ارژنگ داودی معلم، شاعر و نویسنده است. این زندانی سیاسی محکوم به اعدام در نامهای خطاب به ایرانیان جهان نوشته: «بدون تردید با سامانپذیری تشکلهای پراکنده سیاسی، انسجامگیری زحمتکشان جامعه و نیز سازمانیابی جوانان حقطلبی که با دل و جان نیمخیز برداشتهاند، میتوانیم این رژیم ددمنش را به قعر جهنم خودساختهاش پرتاب نماییم.»
به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، ارژنگ داودی به همراه افشین بایمانی از روز یکشنبه 28 دیماه سال جاری، به بند سپاه زندان رجایی شهر کرج منتقل شد، او روز شنبه ۲ اسفندماه ۱۳۹۳، پس از گذراندن یک ماه و 5 روز تحمل حبس انفرادی در بند سپاه، به سالن 12 این زندان بازگردانده شد.
وی در این نامه درباره این حبس انفرادی نوشته: «در طول ۳۵ روزی که در بند ۸ زندان رجایی شهر موسوم به بند سپاه، اسیر بودم؛ در حین بازجوییهای طولانی و طاقتفرسا از مجموعه کردار عوامل رژیم و نیز فحوای کلام آنها، بیش از پیش معلومتر شد که چون سرکردگان رژیم و مزدوران اطلاعاتی-امنیـتی، رفتار ایرانیان به ویژه مبارزان میهندوست را غیر قابل پیشبیـنی یافتهاند...»
ارژنگ داودی آبانماه ١٣٨٢ بازداشت شد و زیر شدیدترین شکنجهها در سلولهای انفرادی زندان "٣٢٨" سپاه پاسداران، بند دو الف قرار گرفت. وی از سوی شعبه ٢٦ دادگاه انقلاب، قاضی حسن زارع دهنوی (حداد)، به 15 سال زندان تعزیری، 5 سال محرومیت از حقوق اجتماعی، انفصال دایم از مدیریت مجتمع آموزشی- فرهنگی پرتو حکمت، ٧٤ ضربه شلاق و تبعید به زندانهای جنوب کشور محکوم شد.
اتهامهای اصلی ارژنگ داودی، راهاندازی و تاسیس «جنبش آزادی ايرانيان» و «کنفدراسيون دانشجويان ايرانی» است، هرچند اتهامات ديگری همچون نوشتن «مانيفست ضد نظام جمهوری اسلامی»، توهين به رهبری و بنيانگذار جمهوری اسلامی و مسوولين نظام و روحانيون، توهين به مقدسات، و همکاری با خبرنگار کانادايی «جين کوکان» برای ساخت فيلم مستند «ايران ممنوع» نيز در پرونده ارژنگ داودی وجود داشت.
در فيلم مستند «ايران ممنوع»، سعید مرتضوی دادستان پيشين تهران و رييس سازمان تامین اجتماعی، به قتل زهرا کاظمی خبرنگار ايرانی- کانادايی در سال 1382 متهم شد.
داودی در سالهای اخیر به زندانهای مختلفی تبعيد شده است؛ از زندان اوين به زندانی در اهواز، از آنجا به بندرعباس و سپس به زندان رجایی شهر (گوهردشت) کرج تبعيد شد. آنطور که ارژنگ داودی در يکی از نامههايش مینويسد، در سال 1386 خانهاش با تمام وسايل مهر و موم شد و خودروی شخصیاش توقيف شده است. وی در مدتی که در زندانهای مختلف دوره محکوميت خود را میگذراند، بارها در اعتراض به وضعيت زندان، رفتار زندانبانان و اوضاع سياسی- اجتماعی ايران اعتصاب غذا کرده است.
این معلم زندانی در دوران سالهای زندان، بارها مورد شکنجههای وحشیانه قرار گرفته است و بخشی از بینایی و شنوایی خود را در اثر این شکنجهها از دست داده است.
حکم جدید این زندانی سیاسی ۶۱ ساله به اتهام «عضویت و هواداری و فعالیت موثر در پیشبرد اهداف سازمان مجاهدین خلق در زندان» صدور حکم اعدام را برای وی به دنبال داشت.
ارژنگ داودی محکومیت ۱۰ ساله نخست خود را به پایان رسانده، اما پیش از صدور حکم تازه اعدام، با پروندهسازیهای مختلف طی دوران حبس، دوباره به ۲۰ سال و ۸ ماه زندان محکوم شده است.
این زندانی سیاسی هماکنون در سالن ۱۲ زندان رجایی شهر کرج بهسر میبرد.
متن کامل نامهی ارژنگ داودی در اختیار «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی» قرار گرفته است که در پی میآید.
با یاد خدا
ایرانیان جهان؛
برای به پیروزی رساندن انقلاب سوم بپاخیزیم
از هر خون لالهای میروید
و از هر درد لبخندهای
من از قعر جنگل فقیه
به سوی تو دست امید میسایم
تا در دهکده مشترک دردی جانکاه
با هم از انقلاب پیشارو سخن برانیم
هممیهنان؛
حکومتهای استـبدادی و طرفداران ناچیزشان همواره به دنبال رهبران کاریزماتیک بودهاند، ولی ما به دنبال یک اندیشه کاریزماتیک به مثابه "نقشه راه برای آینـده" هستیم تا به کمک آن بتوانیم خودمان و کشورمان را نجات دهیم.
باند مافیایی فقیه که از ابتدای امر، درد ایران و ایرانی نداشت به مرور زمان چنان مست قدرت خودکامه شد و چنان در افکار پوچ و توهمات خودپرستانه غرق گردید که از سالها پیش، دیگر توان ارایه یک تحلیل نیمهمعتـبر و نیمبنـد درباره اوضاع کشور را از دست داده است.
از ۲۸ دیماه تا ۲ اسفندماه ۱۳۹۳، در طول ۳۵ روزی که در بند ۸ زندان رجایی شهر موسوم به بند سپاه، اسیر بودم؛ در حین بازجوییهای طولانی و طاقتفرسا از مجموعه کردار عوامل رژیم و نیز فحوای کلام آنها، بیش از پیش معلومتر شد که چون سرکردگان رژیم و مزدوران اطلاعاتی-امنیـتی، رفتار ایرانیان به ویژه مبارزان میهندوست را غیر قابل پیشبیـنی یافتهاند، در راستای استفاده هر چه بیرحمانهتر از ابزار سرکوب، به عنوان تنها برگ بقای ننگین خود، به تمرکزگرایی هرچه فشردهتر روی آورده و عزم سیاه خود را جزمتر کردهاند تا با تکرار سناریوی فجیع دهه ۶۰ به ویژه کشتار کور سال ۶۷ و حتی شاید درندهتر از دفعات پیشین به جان پیشتازان سیاسی و انقلابیون برآمده از متن مردم، بیافتـند و با فرافکنیهای هرچه گستاخانهتر، انتقام بیلیاقتی خود و ناکارآمدی نظام بدوی فقیه را از پیشگامان امروزین جنبش ۲۰۰ ساله آزادیخواهی ایرانیان بستانند!؟ غافل که این بار، کار از کارشان گذشته، زیرا دست نابکارشان برای همگان چنان رو شده که دیگر سرنیزه که سهل است، با قتل عام هم نمیتوانند مردم را مرعوب کرده از میدان به در کنند.
هممیهنان؛
شاید این درست باشد که گفتهاند: "تاریخ تکرار میشود" اما باید بپذیریم که هر بار در مرحلهای متعالیتر از مرحله پیش نمود مییابد. اینک نیز همچون سالهای پر شکوه ۱۲۸۴ و ۱۳۵۷، نسیم سومین انقلاب فراگیر در سراسر میهن چنان وزیدن گرفته که دیگر حکومت پوشالی ملایان سیاستزده، تنها به یک تلنگر مردمی بنـد آمده است.
لذا در این مقطع بر عهده همه مبارزان سیاسی و فعالان اجتماعی است که هرچه سریعتر نسبت به رفع موانع اولیه برای انجام تمهیدات لازم، جهت آموزش مردم به پاخاسته به ویژه کارکنان و جوانان انقلابی مترصد فرصـت، اقدام عاجل نمایند. بدون تردید با سامانپذیری تشکلهای پراکنده سیاسی، انسجامگیری زحمتکشان جامعه و نیز سازمانیابی جوانان حقطلبی که با دل و جان نیمخیز برداشتهاند، میتوانیم این رژیم ددمنش را به قعر جهنم خودساختهاش پرتاب نماییم.
به عنوان یکی از قربانیان مستقیم این دستگاه بربرصفت، از درون سیاهچالههای قرون وسطایی، به صراحت اعلام میدارم که جامعه ایرانی در آستانه یک دگرگونی عمیق قرار گرفته و در نهایت کار به یک زورآزمایی خونین بین مردم سـتمدیده و رژیم سـتمگر کشیده خواهد شد. زیرا هرچند از سالها پیش در کشور ما، اصل و فرع ولایت منحط فقیه به مضحکهای نخنما تبدیل شده، ولی ماکت متزلزل آن تاکنون فقط و فقط به ضرب سرنیزه، سر پا نگاه داشته شده است.
هممیهنان؛
ضرورتهای بیات تاریخی ایجاب میکند که هرچه سریعتر، سیطره منحوس سرگردنهداری راهزنان انقلاب ۵۷، به سرکردگی شیخ علی خامنهای با یک تلنگر انقلابی برچیده شود، تا زمینه برای استقرار نوعی نظام دموکراتیک که همه ما ایرانیان را به عنوان شهروندانی با حقوق برابر در کنف حمایت خود قرار دهد، در سراسر جامعه ایرانی به شکلی آماده و پایهگذاری گردد که دیگر در سطوح محلی تا ملی، نه تنها هیچ وجهی از وجوه قدرت فراقانونی، صورت خارجی به خود نگیرد بلکه آزادیها و حقوق یکایک ما نیز تحت ضمانتهای صریح اجرایی به هیچ نحوی از انحاء، توسط هیچیک از اشکال قدرت، چه به صورت بالقوه و چه به صورت بالفعل، امکان ذرهای خدشهپذیری نیابد.
پیروز باد انقلاب دموکراتیک ایرانیان
دیر زیوی و شاد زیوی همگان را آرزومندم؛
زنده باد ایرانی؛
پاینـده باد ایران؛
در اهـتزاز باد پرچم سه رنگ اهورایی؛
ارژنگ داودی
معلم، شاعر، نویسنده
زندانی سـیاسی
زندان رجایی شهر
۴ اسفندماه ۱۳۹۳
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر