جمعه، آبان ۰۲، ۱۳۹۳

مادر ریحانه جباری : عشقم بدرقه راهش و اشکهایم زینت قدم هایش



شعله پاکروان مادر ریحانه جباری در صفحه فیسبوک خود نوشته است :

تازه به خانه برگشته ام . خسته و پریشان . به ملاقات ریحانه رفتیم . من و پدرش ، دو خواهر ، پدربزرگ و مادربزرگش و خواهر... ادامه ...
عکس: ‏مادر ریحانه جباری : عشقم بدرقه راهش و اشکهایم زینت قدم هایش

شعله پاکروان مادر ریحانه جباری در صفحه فیسبوک خود نوشته است :

تازه به خانه برگشته ام . خسته و پریشان . به ملاقات ریحانه رفتیم . من و پدرش ، دو خواهر ، پدربزرگ و مادربزرگش و خواهرم .ملاقات در دفتر آقای یوسفی رئیس زندان شهرری انجام شد . با حضور چندین نفر از مسئولین . ریحانه تب داشت . ولی آرام بود . تا اواسط ملاقات همه مان خودمان را کنترل کردیم اما بالاخره بغض ها ترکید و اشکها جاری شد . هر چه اصرار کردیم که مسئولین بگویند او را به کجا میبرند و کی ، جواب ندادند . محرمانه بود . یکی از دلایل گریه ام در ملاقات این بود که وقتی از خانه ام رفت ، پشت سرش آب نریختم . سفرش هفت سال و نیم طول کشید . این بار اما ، شیشه آب معدنی دم دستم بود . وقتی سرو چمان من میرفت به سوی سرنوشتش ، آب ریختم پشت سرش . 
راستش با اینکه چندین و چندبار بوسیدمش اما عطشم هنوز سیراب نشده . دلم خیلی تنگ شده برایش ، با اینکه چند ساعت قبل دیدمش . آغوشم سرد اما پر تلاطم است . و قلبم بلند میکوبد و فریاد ریحان سر میدهد .
تا یک ساعت دیگر به تلاشم برای خبر موثقی در باره زندانی که منتقلش کرده اند ادامه میدهم . در صورتی که نفهمم به کجا منتقل شده ، زندانی را انتخاب میکنم و تا صبح جلوی آن به انتظار مینشینم . ریحانه هر کجای عالم باشد ، عطرش در سرم و جانش در جانم است . نفسم با اوست . تفسش با من است . عشقم بدرقه راهش و اشکهایم زینت قدم هایش .‏

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر