گیری‌تان باید صریح و قاطع و شفاف باشد و مثلا بگویید همه‌ی این شام ناهارها درست ولی مرگ بر امریکا. مرگ بر اسراییل. تمام.
خب. حالا که رهبر گفت تمام ما هم خبرای امروز را تمام می‌کنیم. راستی یادتان نرود به آن زن بدبختی فکر کنید که خود را زیر قطار انداخت و یک پایش را از دست داد. بر باعث و بانی خودکشی او لااقل لعنت بفرستید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر