11:23:06 AM 1393/8/8
محمود نیلی کاندید وزارت علوم
|
مجلس
ارتجاع در جلسه چهارشنبه (7آبان) خود، نیلی وزیر پیشنهادی روحانی برای
وزارت علوم را با اکثریت قاطعی رد کرد. این سومین بار است که وزیر پیشنهادی
روحانی برای وزارت علوم رد میشود و وزارت علوم رژیم همچنان با سرپرست
اداره میشود.
باند ولیفقیه، نیلی را از عناصر حامی فتنه میداند؛ کیهان خامنهای او را نسخه بدل فرجی دانا که به همین دلیل برکنار شد، توصیف میکند و سایر رسانهها و مهرههای باند خامنهای میگویند از قبل هم مشخص بود که او رأی نمیآورد و اصرار روحانی بر چنین فردی بهرغم همه هشدارها را با عباراتی نظیر «لجبازی»، «شوخی»، «دستگرمی» و «گرفتن زهر مجلس» تفسیر میکنند؛ یعنی معتقدند روحانی خوب میدانست که نیلی پذیرفته نمیشود، با این حال او را معرفی کرد تا بعداً دست مجلس را برای رد نفر اصلی مورد نظرش ببندد.
اگر چه روزنامههای باند رفسنجانی ـ روحانی این ادعای باند خامنهای را به سخره گرفتند و روحانی هم در مجلس با غیظ و قسم و آیه این منظور را تکذیب و انکار کرد، اما واقعیت این است که اقدام روحانی در معرفی فردی که پیشاپیش میدانین رد میشود، نوعی دهنکجی به باند رقیب است. به این ترتیب به نظر میسد روحانی، خیلی هم ککش از این قضیه نمیگزد و حتی شاید بدش هم نیاید، چون 3ماه دیگر وزارت علوم را با «نجفی» که در خط خود اوست و باند ولیفقیه بیشترین ضدیت را با او دارند، اداره میکند و از طریق او خط خودش را پیش میبرد.
به هر حال چه ادعای باند خامنهای درست باشد و چه دعاوی باند روحانی، نتیجه فعل و انفعالی که در مجلس ارتجاع صورت گرفت، تشدید جنگ باندهای حاکم بر سر قبضه بخش بیشتری از قدرت است که هر چه هم میگذرد، شدیدتر میشود. این قضیه بهخصوص هنگامی ضریب میخورد و شدت و حددتش بیشتر آشکار میشود که بهرغم هشدارهای روحانی در مورد وضعیت بسیار حساس و خطرناک رژیم در معادلات منطقهیی و بینالمللی و بهرغم تأکیداتی که او بر لزوم نشاندادن اتحاد درونی رژیم در برابر طرفهای خارجی، مجلس ارتجاع با اکثریت خردکنندهیی کاندیدای او را رد کرد و نمود برجستهیی از شکاف را در برابر چشم جهانیان قرار داد. روحانی اخیراً به باند ولایت هشدار داده بود که در آستانه مذاکرات اگر «اندک فاصلهای ایجاد شود، دشمن از آن فاصله و شکاف استفاده میکند».
اکنون سؤال این است که جدای از تشدید جنگ باندی، معنی عمیقتر رد چندباره وزیر علوم پیشنهادی روحانی چیست؟ این علت هر چه که هست، نسبت به سایر دعواهای دو باند و حتی جنگ و دعوا بر سر سهم دزدی و غارت اولویت دارد؛ چرا که همین مجلس، با وزیر نفت روحانی، یعنی زنگنه، بهرغم تضاد و رقابت شدیدی که چپاولگران ولایی با او بر سر سهم غارت چند میلیارد دلاری از محل نفت دارند، کنار آمده است. همچنین باند رقیب، با جواد ظریف هم بهرغم اینکه او را آشکارا عامل بیگانه و آمریکا و انگلیس مینامند، فعلاً مدارا میکند؛ پس ویژگی وزارت علوم چیست که این همه کشاکش و دعوا بر سر آن جریان دارد؟ جواب یک جمله است؛ وحشت رژیم از دانشگاهها و در واقع وحشت از قیام! چرا که بنا به تجارب قبلی، خیزش تیر 78 و سلسله قیامهای سال88، باند ولیفقیه از این میترسند که آتش زیر خاکستر قیام، باز هم از دانشگاهها شعله بکشد. کما اینکه آنها در بیان علت مخالفت خود، هم با فرجی دانا، وزیر برکنار شده قبلی و هم با نیلی بهعنوان وزیر پیشنهادی، اساساً بر موضع آنها در قبال «فتنه» تکیه میکنند؛ متقابلاً روحانی هم که میخواست به دلواپسان اطمینان خاطر بدهد، بر سوابق پاسداری و سرکوبگری آنها تأکید میکرد. او این را البته درست میگوید؛ اما دعوا از قضا در میان بالاترین مهرهها و نهادهای امنیتی و سرکوبگر بر سر دو خط و دو استراتژی متفاوت و بر سر شیوه مقابله با وضعیت انفجاری جامعه، از جمله دانشگاهها، جریان دارد. باند رفسنجانی ـ روحانی اصرار میورزد که با شیوههای قبلی دیگر نمیتوان دانشگاهها و جامعه را مهار کرد، باید از شیوههای جدیدتر، پیچیدهتر و امنیتیتر استفاده کرد. اما باند ولیفقیه استدلال میکند که این شیوهها خطر ایجاد شکاف، در دیوار سرکوب مطلق را دارد، شکافی که هر چند بسیار کوچک هم باشد، اما از همان جا سیل جاری میشود و همه چیز نظام را با خودش میبرد. حرف کدام باند درست است؟ حرف هر دو باند، چون با تشدید سرکوب، انفجار عظیم اجتماعی در تقدیر است و هر روز نزدیکتر میشود و هیچکدام از سردمداران رژیم هم در این تردیدی ندارند. از آن طرف با ایجاد اندک شکافی در سد سرکوب، به خیال باز کردن سوپاپ اطمینان، تردیدی نیست که از همان جا نیروی عظیمی که پشت این سد جمع شده، فوران خواهد کرد و دودمان نظام را به باد خواهد داد. این واقعیت، گویای همان بنبستی است که رژیم در آن گرفتار است. بنبستی همهجانبه که از جمله در زمینه سرکوب نه راه پس دارد و نه پیش. دو راه در برابر رژیم هست که البته هر دو راه به یک مقصد واحد منتهی میشود؛ سرنگونی!
باند ولیفقیه، نیلی را از عناصر حامی فتنه میداند؛ کیهان خامنهای او را نسخه بدل فرجی دانا که به همین دلیل برکنار شد، توصیف میکند و سایر رسانهها و مهرههای باند خامنهای میگویند از قبل هم مشخص بود که او رأی نمیآورد و اصرار روحانی بر چنین فردی بهرغم همه هشدارها را با عباراتی نظیر «لجبازی»، «شوخی»، «دستگرمی» و «گرفتن زهر مجلس» تفسیر میکنند؛ یعنی معتقدند روحانی خوب میدانست که نیلی پذیرفته نمیشود، با این حال او را معرفی کرد تا بعداً دست مجلس را برای رد نفر اصلی مورد نظرش ببندد.
اگر چه روزنامههای باند رفسنجانی ـ روحانی این ادعای باند خامنهای را به سخره گرفتند و روحانی هم در مجلس با غیظ و قسم و آیه این منظور را تکذیب و انکار کرد، اما واقعیت این است که اقدام روحانی در معرفی فردی که پیشاپیش میدانین رد میشود، نوعی دهنکجی به باند رقیب است. به این ترتیب به نظر میسد روحانی، خیلی هم ککش از این قضیه نمیگزد و حتی شاید بدش هم نیاید، چون 3ماه دیگر وزارت علوم را با «نجفی» که در خط خود اوست و باند ولیفقیه بیشترین ضدیت را با او دارند، اداره میکند و از طریق او خط خودش را پیش میبرد.
به هر حال چه ادعای باند خامنهای درست باشد و چه دعاوی باند روحانی، نتیجه فعل و انفعالی که در مجلس ارتجاع صورت گرفت، تشدید جنگ باندهای حاکم بر سر قبضه بخش بیشتری از قدرت است که هر چه هم میگذرد، شدیدتر میشود. این قضیه بهخصوص هنگامی ضریب میخورد و شدت و حددتش بیشتر آشکار میشود که بهرغم هشدارهای روحانی در مورد وضعیت بسیار حساس و خطرناک رژیم در معادلات منطقهیی و بینالمللی و بهرغم تأکیداتی که او بر لزوم نشاندادن اتحاد درونی رژیم در برابر طرفهای خارجی، مجلس ارتجاع با اکثریت خردکنندهیی کاندیدای او را رد کرد و نمود برجستهیی از شکاف را در برابر چشم جهانیان قرار داد. روحانی اخیراً به باند ولایت هشدار داده بود که در آستانه مذاکرات اگر «اندک فاصلهای ایجاد شود، دشمن از آن فاصله و شکاف استفاده میکند».
اکنون سؤال این است که جدای از تشدید جنگ باندی، معنی عمیقتر رد چندباره وزیر علوم پیشنهادی روحانی چیست؟ این علت هر چه که هست، نسبت به سایر دعواهای دو باند و حتی جنگ و دعوا بر سر سهم دزدی و غارت اولویت دارد؛ چرا که همین مجلس، با وزیر نفت روحانی، یعنی زنگنه، بهرغم تضاد و رقابت شدیدی که چپاولگران ولایی با او بر سر سهم غارت چند میلیارد دلاری از محل نفت دارند، کنار آمده است. همچنین باند رقیب، با جواد ظریف هم بهرغم اینکه او را آشکارا عامل بیگانه و آمریکا و انگلیس مینامند، فعلاً مدارا میکند؛ پس ویژگی وزارت علوم چیست که این همه کشاکش و دعوا بر سر آن جریان دارد؟ جواب یک جمله است؛ وحشت رژیم از دانشگاهها و در واقع وحشت از قیام! چرا که بنا به تجارب قبلی، خیزش تیر 78 و سلسله قیامهای سال88، باند ولیفقیه از این میترسند که آتش زیر خاکستر قیام، باز هم از دانشگاهها شعله بکشد. کما اینکه آنها در بیان علت مخالفت خود، هم با فرجی دانا، وزیر برکنار شده قبلی و هم با نیلی بهعنوان وزیر پیشنهادی، اساساً بر موضع آنها در قبال «فتنه» تکیه میکنند؛ متقابلاً روحانی هم که میخواست به دلواپسان اطمینان خاطر بدهد، بر سوابق پاسداری و سرکوبگری آنها تأکید میکرد. او این را البته درست میگوید؛ اما دعوا از قضا در میان بالاترین مهرهها و نهادهای امنیتی و سرکوبگر بر سر دو خط و دو استراتژی متفاوت و بر سر شیوه مقابله با وضعیت انفجاری جامعه، از جمله دانشگاهها، جریان دارد. باند رفسنجانی ـ روحانی اصرار میورزد که با شیوههای قبلی دیگر نمیتوان دانشگاهها و جامعه را مهار کرد، باید از شیوههای جدیدتر، پیچیدهتر و امنیتیتر استفاده کرد. اما باند ولیفقیه استدلال میکند که این شیوهها خطر ایجاد شکاف، در دیوار سرکوب مطلق را دارد، شکافی که هر چند بسیار کوچک هم باشد، اما از همان جا سیل جاری میشود و همه چیز نظام را با خودش میبرد. حرف کدام باند درست است؟ حرف هر دو باند، چون با تشدید سرکوب، انفجار عظیم اجتماعی در تقدیر است و هر روز نزدیکتر میشود و هیچکدام از سردمداران رژیم هم در این تردیدی ندارند. از آن طرف با ایجاد اندک شکافی در سد سرکوب، به خیال باز کردن سوپاپ اطمینان، تردیدی نیست که از همان جا نیروی عظیمی که پشت این سد جمع شده، فوران خواهد کرد و دودمان نظام را به باد خواهد داد. این واقعیت، گویای همان بنبستی است که رژیم در آن گرفتار است. بنبستی همهجانبه که از جمله در زمینه سرکوب نه راه پس دارد و نه پیش. دو راه در برابر رژیم هست که البته هر دو راه به یک مقصد واحد منتهی میشود؛ سرنگونی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر