8:54:13 PM 1393/7/18
نه تخصص آخوند حسن روحانی
در دجالیت و فریب، بهعنوان آخوند دستپروده خمینی و نه تخصص او در امور
امنیتی، بهعنوان یک مهره کارکشته امنیتی با بیش از سه دهه تجربه در سرکوب،
هیچکدام در بندبازی مفتضحش در دانشگاه تهران
به او کمک نکرد. روحانی در ژست و سخنرانی (روز سهشنبه 15مهر) خود، در
میان آن همه تدابیر شداد و غلاظ امنیتی، تقلای زیادی کرد که هم ماسک اعتدال
و منتقد به وضعیت موجود را بر چهره خود حفظ کند و هم هیچ خشی به طلسم
اختناق در دانشگاه وارد نشود؛ حاصل این بندبازی دجالگرانه، هم چوب و هم
پیاز بود؛ یعنی علاوه بر اینکه نقاب اعتدال از چهرهاش افتاد، هم تف و طعن
همباندیهای خودش به جانبش سرازیر شد که از ذوب او در ولایت خامنهای، حتی
فراتر از خاتمی آشفته بودند و هم سیخ و سمبه و پس گردنی گماشتگان ولیفقیه
نثارش شد که این قدر کرنش را کافی نمیدانستند. از جمله کیهان خامنهای
(16مهر)، ضمن یادآوری سابقه روحانی در سرکوب خیزشهای سال 78 و سال89، او را
زیر سؤال برد که: «روشن نیست چرا از خط قرمز نظام درباره فتنه و فتنهگران
غفلت شده است؟».
روزنامه دیگر باند ولیفقیه (سیاست روز 16مهر) پا را از این هم فراتر نهاده و ضمن به رخ کشیدن اینکه افراد حاضر در سالن، «کمتر شباهتی به دانشجوها داشتند» از روحانی طلبکاری هم کرد که چرا وعدههایت را عملی نکردی؟ چرا میکروفون در اختیار تشکلهای دانشجویان قرار ندادی؟ (که البته منظورش تشکلهای دستساز حکومتی است) ولی همین روزنامه، برای ایز گم کردن و بنا به عادت دو جایهخوری آخوندی اضافه کرد که «برخی (دانشجویان) هم کاغذ نوشته متفاوتی را در دستان خود داشتند که در آن نوشته شده بود، ”دانشگاه پادگان نیست آقای رئیسجمهور!“ ». اما آنچه این روزنامه باند ولیفقیه طبعاً نمیتوانست به آن اشاره کند این بود که دانشجویان، با وجود همه تدابیر امنیتی باز هم خود را تا پشت در تالار رسانده و با اشاره به مزدوران بسیجی که وارد دانشگاه شدهاند، از جمله شعار میدادند: «دانشجوی پولی، دانشگاه زوری!» تعدادی از دانشجویان نیز تراکتهایی در دست داشتند که روی آنها نوشته شده بود: «دانشگاه زنده است!» و امثالهم… اما سیلیهای اصلی را روحانی از همباندیهای خودش خورد که از بر باد رفتن سرمایهگذاریهایشان بر سر دجالبازی «اعتدال» خشمگین و آشفته بودند. این رسانههای باندی، فهرستی از انتظاراتشان را ارائه کردند که به گمان آنها روحانی میبایست با اشاره لفظی به آنها ژست و قیافه «اعتدال» خود را حفظ میکرد، مانند آزادی اندیشه، اینکه دانشجویان نباید ستارهدار شوند، آزادی انجمنها و تشکلهای دانشجویی و اینکه اساتید نباید برای گفتن نظر خود مواخذه شوند، بازنشسته شوند، ممنوعالتدریس شوند و غیره… روزنامه دیگری با اشاره به حرفهایی که روحانی به آنها نزدیک نشد، از جمله به فلج و دست و پا بستگی او در برابر ولیفقیه دست گذاشته و نوشت: «روحانی نگفت که با گذشت نزدیک به دو ماه هنوز نتوانسته در خصوص وزیر جدیدش که میخواهد به مجلس معرفی کند تصمیمگیری کند». اما واقعیت بسا فراتر از این است که روحانی در دانشگاه چه گفت یا چه نگفت، کجا و چقدر در برابر ولیفقیه کرنش کرد یا نکرد. مسأله این است که نمایش تماماً امنیتی روحانی در دانشگاه تهران و اظهارات او، نقطه پایان بر خط دجالگرانه «اعتدال» و تیر خلاصی بر دولت «تدبیر و امید» این شیخک مکار بود. سقوط مفتضحانه روحانی از روی طناب اعتدال که هم همدست و هم رقیب بر آن گواهی دادند، نه یک شکست تاکتیکی و ناشی از اشتباه محاسبه، بلکه تأکیدی دیگر بر این واقعیت بود که دوران این قبیل شعبدهبازیها سپری شده، عهد این رژیم، بهطور تاریخی بهپایان رسیده و هیچ راهحلی حتی مقطعی و موقت از درون آن درنمیآید. | |||

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر