چهارشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۹۳

«پیکار ما» و «پیوستن» - دو شعر از علیرضا.خ

8:30:07 AM 1393/7/11
-
-
پیکار ما رؤیای ما‌ ، رؤیای ما‌ ، رؤیای فرداست
فردای ما‌ ، فردای ما‌ ، فردای رؤیاست

ما زندگی را می‌پرستیم از دل و جان
پیکار ما آینده ساز زندگی هاست
 
فرزند خورشیدیم و در دست آیه‌ی نور
آواز سبز ما سرود خشم دریاست

ما یک تنیم و یک صدا و یک دل پاک‌ ،
ایمان ما‌ ، دستان در هم حلقه ماست

با سینه‌یی صافی‌تر ز آیینه و آب‌ ،
در جان ما شفافی شبنم هویداست

پیغام ما عشق است و پیوستن به خورشید
اندیشه‌ی ما در دل هر واژه پیداست‌.
***
پیوستن 
بیا ای موج و با دریا بپیوند!
تو از دریایی و با ما‌ ، بپیوند!

تو از دریایی و بی‌رنگ دریا‌ ،
نداری رنگ دریا را‌ ، بپیوند!
خرد را شمع ره کن‌ ، قطره‌ی خرد!
به اصل وصل بی‌همتا بپیوند!

به کانون تلاطم در تلاطم‌ ،
به توفانساز توفانها بپیوند!

به قلب قلب قلب قلب قلب آ‌ی! ،
درون آی‌ ، از لب دریا‌ ، بپیوند!

تو ناپیدا شو و پیدا شو‌ ، آنگاه ،
به پیدایان ناپیدا بپیوند!

تو تنهایی و تنها هست‌ ، تنها‌ ،
به «تن» ها با دل تنها بپیوند!

درین گمگشته گم شو‌ ، هر چه گم‌تر
به بی‌رنگی درآی؛ آنجا بپیوند!

تو از مایی و ما از جنس عشقیم
یکی شو؛ با دل یکتا بپیوند!

بیا فریاد کن! فریاد ما را
ازین فریاد‌ ، با فردا بپیوند

تو «پایین» ی، «هنوز» و «هست» و «این» ی،
بشو‌ ، درشو‌ ، به آن بالا بپیوند!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر