آقای هفتهزاده
اندازه حروف
۱۰/مرداد/۱۳۹۳ طنز خودنویس
ما
که از اول انقلاب تا الان همینطور گیج و ویج ماندیم که فلسفه نمایش ندادن
سازهای موسیقی در سیمای جمهوری اسلامی چیست؟ موسیقی اگر هر فسق و فجوری و
بلایی که قرار است بر سر ما بیاورد، صدایش است و خود ساز که معمولا دو تا
تیکه چوب یا پلاستیک است و تنها صداست که اوه اوه اوه... خطرناک است!
مشکل ورود زنان به استادیوم حل شد!
گفته شده در جلسه افطاری دکتر حسن با ورزشکارها از حسن آقا تقاضا شده که زنان به ورزشگاهها برگردند، یا حداقل به ورزشگاههای والیبال برگردند.
آخرین خبری که ما شنیدیم گویا دکتر حسن پیگیر کار شده و توانسته مقامات مسوول و مراجع تقلید و سردار نقدی و شجونی و حاجی علم الهدی و احمد خاتمی و مکارم و بقیه متولیان امور زنان را راضی کند که خانمها به ورزشگاه بروند و آنها هم موافقت کردند.
فقط یک شرط کوچک داشتهاند که دکتر حسن پذیرفته و بدین ترتیب از این پس شاهد حضور خانمها در ورزشگاهها خواهیم بود!
آن شرط کوچک هم این است که وقتی خانمها وارد ورزشگاه شدند، آنوقت آقایان حق ندارند وارد ورزشگاههایی که خانمها هستند شوند!
اینطوری این مشکل به راحتی و به خوبی و خوشی حل شد رفت پی کارش!
مبارزه یا آب کردن دل ملت!
من نمیدانم این ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی میخواهد با مفاسد اقتصادی مبارزه کند یا دل ما را آب کند!
از روزی که این ستاد تشکیل شده چه در دوره دکتر مموتی چه در دوره دکتر حسن هر چند وقت یک بار یک آماری ارائه میکنند که مثلا اینقدر هزار میلیارد در اختیار این تعداد نفر است!
باز میروند دو ماه دیگر میآیند و اعلام میکنند آهای ملت بدبخت یارانه بگیر! این تعداد نفر اینقدر میلیارد بدهی بانکی دارند!
آخرین آمار هم که اعلام شده این که «یکچهارم نقدینگی کل کشور در اختیار ۶۰۰ نفر است».
خب! برادر من! یک بار گفتی و فهمیدیم! حالا چه کار کنیم؟ مهم این است که این چند نفر فعلا سرشان سلامت است و ما برای گرفتن یک وام ازدواج ۲ میلیونی باید سه تا ضامن زنده و دو تا ضامن مرده و استشهاد محلی و تاییدیه عدم وازکتومی و یک تپه ریش و حضور در صف اول نماز جماعت مسجد محل ببریم و بعد از ۵ سال با بچه برویم ۲ میلیون وام ازدواج بگیریم و تازه ۱ میلیون هم به کارمندهای بانک شیرینی بدهیم!
مصیبتهای احترامات فائقه!
در دولت قبل اگر مثلا تفکیک جنسیتی در دانشگاه انجام میشد دستکم اعلام میکردند که به این دلیل به آن دلیل ما با اختلاط دختر و پسر مخالفیم و این ها را از هم تفکیک میکنیم و بعد هم تفکیک میکردند.
اما این دوره تفکیک میکنند اما زیر بار تفکیک هم نمیروند و یک چیزی میگویند که سوزش آن از صد تا تفکیک هم بدتر است!
در تازهترین از این سوزشها فرماندار تهران (این دیگه احمد خاتمی نیست و انتخاب دولت تدبیر و کلید است) گفته: «جدا کردن فعالیت خانمها از آقایان تفکیک جنسیتی نیست، بلکه احترام به آنهاست.»
حالا فردا هم حتما میگویند: «زندان رفتن روزنامه نگاران، بازداشت آنها نیست بلکه احترام به آنها است»
همینطور درباره اعدامها: «کشتن مخالفان، اعدام نیست بلکه احترام به آنهاست»
یعنی همچین دولت محترم و مودبی داریم که راه به راه دنبال احترام گذاشتن به ما است!
سلامتی عمو جغد شاخدار!
خب! به سلامتی گویا گسترش اسلام در قلوب جوانان و برنامههای فرهنگی و دینی و همچنین بگیر و ببند و شل و پل کردن جوانان خلافکار نتیجهبخش بوده و الان در وضعیتی قرار داریم که جوانان به یک پیک و دو پیک و لب تر کردن و سنگین شدن سر و این حدودها اصلا رضایت نمیدهند و تغار تغار آب شنگولی -به سلامتیِ عمو جغد شاخدار که با همه گرسنگی بَنِر را نخورد- می روند بالا و مسوولین را به دردسر انداختهاند.
در خبرها آمده بود که «اولین کلینیک ترک اعتیاد به الکل با مجوز وزارت بهداشت در مرکز ملی مطالعات اعتیاد دانشگاه علوم پزشکی تهران راهاندازی شد!»
این روندی که بنده میبینم بهزودی بخشهای تخصصی این کلینیک به شکل زیر افتتاح خواهد شد:
بخش ترک اعتیاد به شراب ناب شیراز!
بخش تخصصی کاهش گیرایی عرق سگی!
بخش ویژه مراقبت از معتادان به بنگ و باده!
بخش مشاوره به ساقیان!
کمیته ویژه افزایش قیمت جانی واکر بلک لیبل!
داعش و گومبا گومبا
میگویند در روزگاران قدیم دو هموطن عزیز در سفری به جنگلهای آمازون در چنگال آدمخواران گرفتار میشوند.
آدمخواران بر حسب مشی اعتدالی که اتخاذ کرده بودند از این دو هموطن نظرخواهی میکنند و میگویند: خودتان انتخاب کنید که میخواهید گومبا گومبا (تجاوز گروهی خودمان) کنیم یا شما را بکشیم؟!
یکی از این هموطنان سست عنصر از ترس جانش با خود میاندیشد: «خب! این چه کاریه! اینجا وسط جنگلهای آمازون کسی نیست و بهتر است یک گومبا گومبایی بکنند و خلاص شوم بروم پیش زن و بچهام!»
و به آدمخواران می گوید: «باشه آقا گومبا گومبا»
آدمخواران هم یک گومبا گومبایی اساسی میکنند و طرف را آزاد میکنند.
اما هموطن دیگر رگ غیرتش به جوش میآید و با صدای بلند فریاد میزند: «من هرگز تن به خواری و ذلت نمیدهم و آماده شهادت هستم من را بکشید!»
آدمخوارها هم میگویند: «بسیار خب! مرگ! از طریق گومبا گومبا...!»
روحش شاد و یادش گرامی باد!
حالا این حکایت غمانگیز را تعریف کردم که بگویم این همه دعا دعا کردیم که داعش دست از بکش بکش بردارد حالا اخیراً مدتی است بکش بکش را بیخیال شدهاند و -معذرت میخواهم- افتاده اند به [...][...]!
طبق آخرین خبرها از این داعشیهای آدمخوار، «این گروه تروریستی از ساکنان این شهر خواسته دخترانشان را از بعد از عید فطر به عقد اعضای داعش در بیاورند!»
کدام آلت خطرناکتر است؟!
ما که از اول انقلاب تا الان همینطور گیج و ویج ماندیم که فلسفه نمایش ندادن سازهای موسیقی در سیمای جمهوری اسلامی چیست؟
موسیقی اگر هر فسق و فجوری و بلایی که قرار است بر سر ما بیاورد، صدایش است و خود ساز که معمولا دو تا تیکه چوب یا پلاستیک است و تنها صداست که اوه اوه اوه... خطرناک است!
حالا اخیرا متوجه شدیم که این مسئله یعنی نشان ندادن سازها فقط مربوط به صداوسیما نیست و در برخی کنسرتهای خوانندگان موسیقی هم تماشای نوازندگان سازهای موسیقی برای تماشاگران خطرناک تشخیص داده شده و نمونه آن هم در تصاویری است که از یکی از اجراهای محمد اصفهانی در فضای مجازی منتشر شده و در آن نوازندگان پشت پرده و پارتیشن نشستهاند و برای خودشان ساز میزنند و تنها صدای آن به گوش ملت می رسد!
اما الان یک سوالی برای ما ایجاد شد:
خداوکیلی تماشا کردن آلات و ادوات موسیقی خطرناکتر است و باید ممنوع شود یا تماشای آلات و ادوات اعدام در ملا عام؟
خدا یک عقلی به اینها بدهد یارانه ما را هم به موقع بریزد!
گفته شده در جلسه افطاری دکتر حسن با ورزشکارها از حسن آقا تقاضا شده که زنان به ورزشگاهها برگردند، یا حداقل به ورزشگاههای والیبال برگردند.
آخرین خبری که ما شنیدیم گویا دکتر حسن پیگیر کار شده و توانسته مقامات مسوول و مراجع تقلید و سردار نقدی و شجونی و حاجی علم الهدی و احمد خاتمی و مکارم و بقیه متولیان امور زنان را راضی کند که خانمها به ورزشگاه بروند و آنها هم موافقت کردند.
فقط یک شرط کوچک داشتهاند که دکتر حسن پذیرفته و بدین ترتیب از این پس شاهد حضور خانمها در ورزشگاهها خواهیم بود!
آن شرط کوچک هم این است که وقتی خانمها وارد ورزشگاه شدند، آنوقت آقایان حق ندارند وارد ورزشگاههایی که خانمها هستند شوند!
اینطوری این مشکل به راحتی و به خوبی و خوشی حل شد رفت پی کارش!
مبارزه یا آب کردن دل ملت!
من نمیدانم این ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی میخواهد با مفاسد اقتصادی مبارزه کند یا دل ما را آب کند!
از روزی که این ستاد تشکیل شده چه در دوره دکتر مموتی چه در دوره دکتر حسن هر چند وقت یک بار یک آماری ارائه میکنند که مثلا اینقدر هزار میلیارد در اختیار این تعداد نفر است!
باز میروند دو ماه دیگر میآیند و اعلام میکنند آهای ملت بدبخت یارانه بگیر! این تعداد نفر اینقدر میلیارد بدهی بانکی دارند!
آخرین آمار هم که اعلام شده این که «یکچهارم نقدینگی کل کشور در اختیار ۶۰۰ نفر است».
خب! برادر من! یک بار گفتی و فهمیدیم! حالا چه کار کنیم؟ مهم این است که این چند نفر فعلا سرشان سلامت است و ما برای گرفتن یک وام ازدواج ۲ میلیونی باید سه تا ضامن زنده و دو تا ضامن مرده و استشهاد محلی و تاییدیه عدم وازکتومی و یک تپه ریش و حضور در صف اول نماز جماعت مسجد محل ببریم و بعد از ۵ سال با بچه برویم ۲ میلیون وام ازدواج بگیریم و تازه ۱ میلیون هم به کارمندهای بانک شیرینی بدهیم!
مصیبتهای احترامات فائقه!
در دولت قبل اگر مثلا تفکیک جنسیتی در دانشگاه انجام میشد دستکم اعلام میکردند که به این دلیل به آن دلیل ما با اختلاط دختر و پسر مخالفیم و این ها را از هم تفکیک میکنیم و بعد هم تفکیک میکردند.
اما این دوره تفکیک میکنند اما زیر بار تفکیک هم نمیروند و یک چیزی میگویند که سوزش آن از صد تا تفکیک هم بدتر است!
در تازهترین از این سوزشها فرماندار تهران (این دیگه احمد خاتمی نیست و انتخاب دولت تدبیر و کلید است) گفته: «جدا کردن فعالیت خانمها از آقایان تفکیک جنسیتی نیست، بلکه احترام به آنهاست.»
حالا فردا هم حتما میگویند: «زندان رفتن روزنامه نگاران، بازداشت آنها نیست بلکه احترام به آنها است»
همینطور درباره اعدامها: «کشتن مخالفان، اعدام نیست بلکه احترام به آنهاست»
یعنی همچین دولت محترم و مودبی داریم که راه به راه دنبال احترام گذاشتن به ما است!
سلامتی عمو جغد شاخدار!
خب! به سلامتی گویا گسترش اسلام در قلوب جوانان و برنامههای فرهنگی و دینی و همچنین بگیر و ببند و شل و پل کردن جوانان خلافکار نتیجهبخش بوده و الان در وضعیتی قرار داریم که جوانان به یک پیک و دو پیک و لب تر کردن و سنگین شدن سر و این حدودها اصلا رضایت نمیدهند و تغار تغار آب شنگولی -به سلامتیِ عمو جغد شاخدار که با همه گرسنگی بَنِر را نخورد- می روند بالا و مسوولین را به دردسر انداختهاند.
در خبرها آمده بود که «اولین کلینیک ترک اعتیاد به الکل با مجوز وزارت بهداشت در مرکز ملی مطالعات اعتیاد دانشگاه علوم پزشکی تهران راهاندازی شد!»
این روندی که بنده میبینم بهزودی بخشهای تخصصی این کلینیک به شکل زیر افتتاح خواهد شد:
بخش ترک اعتیاد به شراب ناب شیراز!
بخش تخصصی کاهش گیرایی عرق سگی!
بخش ویژه مراقبت از معتادان به بنگ و باده!
بخش مشاوره به ساقیان!
کمیته ویژه افزایش قیمت جانی واکر بلک لیبل!
داعش و گومبا گومبا
میگویند در روزگاران قدیم دو هموطن عزیز در سفری به جنگلهای آمازون در چنگال آدمخواران گرفتار میشوند.
آدمخواران بر حسب مشی اعتدالی که اتخاذ کرده بودند از این دو هموطن نظرخواهی میکنند و میگویند: خودتان انتخاب کنید که میخواهید گومبا گومبا (تجاوز گروهی خودمان) کنیم یا شما را بکشیم؟!
یکی از این هموطنان سست عنصر از ترس جانش با خود میاندیشد: «خب! این چه کاریه! اینجا وسط جنگلهای آمازون کسی نیست و بهتر است یک گومبا گومبایی بکنند و خلاص شوم بروم پیش زن و بچهام!»
و به آدمخواران می گوید: «باشه آقا گومبا گومبا»
آدمخواران هم یک گومبا گومبایی اساسی میکنند و طرف را آزاد میکنند.
اما هموطن دیگر رگ غیرتش به جوش میآید و با صدای بلند فریاد میزند: «من هرگز تن به خواری و ذلت نمیدهم و آماده شهادت هستم من را بکشید!»
آدمخوارها هم میگویند: «بسیار خب! مرگ! از طریق گومبا گومبا...!»
روحش شاد و یادش گرامی باد!
حالا این حکایت غمانگیز را تعریف کردم که بگویم این همه دعا دعا کردیم که داعش دست از بکش بکش بردارد حالا اخیراً مدتی است بکش بکش را بیخیال شدهاند و -معذرت میخواهم- افتاده اند به [...][...]!
طبق آخرین خبرها از این داعشیهای آدمخوار، «این گروه تروریستی از ساکنان این شهر خواسته دخترانشان را از بعد از عید فطر به عقد اعضای داعش در بیاورند!»
کدام آلت خطرناکتر است؟!
ما که از اول انقلاب تا الان همینطور گیج و ویج ماندیم که فلسفه نمایش ندادن سازهای موسیقی در سیمای جمهوری اسلامی چیست؟
موسیقی اگر هر فسق و فجوری و بلایی که قرار است بر سر ما بیاورد، صدایش است و خود ساز که معمولا دو تا تیکه چوب یا پلاستیک است و تنها صداست که اوه اوه اوه... خطرناک است!
حالا اخیرا متوجه شدیم که این مسئله یعنی نشان ندادن سازها فقط مربوط به صداوسیما نیست و در برخی کنسرتهای خوانندگان موسیقی هم تماشای نوازندگان سازهای موسیقی برای تماشاگران خطرناک تشخیص داده شده و نمونه آن هم در تصاویری است که از یکی از اجراهای محمد اصفهانی در فضای مجازی منتشر شده و در آن نوازندگان پشت پرده و پارتیشن نشستهاند و برای خودشان ساز میزنند و تنها صدای آن به گوش ملت می رسد!
اما الان یک سوالی برای ما ایجاد شد:
خداوکیلی تماشا کردن آلات و ادوات موسیقی خطرناکتر است و باید ممنوع شود یا تماشای آلات و ادوات اعدام در ملا عام؟
خدا یک عقلی به اینها بدهد یارانه ما را هم به موقع بریزد!

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر