پنجشنبه، آبان ۰۸، ۱۳۹۳

در هراس از قيامي ديگر



نعمت فيروزي از رزمگاه ليبرتي
خبر آنقدر سنگدلانه است و عمل آنقدر شنيع و بزدلانه، كه هيچ كس تاب تحمل شنيدن آن را ندارد، هر كس مي شنود، شوكه مي شود. انگار خبر زنده به گوركردن دختركان معصوم در عصر جاهليت عرب را شنيده باشد! به راستي مگركمتر از زنده به گوركردن است؟ مي توان حس كرد كه چه آتش خشمي در درون سينه هاي مردم ايران و بخصوص زنان آزاده ميهن شعله مي كشد. خشمي كه مولا علي (ع) در باره كندن گوشواره از گوش زن يهودي گفت: اگر مرد مسلمان از فرط اسف و اندوه بميرد بر او ملامتي نيست! و برخروشيد كه چرا حساب جنايتكاران را كف دستشان نگذاشته اند!
35 سال پيش، پس از قرن ها صداي بازگشت اولين گام هاي ارتجاع مذهبي با زن ستيزي آغاز و در يك تظاهرات در خيابان هاي تهران بر عليه پوشش آزاد زنان كه شعار «يا روسري يا توسري!» مي دادند، شنيده شد. اولين نيرويي كه اين بي حرمتي به زن ايراني را برنتابيد و عليه اين زن ستيزي برخاست و به دفاع از پوشش آزاد زنان فراخوان داد، سازمان مجاهدين خلق بود. در آنروزها بسياري از زنان مجاهد و هواداران مجاهدين درحاليكه خود حجاب داشتند در صف مقدم حمايت از حقوق زنان و پوشش آزاد بودند. زناني كه بعدها هزار هزار توسط آخوندهاي شقاوت پيشه به جوخه اعدام سپرده شدند و نزديك به هزار تن از آنان در حال حاضر در زندان ليبرتي، عليرغم شديدترين فشارها دامن محبت خلق و به خصوص زنان هموطن خود را رها نكرده و به مقاومت ادامه دادند و اكنون به تنها اميد و صداي زنان سركوب شده ايران، در همه جاي جهان تبديل و تكثير شده اند.
آنچه از ستم و سركوب بر زن ايراني در اين ساليان رفت متكاثف شده اش بر زنان مقاومت ايران و زنان مجاهد خلق در درون سياهچال ها رفته است. و بي دليل نيست امروز در ايران براي سركوب زنان و جلوگيري از هرگونه اعتراض، آخوندها عمق جديدي از اين توحش سازمان يافته را بوسيله باندهاي تبهكار حكومتي به نمايش مي گذارند و باز بي دليل نيست كه، خصيصه توحش آخوندي ـ پاسداري در مواجهه با زنان به نهايت شقاوت مي رسد و افسار پاره مي كند و قربانيان معصومي از زنان بيدفاع ايران را به كام خود مي كشد. زيرا 1000 زن قهرمان مجاهد خلق چگونگي مقاومت تمام عيار را براي آنها سمليزه مي كند. اين همان كابوس نظام زن ستيز آخوندي است.
درحاليكه حدود يك ماه از توحش افسارگسيخته باندهاي تبهكار رژيم آخوندي در اسيدپاشي بر روي زنان آزاده و بيگناه ميهنمان مي گذرد، برخورد هراسناك باندهاي رژيم با اين موضوع قابل تامل است. ابتدا رسانه هاي آخوندها كه فرهنگ مسلط مرد سالار را بازتوليد و منتشر مي كنند براي مينيميزه كردن جنايت و در بردن ارگان هاي سركوبگر رژيم مي نويسند، قربانيان 25 تن نيستند و فقط 4 تن هستند يك تن مرد است و يكي هم از خانواده‌هاي مذهبي و باحجاب بوده‌ است! و خلاصه موضوع اسيدپاشي ربطي به بدحجابي و لايحه امر به معروف ندارد و يك امر فردي و شخصي بوده است! و بعد هم سران ريز و درشت رژيم از ماموت هاي امام جمعه تا سه راس لاريجاني و حتي شخص روحاني وارد شدند تا با دجالگري موضوع را رفع و رجوع كنند، و البته آگاهي مردم ديگر جايي براي اين شيادي ها نگذاشته است.
بركسي پوشيده نيست كه سگ هاي باندهاي تبهكار را خودشان سازماندهي كرده و به جان زنان آزاده ميهن انداخته اند. ولي هرگز تصور نمي كردند با چنين خشم مقدسي روبرو شوند و حالا به خاطر واكنش گستردة زنان و جوانان غيرتمند ميهن كه كابوس قيام 88 را يادآوري مي كند، مجبور شده اند از خود سلب مسؤليت كنند، اما در عين حال طينت ضدبشري آنها اجازه نمي دهند از آن عقب نشيني كنند و عاملان اين جنايت سبعانه را قرباني مصلحت نظام كنند، زيرا عقب نشيني، به معني سوراخ و شكاف در طلسم اختناق است.
همچنانكه در اعدام ريحانه جباري نيز مي توان ديد كه عليرغم اعتراض و واكنش وجدانهاي بيدار مردم ايران و جهان كه برايش خواري و خفت و محكوميت آورد، به دليل شكنندگي نظام و ترس و وحشت از كابوس قيام، ناگزير از پرداخت قيمت كلان رسوايي بين المللي و اعدام شيرزني شد كه طي 7 سال با تحمل انواع شكنجه ها، جانانه ايستاد و پوزة رژيم آخوندي را به خاك ماليد. درحاليكه منافع رژيم آخوندي در اين بود كه از اين اعدام صرف نظركند و به نحوي سر وصداي آن را نيز بخواباند. ولي شدت درماندگي و افلاس رژيم به نقطه يي رسيده است كه ديگر راه پس و پيش ندارد. چرا؟
زيرا اينجا همان جايي است كه اگر كوتاه بيايد در طلسم اختناق شكاف ايجاد كرده است و ممكن است حتي يك شكاف، اين پوستين و قباي پوسيده شرع ارتجاع را تا آخر جر بدهد. روشن است كه رژيم در بيم چه گردابي گيركرده است، آيا اين بيم، چيزي جز پاره شدن طلسم ولايت فقيه است؟ بخصوص در شرايطي كه طناب دار اتمي هم گلويش را مي فشارد و مالكي را هم در عراق از دست داده و اسد نيز در آستانة سرنگوني است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر